English Version
This Site Is Available In English

نقش من حمایت، همراهی و ایجاد فضای امن است

نقش من حمایت، همراهی و ایجاد فضای امن است

همسفر اعظم

سلام و درود خدمت تمام همسفران صبور کنگره۶۰ این هفته قشنگ را خدمت اولین همسفران کنگره۶۰ سرکار خانم آنی، و خانواده محترم جناب مهندس تبریک می‌گویم و همین‌طور به تمامی همسفران عزیز کنگره۶۰ که با صبر و تلاش، در کنار مسافران خود ایستاده‌اند. کنگره با انتخاب واژه‌ی همسفر نکات زیادی را به من یادآوری می‌کند؛ این‌که من قرار است در یک سفر انسانی، کسی را همراهی کنم که از لحاظ جسمی و روحی تعادل ندارد. انسانی که سرمای اعتیاد در تمام تار و پودش رخنه کرده و بسیاری از احساسات و عواطفش خاموش شده‌ است، قرار است همسفر کسی باشم که تاریکی‌ها را تجربه کرده و خواهان خروج از آن‌ها است؛ اما می‌دانم که رهایی از تاریکی‌ها، به‌ویژه اعتیاد که بدترین شکل آن است، کار آسانی نیست و نیازمند صبر، تحمل و آموزش مستمر است.

در سفر ده‌ ماه قرار است همسفر کسی باشم که حرکت در یخبندان را آغاز کرده است. جاده لغزنده و ماشین فرسوده است و او باید این سفر دشوار را به پایان برساند؛ چه با حضور من و چه بدون آن. اما زمانی که پذیرفتم در این مسیر همراه او باشم، باید تلاش کنم همراهی واقعی و مؤثر باشم. باید تخریب‌های اعتیاد را بشناسم تا بتوانم مرهم دردهایش باشم و هرگز نمک بر زخم‌هایش نپاشم. باید یاد بگیرم که در این مسیر سرد و سخت، آرامش و امنیت ذهنی را برای او فراهم کنم تا با تمرکز و اعتماد به‌نفس کامل، مسیر درمان خود را طی کند و حواسش به مسائل دیگر پرت نشود.

من باید بدانم که راننده در این سفر تنها او است و من نمی‌توانم به جای او رانندگی کنم؛ زیرا من مشرف به مسیر و فرآیند درمان او نیستم. نقش من حمایت، همراهی و ایجاد فضای امن است. استکان چای به دستش دادن، گوش شنوایی برای حرف‌هایش بودن و در لحظات سخت، حضور آرام و دلگرم‌ کننده داشتن، تنها کارهایی است که می‌توانم در این سفر انجام دهم. این‌ها کوچک به نظر می‌رسند، اما تأثیرشان بر مسیر درمان و بهبود مسافر بسیار بزرگ است.

من، همسفر، در کنگره آموزش می‌گیرم و برای رسیدن به تعادل، نیازمند آموزش هستم؛ چراکه ترکش‌های اعتیاد در زمان مصرف مسافر به من نیز اصابت کرده و بخش‌هایی از زندگی و احساسات من را تحت تأثیر قرار داده است. پس من نیز به نوعی سفری را آغاز کرده‌ام؛ سفری که در کنار نقش همسفر بودن، به شناخت خود، رشد و بازسازی شخصیت من نیز کمک می‌کند. سفر من از قهر به مهر، از ترس به شجاعت و از ناامیدی به امیدواری آغاز شده است و با آموختن، صبر و تمرین ادامه پیدا می‌کند.

مسئولیتی که به عهده دارم، سنگین و پرچالش است، اما ارزش‌مند است؛ زیرا با همراهی درست، می‌توانم فضای مناسبی برای رشد و بهبود مسافر فراهم کنم و به بازسازی اعتماد، احترام و آرامش در خانواده کمک نمایم. در این مسیر یاد می‌گیرم که مسئول احساسات و رفتارهای خود باشم، از نقش قربانی فاصله بگیرم و با آگاهی، صبر و مهربانی، نقش مؤثری در زندگی مسافر و خانواده‌ام ایفا کنم. همسفر بودن یعنی همراهی با کسی که در سخت‌ترین شرایط قرار دارد؛ و این همراهی به‌مرور، خودم را نیز تغییر می‌دهد و باعث رشد، آگاهی و بلوغ فکری من می‌شود. من می‌آموزم که چگونه با عشق، صبر و دانش در کنار مسافرم باشم و از هر لحظه‌ این سفر انسانی بهره ببرم.

همسفر پریسا

طبق آموزش‌هایی که در طی این مدت در کنگره فرا گرفتم همسفر خوب همسفری است که آموزش را برای خود فراگیرد و با شرکت منظم در جلسات و خدمت در کنگره به یک حال خوش برسد و اولین هدف او آرامش و صلح برای خودش باشد تا بتواند آن را به اطرافیان هم انتقال بدهد. همسفر اگر بخواهد به مسافرش آرامش دهد، باید آرامش را داشته باشد؛ اگر بخواهد محبت کند، باید محبت را داشته باشد؛ باید بداند با حس‌هایی نظیر خشم، نفرت، بدبینی و یا اعمالی نظیر تجسس، درگیری و ... نمی‌تواند به مسافرش کمک نماید و این حس‌ها و این اعمال باعث سقوط بیشتر خود شخص همسفر و مسافرش خواهد شد. یکی از نکاتی که یک

همسفر باید به آن توجه داشته باشد این است که در پروسه درمان مسافرش، نیازی نیست که دخالتی داشته باشد؛ زیرا وقتی مسافرش به کنگره آمده، بار درمان به عهده همسفر نیست و این مسئله به خود مسافر و راهنمای او مرتبط است. گاهی اوقات یک همسفر می‌تواند بال پروازی برای مسافرش باشد تا او بتواند سفر آرام و راحت‌تری داشته باشد و همین‌طور می‌تواند به‌جای بال، باری برای مسافرش باشد؛ به‌ عنوان‌ مثال: مدام به او شک داشته باشد که آیا زیاد مصرف کرده؟! آیا گریز زده؟! آیا روی برنامه‌ است؟! و از این قبیل پرسش‌ها نکته جالب این‌جا این است که اگر همسفر به این موضوع حتی فکر هم بکند در صور پنهان، یک‌بار سنگین و انرژی منفی را به صورت ناخودآگاه به مسافرش انتقال می‌دهد که این مسئله، سفر را بسیار دشوارتر می‌کند. جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: رها کن تا رها شوی این جمله بار معنایی عظیمی دارد که کلید حل مشکلات همسفر است. صبر یکی از پله‌هایی است که در وادی‌پنجم به آن اشاره شده است همواره باید سرلوحه کار یک همسفر باشد و در مورد سفر مسافرش نباید عجله‌ای داشته باشد.

همسفر معصومه

هفته همسفر، هفته‌ای است برای دیده شدن نقش انسان‌هایی که شاید کمتر نام آن‌ها شنیده می‌شود اما بیشترین رنج، صبر و عشق را در مسیر درمان تجربه کرده‌اند. همسفر کسی است که همراه با مسافر، مسیر تاریکی را طی کرده؛ مسیری پر از ترس، ناامیدی، خشم، بی‌اعتمادی و گاهی فروپاشی. من به عنوان یک همسفر، قبل از آشنایی با کنگره۶۰، تصور می‌کردم مشکل فقط مصرف است؛ اما کنگره۶۰ به من آموخت که مشکل اصلی، ناآگاهی است. ناآگاهی‌، که هم مسافر را به مصرف می‌کشاند و هم همسفر را به کنترل، سرزنش، قهر و فرسودگی. در کنگره۶۰ یاد گرفتم که همسفر بودن به معنای فدا شدن نیست، بلکه به معنای رشد کردن، آموزش دیدن و مسئولیت‌پذیری است. یاد گرفتم که من مسئول حال خودم هستم، نه نجات‌ دهنده مسافر وقتی آموزش گرفتم، آرامش وارد زندگی‌ من شد و این آرامش، بهترین کمک برای مسیر درمان مسافر بود.

هفته همسفر، هفته قدردانی از صبرهایی است که دیده نشد، اشک‌هایی که پنهان ماند و دل‌هایی که شکست اما باز ایستاد. این هفته به من یادآوری می‌کند که همسفر اگر خودش را بسازد، خانواده ساخته می‌شود و اگر خانواده سالم شود، جامعه سالم‌تری خواهیم داشت. از بنیان کنگره۶۰، استادان، راهنماهای عزیز و همه کسانی که همسفر را از سایه بیرون آوردند و به او هویت بخشیدند، صمیمانه سپاسگزارم. امروز با افتخار می‌گویم: من یک همسفرم؛ در حال آموزش، در مسیر تعادل و در حال ساختن خودم. با آرزوی سلامتی و تعادل برای تمام همسفران و مسافران کنگره۶۰

نویسندگان: همسفر اعظم رهجو راهنما همسفر همسفر سمیه(لژیون دوازدهم) همسفر پریسا رهجو راهنما همسفر مرضیه (لژیون چهارم) همسفر معصومه رهجو راهنما همسفر نسیم(لژیون یازدهم)

تنظیم وارسال: همسفر معصومه دبیر سایت 

همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .