اندوهی که قلبها را در خود محبوس داشته تا مرگشان را آغاز حیات خویش نمایند، اکنون خود مغلوب قلبهای بخشندهای گشته است. قلب همسفرانی که بخشش را برای بازپسگیری عزیزانشان به نشان محبت بیکران و عشق بلاعوض هدیه نمودهاند. (استاد امین)
درود و تبریک هفته همسفر به همه عزیزانی که در این مسیر پُرمهر مسافرانشان را همراهی میکنند. امروز میزبان دو همسفر ویژه هستیم، مادر و فرزندی که با هم در کنار مسافرشان پایبندی به این راه را تجربه کردهاند. از شما میخواهیم ما را در این گفتگو همراهی کنید.
همسفران لیلا و دانیال همراه مسافرشان با سالها تخریب و آخرین آنتیایکس تریاک وارد کنگره۶۰ شدند. به روش DST و داروی OT با راهنمایی مسافر احمد و همسفر فاطیما ۱۱ ماه سفر کردند. در حال حاضر با دستان پرتوان آقای مهندس ۴ سال و ۱۱ ماه است که آزاد و رها هستند.
همسفر دانیال در سایت بهعنوان وبلاگنویس، چند دوره سردار، یک دوره دبیری در جلسات خصوصی، یک دوره دبیری در جلسات سردار و در جایگاه مرزبانی خدمت کردند و در حال حاضر بهعنوان راهنما در قسمت همسفران آقا نمایندگی کوروش آذرپور در حال خدمت هستند. همسفر لیلا تاکنون در جایگاههای رابط خبری، مرزبانی، دبیری در جلسات خصوصی، دو دوره سرداری خدمت کردند و در حال حاضر بهعنوان راهنما در گروه خانواده نمایندگی کوروش آذرپور خدمت میکنند.

«هفته همسفر» برای شما چه معنایی دارد؟ اگر خاطرهای کلیدی یا جملهای تأثیرگزار از این مناسبت بهیاد دارید، آن را به اشتراک بگذارید.
راهنما همسفر لیلا:
همسفر یعنی بال پرواز. هیچوقت ندیدم پرندهای با یک بال پرواز کند یا پرندهای با بالی زخمی پرواز کند؛ اگر هم بتواند پرواز کند، هیچوقت نمیتواند اوج بگیرد. یک همسفر باید مثل یک حامی کنار مسافر باشد تا او بتواند از گذرگاهها عبور کند و به مقصد سلامتی برسد.
دریافت شال نارنجی بهعنوان نماد پیشرفت، چه حسی از مسئولیت و تعلق در شما ایجاد کرد؟ اختصاص هفتهای به نام «همسفر» چگونه بر انگیزه و حس هویت مستقل همسفران تأثیر میگذارد؟
راهنما همسفر لیلا:
به شال نارنجی اینطور نگاه میکنم که خداوند اجازه خدمت کردن به بندگان خاص خود را به من داده است، لذتی بالاتر از این خدمت برای من نیست. بهنظر من اختصاص دادن یک هفته بهنام همسفر، یعنی اینکه دردهای همسفر و صبرهایی که کرده است، دیده شده است و این نوعی قدردانی است از کسیکه بیصدا همراهی کرده است، مسافر را در تاریکترین روزهایش تنها نگذاشته و دستانش را رها نکرده است. در این هفته حس خوبی به یک همسفر داده میشود، حس ارزشمند بودن و دیده شدن. از آقای مهندس سپاسگزارم برای این حال خوب.
بهنظر شما بهترین زمان برای شروع همراهی فعال یک همسفر با کنگره۶۰ چه زمانی است و چرا؟ بزرگترین حمایتهایی که از حضور در جمع همسفران دریافت کردهاید، چیست؟
راهنما همسفر لیلا:
بهترین زمان برای فعالیت و خدمت کردن برای همسفران، موقعی است که مدت زمانی از شروع سفرشان گذشته باشد و آموزشها را گرفته باشند تا با دانایی و آگاهی بتوانند با رعایت کردن حرمتهای کنگره۶۰ خدمت کنند. من در میان همسفران عشقی را پیدا کردم که سالها بود گم کرده بودم. خودم را پیدا کردم، لیلایی که در تاریکیها گم شده بود؛ اما در بین محبت و آغوش گرم همسفران دوباره خود را پیدا کرد.
چگونه میتوان احساسات اولیه مانند نفرت یا دلسوزی را در مسیر بهبودی به یک عشق بالغ و بدون شرط تبدیل کرد؟ نقش بخشایش و درک بیماری اعتیاد در این فرآیند چیست؟
راهنما همسفر لیلا:
بهنظر من وقتی به مسئله با عشق نگاه کنید، نه با قضاوتهای فردی و ذهنی دیگر جایی برای نفرت و دلسوزی نمیماند. وقتی میدانید فردی که اعتیاد دارد یک بیمار است، خشم از بین میرود و جای آن بخشش و محبت میآید.
