هفته همسفر در کنگره۶۰ فرصتی ارزشمند برای توجه دوباره به نقش مهم و تأثیرگذار همسفران در مسیر درمان و تعالی خانواده است؛ این هفته یادآور حضور کسانی است که شاید کمتر دیده شوند؛ اما نقش آنها در ایجاد تعادل، آرامش و استمرار درمان بسیار پررنگ و حیاتی است. در نگاه کنگره۶۰ همسفر تنها این نیست که در کنار مسافر حضور داشته باشد؛ بلکه فردی است که با ورود به مسیر آموزش، مسئولیت تغییر و رشد خود را میپذیرد. همسفر میآموزد، برای رسیدن به آرامش ابتدا باید از درون خود آغاز کند و این نگاه، پایه اساسی در تفکر کنگره۶۰ است. بسیاری از آسیبهایی که در دوران بیماری اعتیاد به خانواده وارد شده، ناخواسته بر دوش همسفران بوده است، کنگره۶۰ با نگاهی آگاهانه این حقیقت را میپذیرد و با آموزشهای کاربردی به همسفر کمک میکند تا از نقش قربانی خارج شده و به جایگاهی آگاه، مؤثر و سازنده برسد. آقای مهندس در سیدی احساس همسفر میگویند: حس بسیار مهم است و تمامی آنچه که خداوند آفریده را در بر میگیرد. اگر حس نبود هیچ انتقالی صورت نمیگرفت و بین انسانها دوستی، محبت و مودت برقرار نمیگردید؛ مانند حس انسانها به یکدیگر اگر حس نبود محبتی جاری نمیگردید و همه یکدیگر را رها مینمودند، این موضوع بین حیوانات تا مدتی هست و سپس از یادشان میرود؛ اما بین انسانها بهخصوص بین والدین، فرزند و یا همسر وجود دارد و اگر خدشهای به آن وارد شود مانند جراحتی میماند که حتی ممکن است از دنیا بروند و این جراحت را با خود حمل نموده و به دنیا دیگری منتقل کنند.
اصولاً انسانها مسافر هستند؛ این سفر سفری است از تولد تا مرگ یا میتوانیم بگوییم از ازل تا ابد و دائماً ادامه دارد. به طور کلی تمام انسانها مسافر هستند و در این سفر تنها به دنیا میآیند و تنها از دنیا میروند و با اشخاصی به عنوان همسفر در ارتباط هستند که آنها را همراهی میکنند. انسان موجودی اجتماعی است؛ بنابراین همسفرانی برای خود انتخاب میکند یا با کسانی همسفر میشود که برای یکدیگر ارزش بسیاری قائل هستند، ممکن است در طول این حیات از ازل تا ابد بعضی از همسفران از هم جدا شوند؛ ولی دوباره به هم بپیوندند و این قضیه ادامهدار باشد. در کنگره۶۰ هم عنوانی به نام همسفر داریم در حقیقت فرزند، همسر و یا فردی که انسان او را دوست دارد یک نوع همسفر تلقی میشود. اگر بخواهیم همسفر را بین انسان و حیوان طبقهبندی کنیم دقیقاً مانند انسانی که در نفس اماره و انسانی که در نفس مطمئنه است. بالاترین مرحله نفس در حیوان پایینترین مرتبه نفس در انسان قلمداد میشود و زمانی که وارد مرحله انسانی شد اولین مرتبهاش نفس اماره است. در انسان بستگی دارد که در چه درجه و مرحلهای باشد و آن درجه مشخص میکند که چهقدر به همسفرش وفادار است. انسانی که در نفس اماره باشد، معمولاً کمترین ارتباط را با همسفرش دارد؛ وقتی در مرحله نفس مطمئنه باشد این ارتباط قویتر و مستحکمتر میشود. بنابراین وقتی انسانی به راحتی از همسفرش میگذرد او را رها کرده و به دنبال امیال خویش میرود چه پدر، مادر و یا هر شخصی، این مرحلهای است که به مرحله حیوانی نزدیکتر است. به طور کلی انسانها هرچه بالاتر، باارزشتر و آگاهتر باشند نسبت به همسفران خودشان که در کل هستی با آنها هستند احساس مسئولیت بیشتر و قویتری دارند و آنهایی که در مراتب پایینتری از تفکر و اندیشه هستند نسبت به همسفران خود احساس مسئولیتی ندارند و این مطلب در تمام شئون زندگی صادق و ثابت است. در کنگره۶۰ هم همینطور است. افرادی که دچار بیماری اعتیاد هستند؛ همسفرانی دارند که بلافاصله یا همه چیز را از بین میبرند و یا سعی میکنند مسافرشان را به رهایی برسانند. حال اگر همسفری بخواهد به شخصی کمک کند چه در طول زندگی، چه در کنگره۶۰ در مورد بیماری اعتیاد باید از دانش و آگاهی بالاتری برخوردار باشد.
