English Version
This Site Is Available In English

قسمت بزرگی از این مسیر سهم من بوده است

قسمت بزرگی از این مسیر سهم من بوده است

همسفر زهره:
سفر در کنگره‌۶۰ لغت بسیار زیبایی است که مفهومش از ظلمت به نور و یا از مواد مخدر به سلامتی و پاکی عنوان شده و سفری است که مسافر آغاز کرده و من چقدر از این جایگاه خشنود هستم که به عنوان همسفر با او همراه شده‌ام؛ چراکه این جایگاه آموزشی برای من علم و آگاهی می‌آورد تا با تزکیه و پالایش به جوهره وجودی‌ام برسم و بال پرواز مسافرم باشم تا پروازی آزاد همراه با عشق و محبت را تجربه کنم. در کنگره‌۶۰ همسفر به کسی گفته می‌شود که سابقه اعتیاد ندارد و پا‌به‌پای مسافر برای رهایی‌ کمک می‌کند تا به درمان برسد. یک همسفر می‌بایست با آرامش و حضور در جلسات هفتگی و لژیون به آموزش بپردازد. سیستم ایکس همسفر به‌دلیل مشکلات و افکار منفی از تعادل خارج شده است و وقتی وارد کنگره۶۰ می‌شود با کمک جهان‌بینی و آموزش‌ها سیستم ایکس او به تعادل می‌رسد و در این صورت می‌تواند به مسافر خود کمک کند. همسفر در رهایی مسافر نقش اساسی و مهمی دارد که با حضور پررنگ و تغییراتی که در جهان‌بینی ایجاد می‌کند و با عشق و محبتی که نثار مسافر می‌کند؛ به‌راحتی می‌تواند او را در یک رهایی باکیفیت حمایت و همراهی کند. در سی‌دی "همسفر" دکتر امین می‌فرمایند: «‌یک همسفر نباید خود را دست‌کم بگیرد و خود را مانند تایر زاپاس ماشین بداند. وجود همسفر باید سراسر عشق و محبت باشد. هیچ همسفری نمی‌تواند با خشم، نفرت و کینه‌ای که در گذشته از مسافر خود دارد در این سفر او را همراهی کند. یک همسفر باید سراسر بخشش و گذشت باشد و حس عشق، محبت و بخشش را به مسافر انتقال بدهد.» مسئله همسفر بودن خیلی به احساس بستگی دارد؛ زیرا این حس است که تعیین می‌کند چگونه همسفری باشیم. زمانی من می‌توانم در جایگاه همسفر قرار بگیرم که حس خوبی داشته باشم و اجازه ندهم حس‌های منفی به افکارم ورود پیدا کنند؛ چون باعث خراب کردن سفر مسافرم می‌شوم و در طول سفر نیز به خود و اطرافیان تخریب وارد خواهم کرد. همسفر نقش یک پرستار را دارد که باید بداند چطور با بیمار خود برخورد کند. وظیفه من به عنوان یک همسفر این است که برای حفظ و بقای خانواده آموزش‌ها را بگیرم و کاربردی کنم تا بتوانم در زندگی به آرامش و آسایشی که در نظر است، برسم. دکتر امین در سی‌دی "همسفر"  می‌فرمایند: «وجود همسفران به کنگره‌۶۰ رنگ و لعاب داده و همیشه در جشن‌ رهایی چشم‌انتظار همسفران هستم که آیا شعبه همسفران قوی دارد یا خیر؟ زیرا هدف اصلی کنگره۶۰ احیای خانواده است و اگر خانواده درمان نشود آن اتفاق خوب نخواهد افتاد؛ چون کوچک‌ترین ساختاری که به جامعه معنا و قدرت می‌دهد، خانواده است.»