در مسیر بهبودی، برای رسیدن به خواستههای سالم، چگونه باید آن را طلب کرد و معنای واقعی «رها کردن نتیجه» چیست؟ این دو مفهوم چگونه در کنار هم قرار میگیرند؟
راهنما همسفر لیلا:
برای رسیدن به خواستهها باید حرکت را شروع کرد و به نتیجه فکر نکرد. وقتیکه درست حرکت کنید، حتماً نتیجه مطلوب بهدست خواهد آمد.

دشواریها و مسئولیتهای ویژه یک همسفر چگونه میتواند هم چالشبرانگیز باشد و هم به عاملی مثبت در روند بهبودی مسافر تبدیل شود؟
راهنما همسفر دانیال:
راهنمایم در لژیون همیشه به من میگفت: یک همسفر باید مانند یک پرستار باشد، یک پرستار واقعی زمانیکه حال بیمارش بد میشود، او را با مهربانی تیمار میکند، نه اینکه حس بد و تنفر نسبت به او داشته باشد.
چگونه بین زمان و انرژی اختصاصیافته به فعالیتهای کنگره۶۰ با تعهدات خانوادگی و شغلی خود تعادل برقرار میکنید؟ آیا این فعالیتها به زندگی شما نظم بهتری بخشیده است؟
راهنما همسفر دانیال:
راستش را بخواهید در ابتدا بسیار سخت و حتی پرچالش بود؛ اما رفتهرفته به من نشان داد چهقدر زمان دارم و هر لحظه از آن چه اهمیتی دارد. من بعد از دوره مرزبانی که از نظر زمانی سنگین بود، توانستم چندین کار را باهم انجام دهم: دانشگاه میروم، سر کار میروم، در کنگره۶۰ شرکت منظم دارم، سیدی مینویسم و حتی ورزش حرفهای انجام میدهم. قبل از انجام این خدمتها حتی در فکرم هم نمیگنجید که بتوانم چندین کار را باهم انجام دهم.
خدمت وبلاگنویسی بهعنوان فعالیتی مبتنی بر تفکر و تولید محتوا، چه تفاوتهای بنیادینی با سایر خدمات دارد و چه مهارتهای خاصی را در فرد پرورش میدهد؟
راهنما همسفر دانیال:
فرق آن این است که در این خدمت، من همزمان یک امانتدار، نویسنده و حتی هنرمند هستم و با این نیت که فعالیتهایم حال شخصی را بهتر کند، فعالیتم را با حال خوش انجام میدهم و واقعاً کاری است که نیاز به تفکر و حس خوب دارد.
از دیدگاه شما، چند ویژگی اصلی که یک همسفر آقا را در همراهی سازنده با مسافر و حفظ سلامت خانواده توانمند میسازد، چیست؟
راهنما همسفر دانیال:
بخشش و تمرکز روی خود، همیشه راهنمایم مسافر محمد به من میگفتند: مسافر تو زمانی رها میشود که تو خودت رها شده باشی. تو با حرکت مثبتت به او توان و انرژی میبخشی تا بتواند راه را شروع کند و در آخر هم به قول دکتر امین، بخشش هست و همانطور که در پیام داریم: همسفرانی که بخشش را برای بازپسگیری عزیزانشان به نشان محبت بیکران و عشق بلاعوض هدیه نمودهاند. من زمانی همسفر هستم که این فعل را انجام دهم.
آموزشهايی مانند کنترل خشم، ارتباط مؤثر و مهارتهای زندگی که در کنگره۶۰ فرا میگیرید تا چه اندازه و چگونه بر تعاملات شما در محیط کار، خانواده و اجتماع تأثیر گذاشته است؟
راهنما همسفر دانیال:
نمونهاش همین امروز صبح بود که برای دندانپزشکی به یک مرکز درمانی رفتم. حدود یک ساعت و سی دقیقه در راه بودم تا به آنجا برسم. زمانیکه رسیدم، خانم منشی در ابتدا اصلاً اهمیتی به حضورم نداد و با اینکه من را دید که ایستادهام؛ اما با دوستانش در حال گپوگفت بود. بعد هم با حالتی به من جواب داد که ما نوبتدهی ثبتی نداریم و برو شنبه بیا. در ابتدا کمی کفری شدم؛ اما در کمال ناباوری دیدم که در چند لحظه خشمم فرونشست و از مجتمع بیرون آمدم؛ اگر قبل از آن بود، بسیار حرص میخوردم؛ اما بعد از مرزبانی نقطه تحملم بسیار بالاتر رفته است.

یک همسفر خوب و هوشیار، در طول سفر مسافر باید بیشترین توجه و انرژی خود را بر چه محورها و اقدامات کلیدی متمرکز کند؟
راهنما همسفر لیلا:
بهنظر من یک همسفر خوب بهترین کاری که باید کند این است که مسافر را رها کند تا مسافر بتواند با آرامش و با کمک راهنمایش سفر کند. همسفر هم باید سعی کند خودش به بهترین شکل آموزش بگیرد تا بتواند او هم از تاریکیهای درونش گذر کند.