کلیدواژه: همسفر، علم و آگاهی، رسیدن به آرامش
در ابتدا افرادی که به عنوان همسفر به کنگره میآیند باید تحت آموزش قرار بگیرند و ضرری به مسافر نزنند؛ چون آنها تصور میکنند که آمدهاند تا به مسافر خدمت کنند؛ ولی چون آن علم و آگاهی را ندارند شروع به آسیب زدن میکنند. مسئله اعتیاد یک نوع علم است؛ در واقع همه قسمتهای زندگی علم است. بنابراین شخصی که میخواهد به یک مصرفکننده کمک کند، ابتدا باید این علم را فرا بگیرد و بعد به او کمک کند، مثل کمکهای اولیه که فرد در ابتدا آن را فرا میگیرد و بعد اقدام به کمک مینماید وگرنه تخریب ایجاد میکند. وقتی یک همسفر وارد کنگره میشود برای گرفتن آموزشها باید بپذیرد و باور داشته باشد که چیزی نمیداند و یا خیلی چیزها را بلد نیست ممکن است شخصی پزشک و یا استاد دانشگاه باشد باید باور کند که در مورد مسئله اعتیاد هیچ چیزی نمیداند و این مطلب را بپذیرد و سپس وارد کنگره شود. همسفر باید در لژیونها حاضر شود و حرف راهنما و یا استاد را گوش دهد و به آنها عمل کند. اگر فرد علم، آگاهی و تفکر بالایی دارد وقتی به عنوان همسفر وارد کنگره میشود باید شاگرد باشد، اگر شاگرد نشود یاد نمیگیرد، اگر هم بخواهید که از شأن خودتان استفاده کنید در جایگاه خودش استفاده کنید؛ پس همسفر ابتدا باید آموزش ببیند بعد به مسافر خود کمک کند در غیر این صورت کاری جز تخریب نمیتواند انجام دهد. این مطلب را در اوایل متوجه نمیشود؛ ولی بعد از گذشت زمان و آموزش گرفتن، دیگر مسافر را رها میکند و میگوید من با مسافر کاری ندارم و باید خودم را درمان کنم.
بنابراین وقتی همسفر نقش خودش را جدی بگیرد و این باور را داشته باشد میتواند بقیه کارها را درست انجام دهد. هر کدام از ما همسفران باید برای خوب شدن حال خودمان به کنگره بیاییم اگر به خاطر مسافرمان بیاییم حال ما به حال او وصل میشود؛ یعنی اگر مسافر حالش خوب باشد ما هم خوب هستیم، اگر غمگین باشد ما هم غمگین هستیم و اگر حالش خراب باشد ما هم حالمان خراب است؛ بنابراین اگر هر دو حالمان خراب باشد، چه کسی این وضعیت را سر و سامان بدهد، چه کسی نقش کمکی را ایفا کند؟ پس اول باید برای خودمان اقدام کنیم و خود را به آرامش، تعادل و حس خوب برسانیم در آن شرایط میتوانیم بهترین کمک را به عزیزانمان داشته باشیم. استاد امین در سیدی (نقش همسفر) میگویند: بعضی از همسفرها فکر میکنند نقش یک لاستیک اضافه یا زاپاس را دارند و شاید گاهی مورد استفاده قرار بگیرند. فکر میکنند، اگر همیشه آماده نباشند مشکلی نیست؛ چون در شرایط خاصی باید نقش ایفا کنند، یک بخش از این قضیه مربوط میشود به کم کاری لژیونها و بخش مهمتر آن برمیگردد به فکر خودمان؛ یعنی فکر میکنیم اصل، این است که مسافرمان به درمان برسد و ما برای دلخوشی مسافرمان میآییم، باید بگویم که این نقش باید عوض شود؛ یعنی نقش ما از سیاهی لشکر باید به نقش دوم فیلم تغییر پیدا کند همانطور که به بازیگر نقش دوم یا نقش مکمل فیلمها در کنار بازیگر نقش اول جایزه اسکار میدهند، چرا که به این درک رسیدهاند که اگر نقش دوم خوب بازی نکند، میتواند بازی نقش اول را آنچنان خراب کند که جایزه اسکار به او هم نرسد.
نقش همسفر همان نقش بازیگر مکمل است؛ چون گاهی میتواند آنقدر بد بازی کند که مسافر لبپرتگاه را به داخل دره پرت کند و گاهی آنقدر خوب بازی کند که مسافر را از ته دره با خواست خودش بالا بیاورد. مهمترین شرط برای کمک به یک شخص، این است که او را دوست داشته باشیم و خودمان را هم قبول داشته باشیم آن وقت میتوانیم تأثیرگذار باشیم. ما به دانش کنگره نیاز داریم، مثلاً اگر ندانیم حقه نفس یا قانون چشمه چیست، تکبر چیست و شرک چگونه عمل میکند؟ آن وقت اگر در اطرافمان مشکل بهوجود آید ما را بههم میریزد و وقتی بههم ریختیم دیگر نمیتوانیم نقش کمکی داشته باشیم، به طور مثال یک پرستار باید بتواند بوی عفونت، زخم و ادرار را درک و تحمل کند تا بتواند به مریض کمک کند در غیر این صورت نمیتواند کمکی کند. آموزشهای کنگره به انسان شناخت میدهد؛ با داشتن شناخت، تحمل و درک ما بالا میرود و آن زمان میتوانیم به انسانی که اسیر تاریکی شده است کمک کنیم. انسانی که اعتیاد دارد و در تاریکیها فرو رفته دورش را یک پوسته ضخیم از نیروهای منفی احاطه کرده است که این نیروهای منفی مثل خار، بوی بد و زهر عمل میکنند و نمیگذارند آن پوسته شکافته شود؛ زیرا نمیخواهند انسان را از دست بدهند؛ چون تاریکی از خود تولیدی ندارد و انرژی خود را از جای دیگری میگیرد و مانند عنکبوت به دور طعمه خود تار میتند و در زمان مناسب از آن تغذیه میکند این پوسته ضخیم که همان اعتیاد است نمیگذارد به آنها نزدیک شویم و در ما دافعه، بیزاری و ناراحتی ایجاد میکند؛ ولی کنگره آن قدر نیرومند است که خیلی از آنها را دفع میکند؛ پس آنها در ما دافعه ایجاد میکنند و ما با افزودن به دانش خود بر این دافعه غلبه میکنیم. پس برای رسیدن به هدف باید به پروسه زمان توجه کنیم که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. آقای مهندس در سیدی همسفر میگویند: اگر امروز گندم بکاریم ۱۰ ماه، بعد از کاشت، به ما محصول میدهد یا اگر وارد دانشگاه شدیم، زمانی لیسانس میگیریم که چند سال را درس خوانده باشیم؛ پس برای انجام هر کاری باید زمان را در نظر گرفت.