همسفر اکرم:
همسفر باید با مسافر، با محبت رفتار کند و در حالی که آموزش‌های خودسازی و شناخت بیماری اعتیاد را فرا می‌گیرد نقطه‌ تحمل خود را نیز بالا ببرد. استاد امین می‌فرمایند: «وقتی همسفری آموزش‌ها را می‌بیند یک بخش آن، آموزش‌های شخصی خودش است که این آموزش‌ها شامل خودسازی، خودشناسی و سفرِ خود همسفر می‌شود. جایی که همسفر روی خودش شناخت پیدا می‌کند، اشکالات را در درون خود پیدا می‌کند و بیرون به دنبال مقصر نمی‌گردد؛ چون اگر باور داشته باشد مسافرش و اعتیاد او مسبب این مشکلات هستند این گردونه و این مسیر پرچالش برای او همچنان ادامه خواهد داشت؛ اما در کنگره۶۰ این فضا برای همسفر تغییر می‌کند و او آموزش می‌بیند که مسافرش یک بیمار بوده است و برای درمان این بیماری باید زمان لازم سپری شود؛ همچنین خود او نیز دارای یک‌سری مشکلات است که باید با فراگرفتن جهان‌بینی آن مشکلات را حل کند که هر دوی آنان این فضا را برای یکدیگر مهیا می‌کنند؛ در واقع نگاه همسفر به مسافر باید پرستارگونه باشد و این‌که همسفر باید تابع مطلق مسافر باشد، معنایی ندارد و هر کجا که در چارچوب حرمت‌ها و قوانین کنگره۶۰ باشد قابل اجرا است؛ اما اگر غیر از این بود همسفر می‌تواند از راهنمای خود کمک بگیرد.» در سی‌دی "قلب"  نیز استاد امین فرمودند: «اگر رنجی به ما رسید و ما آن را در قلب خود نگه داشتیم و این حرارت و آتش سوزان را به دیگران منتقل نکردیم، باعث می‌شود قلبمان بزرگ‌تر شود.» با وجود سختی‌ها و گاهی غیرممکن بودن‌ها، این مسئله می‌تواند نقطه‌ تحمل انسان را بالا ببرد و آتش خشم و کینه را در درون خود فرد مهار کند. قلب انسان مانند یک ظرف است و وقتی آتش انتقام و کینه درون آن ریخته شود، اگر این آتش را بیرون بریزد و ظرف وجودی خود را خالی کند؛ آن‌وقت می‌تواند به خواسته‌هایش برسد و حسادتش را نیز آرام کند که همه این‌ها می‌تواند مصداق یک همسفر فهمیده و آگاه باشد.

همسفر بتول:
با شنیدن نام همسفر ناخودآگاه روزهای سخت و لحظه‌های پردغدغه را به‌یاد می‌آورم، روزهایی که فکر می‌کردم به‌ تنهایی در حال جنگیدن با دنیایی پر از غم هستم؛ اما وقتی  به پشت سر نگاه می‌کنم، می‌بینم همه آن سختی‌ها مجوز ورود من به کنگره شد که یادم داد چگونه قوی‌تر، آرام‌تر و آگاه‌تر زندگی کنم. منِ همسفر شاید ظاهراً برای کمک به مسافرم وارد کنگره۶۰ شدم؛ اما کم‌کم فهمیدم نیاز من بود تا آموزش ببینم که خودم را پیدا کنم و به آرامش برسم. در اینجا بود که فهمیدم مهر و محبت واقعی بدون داشتن آگاهی ممکن نیست و عشق فقط به معنی تحمل کردن سختی‌ها نیست؛ بلکه باید یاد بگیرم در هر شرایطی چگونه درست تصمیم بگیرم و به‌ خوبی عمل کنم و بدون ترس زندگی کنم. هفته همسفر یعنی دیدن و پی‌بردن به نقش عظیم خودم در کنار مسافر، خانواده و عزیزانم و این‌که ببینم چه مسیری را طی نمودم، چه تغییرات مثبتی کردم و چقدر آموزش دیدم. به‌ عنوان یک همسفر همیشه سعی کردم کنار مسافرم بمانم؛ اما امروز می‌دانم قسمت بزرگی از این مسیر، سهم خود من بوده است بابت صبر، گذشت و فداکاری که در زندگی داشتم و کنگره۶۰ جایی است که این تلاش‌ها، عشق‌ها و همراهی‌ها دیده شده و ارزشمند است. این هفته برای همه‌ همسفران، زنان، مردان، مادران، پدران، همسران و فرزندانی است که با عشق و ایمان پای مسافران ایستادند و ادامه دادند. امیدوارم دل‌هایمان همیشه روشن و قدم‌هایمان استوار بماند و یادمان بماند که ما نیز سهم بزرگی در روشن شدن چراغ زندگی داریم.