راهنما همسفر دانیال:
بر خود و بر وظایفش بهعنوان همسفر و به خانوادهاش.
آیا اطرافیان نزدیک شما (خارج از کنگره۶۰) تغییرات مثبت در شخصیت و رفتار شما را احساس کردهاند؟ آیا میتوان گفت: کنگره۶۰ شما را به یک «حال خوش پایدار» رسانده است؟
راهنما همسفر لیلا:
قبل از آمدن به کنگره۶۰ آنچنان در تاریکیهای ذهنم، منیت و ناامیدیهایم گم شده بودم که نادانیهایم همه را ناراحت میکرد. همیشه با همه درگیر بودم، چنان خشم داشتم که دل همه را میسوزاندم؛ اما در کنگره۶۰ به آرامشی رسیدم که دیگرانی که روزی از من فرار میکردند، حالا در کنارم آرامش دارند و میگویند: چهقدر تغییراتت خوب است، چهقدر آرامشت خوب است.
راهنما همسفر دانیال:
کاملاً. من قبل از کنگره۶۰ دچار وسواس فکری شدید بودم؛ حتی چند ماه هم داروهای ضد افسردگی مصرف میکردم؛ اما حالا خیلیها از من میپرسند که چه کار میکنی حال دلت اینقدر خوب است؟ حتی به شوخی میگویند: مصرفت چیست که این حال را داری؟ تمام اینها از آموزشهای کنگره۶۰ است. از قدرت مطلق و آقای مهندس متشکرم بابت این نعمتها.
همراهی و هماهنگی دو همسفر برای حمایت از یک مسافر، چه مزایا و نقاط قوت مضاعفی دارد و چگونه میتواند از آسیبهای عاطفی جلوگیری کند؟
راهنما همسفر لیلا:
من و پسرم همسفر همسرم شدیم؛ اما هیچکدام از ما، فقط برای کمک به او نیامدیم؛ بلکه آمدیم خودمان را پیدا کنیم، آمدیم که در کنار هم آموزش بگیریم و به حال خوش برسیم. آمدن پسرم در اوج جوانی به کنگره۶۰ لطف خیلی بزرگی بود به من و مسافرم، زیرا او به کمک آموزشهای کنگره۶۰ از تاریکیها گذر میکند و این باعث شده است که مسافرم دیگر نگران پسرمان نباشد و فقط به درمان فکر کند.
راهنما همسفر دانیال:
زمانیکه زبانها در خانواده یکی میشود، حرف یکدیگر را بهتر میفهمیم و قدرتمان باهم جمع میشود، بهجای اینکه صرف جنگیدن با یکدیگر شود.
آیا فرآیند تغییر نگرش و رفتار، فقط مختص مسافران است یا شما نیز بهعنوان همسفر، این مراحل تحول شخصیتی را تجربه کردهاید؟
راهنما همسفر لیلا:
خیلی بیشتر از مسافرم تخریب داشتم. با این که مواد مصرف نمیکردم؛ اما تخریبم خیلی بالا بود. در کنگره۶۰ خودم را پیدا کردم. در تاریکی مطلق بودم؛ اما نور کنگره۶۰ در وجود من تابید و زوایای تاریک وجودم را پیدا کردم.
راهنما همسفر دانیال:
در هر خدمت تغییرات را به وضوح حس میکردم.
بهعنوان کسیکه این مسیر را دیدهاید، بزرگترین دستاورد کنگره۶۰ از نگاه شما چیست و نقش جمعی همسفران در کمک به تازهواردین برای ماندگاری را چگونه ارزیابی میکنید؟
راهنما همسفر لیلا:
من فکر میکنم محبت و همدلی بین اعضای کنگره۶۰ بزرگترین دستاورد است. مسافر یا همسفری که وارد کنگره۶۰ میشوند، هنوز با درمان خیلی آشنایی ندارند؛ اما محبتی که در لحظه ورود دریافت میکنند آنها را ماندگار میکند؛ باید با یک تازهوارد با روی خوش و با آغوش باز رفتار کرد؛ باید کاری کنی که او متوجه شود راهی را پیدا کرده است که کنگره۶۰ از آن میگوید.
راهنما همسفر دانیال:
آزاد کردن انسانهای در بند و تبدیل آنها به نیروهای الهی. همسفر بال پرواز است و مسیر را برای مسافر بسیار هموارتر میکند تا انرژی مسافر و همسفر در جنگ و جدل اسراف نشود و انگیزهای برای ادامه دادن مسافر باشد.
سپاس از شما همسفران عزیز. صحبتهای شما یادآور این بود که همراهی خانوادگی در این مسیر، میتواند تبدیل به قدرتی پایدار و الهامبخش شود.
طراحان سؤالات: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم) و همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
مصاحبهکننده: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فوزیه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
216