همه ما این قضیه را میدانیم؛ اما زمانی که به بحث تعلیم و تربیت میرسیم، زمان را در نظر نمیگیریم و میخواهیم در زمان کوتاهی یک مصرفکننده کراک را به درمان برسانیم و یا یک همسفر بههم ریخته را که ۲۰ سال در این شرایط بوده است درست کنیم و این امکانپذیر نیست، این قضیه به زمان نیاز دارد. یکی گفت: اگر میخواهی یک ساله به نتیجه برسی سیفیجات بکار، اگر میخواهی ۱۰ ساله به نتیجه برسی، درخت میوه بکار، اگر میخواهی ۱۰۰ ساله به نتیجه برسی، آدم تربیت کن؛ بنابراین تربیت یک انسان ۱۰۰ سال زمان میبرد. آقای مهندس میگویند؛ بعضی خانوادهها به من مراجعه میکنند که فرزند ما سه ماه است که به کنگره۶۰ میآید؛ اما هنوز در حال مصرف شیشه است من به آنها پاسخ میدهم که او باید ۶ ماه به کنگره بیاید تا تنها الفبا را یاد بگیرد. در سطح جهانی اعتقاد براین است که اعتیاد غیر قابل درمان است، تنها جایی که اعتقاد به درمان اعتیاد در آن وجود دارد کنگره۶۰ است. با این حال شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که در طی یک شب مسافرتان به درمان برسد؛ بعضی از شما همسفران باید بجنبید تا عقب نیفتید و مسافر از شما پیشی نگیرد اگر به خود نجنبید؛ یعنی به علم، اخلاق، بهداشت و وضعیت ظاهری خود نرسید نتایج بدی در انتظار شما خواهد بود. مسافری که مدتها در حالت خواب بوده بعد از سفر بیدار میشود و در این شرایط احساس او شروع به کار میکند و شما هم باید خود را به او برسانید. در زمان اعتیاد هرچه به او میگفتید او جوابی نمیداد و حالا آن دوره دیگر تمام شد اکنون شما باید ورزش کنید، فکر، اندیشه، اخلاق و کردار خود را تغییر دهید وگرنه دچار بحران میشوید. آقای مهندس در ادامه میگویند: تصور نکنید که مسافران شما افرادی مصرفکننده و بههم ریخته هستند و شما هیچ مشکلی ندارید من در طول ۱۴ سال به این نتیجه رسیدم که بعضاً مشکلات همسفران از مسافران بیشتر است؛ یعنی بههم ریختگی و عدم تعادل همسفران به مراتب بیشتر از مسافران است به دلیل اینکه مصرفکنندگان خمار یا نشئه هستند. به دنبال هپروتاند و هیچ چیزی را احساس نمیکنند، اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب میبرد.
به عنوان مثال اگر به آنها گفته شود که قبض برق، آب، اجاره خانه، اقساط پرداخت نشده توجهی نمیکنند؛ چون در حالت طبیعی نیستند و در این شرایط آسیب کمتری میبینند؛ اما یک همسفر نظارهگر این شرایط است، مثل اینکه در یک روز برفی و در جاده چالوس یک مصرفکننده که مشاعر او کار نمیکند در حال رانندگی است و یک همسفر در کنار او نشسته است، مسافر به قوانین توجهی نمیکند او خود نمیفهمد؛ اما کسی که در کنار او نشسته است هر لحظه میمیرد و زنده میشود، سر هر پیچی دچار اضطراب میشود و وحشت میکند؛ بنابراین آسیب روحی بیشتری میبیند. توصیه من برای همسفران این است که اگر در ابتدای کار شما به عنوان کمک به مسافرتان وارد کنگره۶۰ میشوید باید علم، دانش، آگاهی، صبر، بردباری، متانت و دانایی خود را بالا ببرید، اگر این عوامل در شما افزایش نیابد تبدیل به عضوی مخرب میشوید و نه تنها نمیتوانید کاری انجام دهید؛ بلکه بیشتر تخریب ایجاد مینمایید، بنابراین شما باید مراقب قضیه باشید و زمانی وارد کنگره۶۰ میشوید در هر جایگاهی که قرار دارید آن را پشت درب کنگره گذاشته و سپس وارد شوید، اگر دارای اطلاعات بالایی هستید خیلی خوب است. کلاسهای یوگا مدیتیشن و ... یا نقل قول از دیگران در کنگره۶۰ به کار نمیآید ما به اشعار مولانا، حافظ و گفتههای دکارت و ... کاری نداریم و در هنگام ورود به کنگره باید آن معلومات را پشت درب گذاشته باشید و سپس وارد شوید. در کنگره۶۰ باید تسلیم باشید و تمامی منابع آموزشی در کنگره متون داخل کنگره است؛ سعی کنید شنونده باشید تا در لژیونها یاد بگیرید. باید ۱۴ وادی را به تدریج بیاموزید و بعد از طی آن میفهمیم که حافظ چه میگوید یا مولانا، سهروردی و شکسپیر چه میگویند در آن زمان بهترین برداشت را از گفتههای آنان خواهید داشت.
پس همسفران به این نتیجه میرسند که باید برای خودشان بیایند و به تعادل و آرامش برسند تا بهترین نتیجه را به مسافر منتقل کنند. استاد امین میگویند: هدف اصلی در کنگره احیاء خانواده است؛ چرا که اگر غیر از این باشد ما حرف چندانی برای گفتن در کنگره۶۰ نداریم. در هر صورت اگر خانواده درمان و احیا نشود آن اتفاقی که ما میخواهیم نمیافتد؛ چون کوچکترین واحد شناخته شده در جامعه که به جامعه معنی میدهد و جامعه از آن شکل، مفهوم و قدرت پیدا میکند خانواده است. بین خورشید و مهتاب تفاوت وجود دارد. شخصی که سالم است، مثل آفتاب میماند و اثری که ایجاد میکند برای انسانهای دیگر یک اثر سازنده و حیاتی است؛ ولی مهتاب بازتاب نور خورشید است، یعنی اول باید خورشید به سیارهای که از خودش نوری ندارد بتابد در این صورت مقداری نور جذب آن سیاره میشود در واقع ماه سیارهای است که از خودش نوری ندارد و نور آن به واسطه خورشید است یک مصرفکننده فرقی ندارد پدر یا فرزند خانواده باشد؛ پس از مدتی که وارد اعتیاد میشود خورشید او تبدیل به مهتاب میشود؛ چرا که آن فیلتر اعتیاد، مواد و تاریکی اعتیاد مثل یک حجاب یا خمر مقداری از نور آن را میپوشاند و هر چهقدر اعتیاد قوی و قویتر میشود و به جلو میرود نور بیشتری را از انسان جذب میکند و در مقابل نور کمتری را منعکس میکند؛ پس اگر یک شخص مصرفکننده حتی انسان خیلی خوبی هم باشد که اذیت و آزاری ندارد و خیلی مهربان است در بهترین حالت او نمیتواند بخشی از این نور را به کسانی که دوست دارد یا با او زندگی میکنند بدهد، او میخواهد این کار را انجام بدهد؛ اما نمیتواند، ما هم که با آنها زندگی میکنیم دچار کمبود یکسری ویتامینها و مسائلی از نظر احساسی، عاطفی و روحی میشویم، خیلی از چیزها را دریافت نمیکنیم و کمبود دریافت این انوار در طول زندگی در انسان یکسری ناراحتیها و بیماریها را بهوجود میآورد؛ بنابراین خیلی از همسفرها وقتی وارد کنگره میشوند خودشان بیمار هستند؛ چون خودشان در اثر کمبودها و آن نوری که به آنها نمیتابید یکسری مسائل و مشکلات دارند که لازم است بیایند و از آموزش جهانبینی استفاده کنند.
حقیقت این است هیچکس به اندازه خود مصرفکننده نمیخواهد از دنیای اعتیاد خارج شود و با تمام وجودش دوست دارد از اعتیاد خارج شود هر کسی که در دامی میافتد بعد از زمان کوتاهی متوجه میشود که اسیر شده است؛ مثلاً در دوران ابتدایی و راهنمایی میدیدم پدری دارم که خیلی خوب بوده است، آقای مهندس خیلی خیلی توانمند، سرحال و درآمد خوب و همه چیز خوب بود؛ ولی ظرف چند سال همه چیز از بین رفت و خراب شد در وهله اول انسان اینها را جور دیگری معنا میکند، میگوید: پدرم من را دوست ندارد، خانوادهاش را دوست ندارد، این بچه پدر و مادرش را دوست ندارد، این مادر خودخواه شده و خانوادهاش را دوست ندارد و ... ولی وقتی به کنگره آمدند دیدند اصلاً اینطور نبوده و خود او از همه بیشتر میخواسته که بیرون بیاید و به خانوادهاش محبت کند؛ ولی قدرت و توانش را نداشته است. یکی از ویژگیهای خوبی که مادرم (خانم آنی) داشت این بود که هیچ وقت در مورد اعتیاد پدر، با ما صحبت و درد و دل نکردند و آن محبت و احترام بین پدر و فرزندان را حفظ کردند؛ پس محبت کردن: یعنی از خواستههای نامعقول خود بگذرید و کسی را که دوست دارید، خواسته معقولش را اجرا کنید و اگر خواسته نامعقول داشت اجرا نمیکنید و مقابلش میایستید و دیگر اینکه ویژگیهای منفی او را نادیده گرفته و روی نقاط منفیاش متمرکز نشوید، اگر توانستید این کار را انجام دهید آن وقت محبت را درک کردهاید. بنابراین آقای مهندس به منظور قدردانی از همسفران که با محبت، گذشت و فداکاری سعی کردند به مسافرشان کمک کنند و کانون گرم خانواده را حفظ کنند، جشنی به مناسبت قدردانی از همسفر تدارک دیدند که در این روز مسافران موظف هستند برای همسفران خود کادو تهیه نمایند؛ کادو باید الزاماً گرفته شود و هر شخصی متناسب با شرایط و ظرفیت خود باید این کار را انجام دهد این کادو نمیتواند یک شاخه گل باشد باید به فراخور حال خودشان یک کادو برای همسفران تهیه کنند. در پایان هفته همسفر را به تمامی همسفرانی که با وجود سختیها در مسیر آموزش باقی ماندند و برای رشد خود قدم برداشتند تبریک و تهنیت عرض میکنم و هدف از این دستور جلسه: یادآور این حقیقت است که همسفر بودن فقط همراهی نیست؛ بلکه مسئولیتی آگاهانه برای ساختن زندگی سالمتر است و برای من نمادی از امید، آگاهی و استمرار است و فرصتی برای شکرگزاری از آموزشی که مسیر زندگی را روشنتر میکند و یادآوری این نکته که میتوان با صبر، آموزش و تغییر نگرش به تعادل پایدار رسید؛ تعادلی که هدف اصلی کنگره۶۰ است. منابع مقاله: صحبتهای آقای مهندس
منابع مقاله: صحبتهای آقای مهندس
سیدیها: همسفر؛ همسفر ۲؛ نقش همسفر، احساس همسفر، جشن همسفر
نویسنده مقاله: مرزبان همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: راهنمای تازهواردین همسفر زهره (دبیر اول سایت)
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
104