همسفر مریم:
قبل از ورود به کنگره۶۰ همیشه فکر می‌کردم تمام مشکلات زندگی‌ مشترک ما به‌خاطر بیماری اعتیاد مسافرم است و هیچ کمکی نمی‌توانم به او بکنم و زندگی ما دیگر خراب شده است. به مرور زمان در کنگره۶۰ بود که متوجه شدم  همسفر همراه و حمایت‌کننده مسافر در سفری سخت برای تغییر و درمان است و همین‌طور دریافتم که خود نیز باید آموزش ببینم که به حال خوش برسم تا در این سفر، قوت قلبی برای مسافرم باشم. واژه‌ همسفر به من یادآوری می‌کند که کجا قرار دارم و چه نقش مهمی می‌توانم در درمان مسافرم داشته باشم و چگونه می‌توانم درست حرکت کنم تا جایگاه خود را تغییر دهم. در اوایل سفر اول تمام توجه و تمرکزم روی مسافرم بود و فکر می‌کردم با تغییر او است که زندگی‌ ما تغییر می‌کند؛ اما در ادامه متوجه شدم که خود نیز باید تغییر کنم. می‌دانیم که در سفر مسافر، اولین قدم خواسته‌ خود مسافر است؛ اما همسفر نیز نقش بسزایی در سفر مسافر دارد. همسفر بودن به معنای محبت و گذشت است. در سفر اول زمانی‌ که روی خودم متمرکز شدم و مسافرم را رها کردم متوجه تغییرات زیبایی در زندگی‌ شدم و به گفته آقای مهندس؛ حتی لباس پوشیدن و صحبت کردن مسافرم تغییر کرد و اعتمادبه‌نفسش را به‌دست آورد. همیشه تلاش می‌کردم زمانی‌ که مسافرم در منزل حضور دارد شرایط تغذیه و استراحت را برایش مهیا کنم و در روزهای جمعه نیز همراه او در پارک حاضر بودم؛ به همین خاطر برنامه زندگی او همیشه نظم خوبی داشت و سفر خوبی را پشت سر گذاشت که در سفر دوم نیز باید این اتصال را محکم‌تر کنیم. از خداوند می‌خواهم که بتوانم از خطای دیگران و از هر آنچه که آزار دیده‌ام، بگذرم و تا می‌توانم به دیگران محبت کنم؛ به همین دلیل همیشه درحال سپری کردن امتحانات و سختی‌های فراوان هستم. این آزمون‌های الهی به من یادآور می‌شود که داشتن یک زندگی دلنشین و پر از عشق و محبت واقعی بهایی دارد که باید آن را پرداخت کرد تا به آرامش و حال خوش رسید؛ زیرا به گفته اساتید، بهشت را به بها دهند نه به بهانه.

همسفر فاطمه:
در ابتدا این هفته زیبا را به تمامی همسفران در شعب کنگره‌۶۰ و در رأس به خانم آنی بزرگ، اولین همسفر که نقش مهمی در ایجاد گروه خانواده داشتند تبریک عرض می‌کنم. روز اولی که وارد کنگره۶۰ شدم، بدترین و وخیم‌ترین حال ممکن را داشتم و اصلاً به فکرم نمی‌رسید روزی پا به مکانی بگذارم که اعضای آن یک زمانی مصرف‌کننده بودند و توانستند درمان شوند و به حال خوش برسند؛ ولی الان من برای درمان مسافر خود وارد کنگره شده و همسفر نامیده می‌شوم. همسفری که کوهی از درد و ناراحتی داشت و زیر بار این همه غم و اندوه کمر خم کرده بود، همسفری که اصلاً هیچ صدایی را نمی‌شنید و فقط برای این‌که مسافرم بیاید و درمان بشود با او همراه شده بودم؛ وقتی به خود آمدم، دیدم دو ماه از سفرمان گذشته و حال مسافرم روزبه‌روز بهتر شده و تغییر کرده؛ ولی من همچنان همان همسفرِ حال‌خراب هستم. وقتی فهمیدم که مسافر و همسفر هرکدام برای زندگی بهتر و حال خوش خود سفر می‌کنند و هیچ‌کس به‌جای دیگری درمان نمی‌شود؛ بنابراین عزمم را جزم کردم تا از این پس محکم‌تر قدم برداشته‌ و استوار هم‌پای مسافرم حرکت کنم که با پشتکار و کمک آموزش‌ها به حال خوب برسم تا پایان سفر اول سرآغاز خوبی برای شروع سفر دوم‌ ما باشد.

