با وجود اختلاف سنی دوازدهسال، همسر من آنچنان مهربان، فداکار و مسئولیتپذیر بود که همواره تمام تلاش خود را برای خوشحالی و خوشبختی من و فرزندانم به کار میگرفت. در آن دوران خود را خوشبختترین زن در بین اقوام از نظر آرامش، احترام و امنیت میدانستم. او از پدری فرهنگی آموخته بود که ارزش زن در خانواده چیست و چگونه باید با مهر و احترام رفتار کرد و همین آموزهها را صادقانه در زندگی مشترکمان به کار بست.
همواره به من بها میداد، بهترینها را برای من میخواست و علاوه بر محبت و حمایت، فرصت رشد، پیشرفت و استقلال را نیز برای من فراهم میکرد. سالهایی که داشتن تلفن همراه هنوز امری رایج نبود، من اولین زن در بین اقوام بودم که تلفن همراه داشت. رانندگی را به من آموخت و خودروی شخصیاش را در اختیار من گذاشت که مستقل باشم؛ در حالی که در دهه ۷۰ بسیاری از مردان چنین موضوعی را خط قرمز زندگی خود میدانستند. این رفتار برای من نماد اعتماد، احترام و نگاه عمیق او به جایگاه زن بود.
زندگی مشترکمان با عشق، همراهی و درک متقابل پیش میرفت و روزگار آرام و عادی ما را، رو به جلو میبرد. پس از حدود پانزده سال، حادثهای غیرمنتظره مسیر زندگیمان را تغییر داد. تصادفی شدید که منجر به خونریزی مغزی شد و پزشکان از ادامه حیات مسافر من قطع امید کرده بودند. به لطف خداوند عمری دوباره به ایشان بخشیده شد. بعد از گذشت چند روز پدرشان بهطور ناگهانی بر اثر سکته قلبی فوت کرد.
فشارهای روحی پیاپی همسر من را که تا آن زمان فردی با ثبات، خانواده محور و منطقی بود به انسانی آسیبپذیر، سرد و شکننده تبدیل کرد. تجربه این فشارهای روحی و فقدانهای پیدرپی او را به سمت مصرف موادمخدر مانند: تریاک و شیره سوق داد؛ در حالی که از نظر شغلی و خانوادگی در موقعیت مناسبی قرار داشت. همه امیدوار بودیم بتواند از این بحران عبور کند. شدت دردهای روانی بسیار فراتر از آن بود که تصور میکردیم.
ناآگاهی من و نداشتن درک صحیح از بیماری اعتیاد باعث شد بهجای همراهی، سالها در مقابل او بایستم. هرچند از نگاه خود تلاش زیادی میکردم؛ اما به دلیل ندانستن راه و روش درمان ناخواسته شرایط روحی و جسمی او را دشوارتر میکردم. در گذر زمان، خود نیز دچار خستگی، فرسودگی و فشارهای روحی شدم و بهصورت تفریحی به مصرف قلیان روی آوردم. البته نه از سر اعتیاد؛ بلکه برای دستیابی به آرامشی کوتاهمدت بود.
پس از طی شدن حدود یک سال و چند ماه از مسیر به این آگاهی رسیدم که مصرف هیچ موادی بی اثر نیست و چیزی به نام مصرف تفریحی بیضرر وجود ندارد. این مطلب برای من روشن شد که بدون درمان و تغییر خود هیچ اصلاحی در زندگی اتفاق نخواهد افتاد. خوشبختانه دست یاری خداوند در قالب جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ وارد زندگی من شد.
راهنمای ویلیاموایت همسفر سارا که هر هفته از تهران به نمایندگی خرمآباد تشریف میآورد، نقطه آغازی برای من و چند همسفر دیگر بود تا درمان نیکوتین را در فضایی سرشار از آموزش، بدون قضاوت، بدون شعار و بدون ترس آغاز کنیم. با سفر نیکوتین و تجربه جایگاه مسافر برای نخستین بار بهدرستی درک کردم که درمان صرفاً ترک مصرف مواد نیست. درمان؛ یعنی شناخت خود، مسئولیتپذیری، بازسازی آرامش و اصلاح مسیر زندگی است. این مسیر آسان نبود؛ اما واقعی، عمیق و آموزنده بود.
اکنون نزدیک به سه سال است که در جایگاه راهنمای درمان نیکوتین خدمت میکنم. جایگاهی که هر روز به من یادآوری میکند ابتدا انسان و سپس راهنما باشم. دریافت شال راهنمای جهانبینی برای من نشانه رسیدن نبود؛ بلکه یادآور مسئولیت درست دیدن، درست گفتن و درست ماندن در مسیر بود. من از دل یک زندگی پرفشار، لغزشها، آموزشها، زمین خوردنها و دوباره برخاستنها عبور کردهام. این عبور نه بیدرد و نه بیتجربه بود؛ بلکه آگاهتر و امیدوارتر بودم.
اگر امروز حرفی برای گفتن دارم ریشه در همین مسیر دارد. قصه من، قصه همسفری است که آموخت درمان پیش از هر چیز از خود انسان آغاز میشود. سالها زندگی ما به دلیل اعتیاد مسافر و ناآگاهیهای من دچار طوفان شد؛ حتی به جهنم شباهت پیدا کرد. آموزشهای کنگره۶۰ و پذیرش این حقیقت که مسافرمن بیمار است و باید با روشی اصولی درمان شود بهواسطه متد DSTآرامش و امید از دسترفته و حرمتهای خدشهدارشده را دوباره به زندگی ما بازگرداند.
این سفر به من آموخت که هیچ مسیر کوتاه و آسانی جایگزین تجربه و آگاهی نمیشود. امروز سالمتر، آگاهتر و با قلبی سرشار از امید آماده ادامه دادن و خدمت کردن از دل همین مسیر ایستادهام. این است قصه زندگی من، قصهای که نه با سخن؛ بلکه با تجربه و عمل ساخته شده است. قصهای که هر روز بر ارزشهای آن افزوده میشود و یادآوری میکند که زندگی تنها با عشق و آگاهی معنا پیدا میکند. این هدیه واقعی جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ به من است.هدیهای که در دریافت شال ویلیاموایت، شال مرزبانی و شال راهنمای جهانبینی بهوضوح دیده میشود و در هر جایگاه خدمتی، معنا و مسئولیت آن را عمیقتر درک میکنم.
نویسنده و رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر معصومه (نمایندگی خرمآباد)
ارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفر نرگس (نمایندگی پرستار)
گروه همسفران ویلیام وایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
185