همسفر مهری:
امروز می‌خواهم درباره‌ نقش و جایگاه همسفر در مسیر درمان اعتیاد کمی صحبت کنم. نقشی که شاید در ابتدای ورود به کنگره۶۰ چندان دیده نشود؛ اما درحقیقت ستون اصلی این سفر است. در کنگره۶۰ بود که متوجه شدم،  همسفر فقط این نیست که کنار مسافر ایستاده باشد؛ بلکه همسفر یعنی کسی که باید سفر کند، رشد نماید، جهان‌بینی درست را آموزش ببیند تا بتواند دیدگاه و نگرش خود را نسبت به دنیا، زندگی و اطرافیان تغییر بدهد. فهمیدم که اعتیاد فقط به جسم مسافر آسیب نزده است؛ بلکه آرامش و نگاه منِ همسفر را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در کنگره۶۰ متوجه شدم که قرار نیست درمانگر مسافر باشم و او را مجبور به رهایی کنم؛ وظیفه من ساختن آرامش، امید و فضایی امن برای رشد مسافر است و بهترین کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که خودم را بسازم؛ چراکه وقتی آرام‌تر می‌شوم و یاد می‌گیرم قضاوت نکنم و با عشق و آگاهی رفتار کنم، ناخودآگاه این تغییرات به مسافر نیز منتقل می‌شود. یاد گرفتم جهان‌بینی سالم یعنی دیدن نیمه‌ پر لیوان و این‌که هر تاریکی پایانی دارد و هیچ‌کس بیهوده خلق نشده است. وقتی من تغییر می‌کنم حال و هوای خانه نیز تغییر می‌کند و مسیر درمان برای مسافرم روشن‌تر و هموارتر می‌شود. همسفر بودن یعنی حرکت، یعنی ساختن و همراه نور بودن و حتی در شرایط سخت امید را زمین نگذاشتن است. همسفر بودن یعنی پیش از آن‌که دست دیگران را به قصد یاری رساندن بگیرم، اول دست بر زانوی خود بگذارم و بلند شوم تا از سکون خارج شوم. در پایان می‌خواهم بگویم همسفر بودن برای من یک نعمت است و فرصتی است برای این‌که خودم را بشناسم، قوی‌تر شوم و در کنار مسافرم به سوی رهایی و تعادل حرکت کنم. حال با گذشت مدتی از سفرم در کنگره۶۰ و دریافت آموزش‌های ناب در این بهشت زمینی، باور دارم اگر درون من تغییر کند دنیای بیرون من نیز دگرگون خواهد شد و این یعنی قدرت واقعی یک همسفر!

همسفر افسانه:
روزی که وارد کنگره۶۰ شدم جشن همسفر بود.  در همان روز مسافرم گفت؛ آماده شو تا با هم به جایی برویم، تعجب کردم؛ اما حرفی نزدم و همراه او به کنگره آمدم. وقتی وارد شعبه شدم جشن همسفر بود؛ چون هیچ‌گونه اطلاعی در مورد کنگره۶۰ نداشتم، بسیار تعجب کرده بودم که اینجا دیگر کجاست؟ یعنی واقعاً همه این‌ها زمانی مصرف‌کننده بودند؟ چرا این‌قدر شاد هستند؟ چرا دست می‌زنند و خوشحالی می‌کنند؟ سرد و بی‌احساس بودم. کم‌کم متوجه شدم که جشن همسفر است و اگر مسافرم را همراهی کنم همسفر نامیده می‌شوم. به‌راستی که همسفر چه کلمه پرمعنا و زیبا، ولی در عین حال بسیار عظیم و پرمحتوا است. در ابتدا فکر می‌کردم فقط به‌خاطر درمان مسافرم به کنگره آمده‌ام و باید که بیشتر حواسم به او باشد و باید او را کنترل کنم؛ اما کم‌کم متوجه شدم خودم بیشتر به این فضا و آموزش‌های ناب نیاز دارم. زمانی‌که لقب زیبای همسفر به من داده شد انرژی خاصی گرفتم و از این‌که کنار مسافرم هستم احساس شعف و شادی کردم و خود را سرشار از عشق و آموزش‌های ناب کنگره۶۰ دیدم. کنگره‌۶۰ به من یاد داد که رسیدن به آرامش نه با سخت گرفتن؛ بلکه با رها کردن به‌دست می‌آید و فهمیدم دلیل خیلی از فشارها و سختی‌هایی که به خود و خانواده‌ام تحمیل می‌کردم از بدخواهی من نبود؛ بلکه از ندانستن و ناآگاهی من بود. امروز بعد از حضورم در کنگره۶۰ در پرتو آموزش‌ها سعی می‌کنم به‌جای واکنش‌های احساسی، آگاهانه‌تر رفتار کنم و به‌جای کنترل دیگران، اعتماد را تمرین کنم و به‌جای توقع، بر روی رفتار و حال خود کار کنم. جشن همسفر برای من یادآور این موضوع است که چون بال پرواز مسافرم هستم، برای حفظ تعادل زندگی باید با آرامش، آگاهانه در این مسیر همراه مسافرم باشم. همیشه قدردان کنگره۶۰ هستم که به من یاد داد تغییر را باید اول از خود آغاز کنم. امیدوارم که بتوانم  آموزش‌ها را اول روی خود و سپس بر روی خانواده پیاده کنم.

رابط خبری: همسفر زهرا (ب) رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر مائده (مرزبان خبری)
ویرایش و ارسال: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم) دبیر سایت
نمایندگی همسفران سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .