English Version
This Site Is Available In English

سفری از جنس عشق بلاعوض

سفری از جنس عشق بلاعوض

تجلیل خداحافظی نیست، تجلیل گذر از یک دوره و ورود به مرحله‌ای جدید است. تجلیل گرامیداشت مقام راهنمایی است که با تلاش، تمام انرژی خود را صرف آموزش رهجویان و اداره لژیون کرده. زنجیرۀ محبت زنجیرۀ زیبایی است که با انتقال دانش از راهنما به رهجو اتفاق افتاده و چیزی جز عشق نیست و دفتری است که هیچ‌وقت بسته نخواهد شد. تقدیر و تجلیل از زحمات راهنما همسفر راضیه که با صبر و عطوفت سال‌ها خدمت خالصانه کردند و پایان این نقطه سرآغاز خط دیگریست تا در مکان دیگر به خدمت خود ادامه دهند و چه زیباست که هر جایگاهی برای خود عظمتی دارد و به ما تجربه‌ای جدید خواهد داد از خداوند خیر و برکت برای ایشان و خانواده محترمشان خواهانیم.

به همین مناسبت، گفت‌وگویی کوتاه با راهنما همسفر راضیه ترتیب داده‌ایم تقدیم نگاه پرمهر شما عزیزان.

به رسم کنگره ، خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه عاملی باعث شد در کنگره ثابت قدم بمانید؟

همسفر راضیه و مسافرشان کاظم با آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین وارد کنگره شدند. به مدت ۱۳ ماه با متد DST و داروی OT باراهنمایی مسافر علی باقری و خانم اشکذری سفر کردند. هم‌اکنون ۱۲ سال و ۸ ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافرشان والیبال و رشته ورزشی همسفر راضیه پینگ‌پنگ است. همسفر راضیه به لطف خداوند و آموزش‌های کنگره ۶۰ تقریباً بیشتر جایگاه‌های خدمتی را پله‌پله تجربه کرده‌اند. در ابتدا دبیری و بعد نگهبانی، مرزبانی، راهنمای تازه واردین، راهنمای لژیون، مسئول آزمون، عضو لژیون سردار، ورزشبان و در حال حاضر در جایگاه ایجنت شعبه میبد در حال خدمت هستند.
در ابتدا تنها به قصد درمان اعتیاد به کنگره آمدم؛ اما پس از آشنایی با آموزش‌ها متوجه نیاز شدید خودم به آموزش شدم. در واقع گمشده‌ام را اینجا پیدا کردم. مهم‌ترین عامل ماندگاری من در کنگره، عشق حقیقی و بلاعوضی بود که از همسفران، به‌ویژه راهنمایم، دریافت کردم. ایشان در من نیاز به خدمت را دیدند و مرا به سمت خدمت‌ها هدایت کردند.

هدف شما از این مدت که در جایگاه راهنمایی خدمت کردید؛ چه بود؟

من همیشه در وجود خود احساس کمک کردن و عشق ورزیدن به انسان‌ها را داشتم؛ اما چون آگاهی نداشتم، در قبال آن انتظار جبران داشتم. راهنمای من و تمام کسانی که در مسیر آموزش به من محبت کردند، دستم را گرفتند و راه را نشانم دادند، بی‌آنکه انتظار پاسخی داشته باشند؛ اما شادی و رضایتمندی در چهره‌هایشان موج می‌زد. این‌گونه بود که آموختم عشق بلاعوض چه طعم شیرین و دل‌نشینی دارد. از خداوند خواستم به من نیز توفیق جایگاه راهنمایی عطا کند تا این طعم شیرین را با تمام وجود حس کنم؛ می‌خواستم سبب آگاهی و رشد رهجوهایم باشم. آرزوی من، صلح و آرامش واقعی و عمیق این عزیزان است.

از این‌که شاگردان شما در جایگاه‌های خدمتی در کنگره نقش دارند چه حسی دارید؟

من خود را کوچک‌تر از آن می‌دانم که رهجویان طریق عشق را شاگردان خود بدانم؛ آنان آموزگاران من هستند و از آن‌ها آموخته‌ام و از این بابت سپاسگزارشان هستم. وظیفه راهنما این است که رهجو را تحویل بگیرد و استاد و خدمتگزار تحویل کنگره بدهد. هر یک از این عزیزان را که در جایگاهی در حال خدمت می‌بینم، در صور پنهانم با ذره‌ذره وجودم سپاسگزار ایزد منان هستم. شاکر خداوند که در این کارگاه خلقت، منِ کمترین را نیز جزئی، هرچند کوچک، برای گرداندن این سیستم در نظر گرفت و توفیق خدمت را به من عطا نمود.

احساستان را از مراسم تجلیل و پایان دوره راهنمایی بفرمایید؟

فکر نمی‌کنم هیچ راهنمایی از تحویل لژیون خوشحال بشود. من هم برای دوستانم در لژیون دلتنگ می‌شوم؛ اما طبق قانون کنگره، دوره راهنمایی من به پایان رسیده بود و مطیع و فرمانبردار قوانین هستم؛ چون جایگاه برای راهنمایان جدید باید باز باشد. مثل هر پایانی سرآغاز خطی دیگر را پیش رو دارم و از خداوند متعال درخواست توفیق خدمت را دارم.

منظور از جمله "همسفر؛ هم سفر آموزش و تغییر است" چیست؟

همسفر واژه‌ای بسیار پرمعنا و عمیق است. کسی که خود را با این نام معرفی می‌کند، وظایف ویژه‌ای را بر عهده گرفته است. او فردی است که در کنار یک بیمار مصرف‌کننده مواد مخدر یا محرک زندگی کرده و آسیب‌های جدی را متحمل شده؛ با قلبی زخمی، روحی آزرده، ناامید و خسته، در جست‌وجوی راهی برای نجات زندگی خویش است. با آغاز سفر مسافر، او نیز در کنار او به سفری درونی قدم می‌گذارد و به‌ تدریج، با حضور مستمر ده‌ماهه در لژیون و آموزش‌های کاربردی، تغییرات ذره‌ذره در وجودش شکل می‌گیرد. درونش را به آرامش و صلح با خود می‌رود و این حس نو و زیبا را به خانواده، به‌ویژه مسافرش، منتقل می‌کند. آنان در کنار هم دو بال قدرتمند می‌شوند تا در بیکران عشق، علم و ایمان به پرواز درآیند و بنیانی تازه بنا کنند که دیگر نشانی از تاریکی در آن نباشد.

چه توصیه‌ای برای همسفرانی دارید که در مسیر درمان دچار ناامیدی شده‌اند؟

به همسفرانی که دچار ناامیدی شده‌اند توصیه می‌کنم بیش از این‌ها به خداوند اطمینان کنند و بدانند حکمت او را ما نمی‌دانیم و چه‌بسا مشکلات را لعنت می‌پنداریم. هرچه به ایمان واقعی نزدیک‌تر شویم، امید درونمان جوانه می‌زند و نوری در دل انسان روشن می‌شود که حکمت‌ها را به وضوح درک می‌کنیم؛ همان‌گونه که به یک متخصص جراحی قلب که او نیز مخلوق خداوند است، اطمینان می‌کنیم. اندکی از این جنس اطمینان، برای امیدواری کافی است.

وظیفه یک همسفر در خانواده پس از دریافت آموزش در کنگره چیست؟

منِ همسفر باید باور داشته باشم که به‌خاطر خودم در کنگره آموزش می‌بینم و آموزش‌ها را در لحظه‌لحظه زندگی‌ام به‌صورت کاربردی اجرا کنم. مخاطبِ هر سی‌دی که می‌نویسم، تنها خودم هستم. آرامش و صلح با خود و دیگران حق من است و برای لمس آن‌ها، تغییرات اساسی در پندار، گفتار و کردارم ایجاد می‌کنم. یک زن در هر خانواده محور اصلی خانه است؛ با شادی او همه شادند و با غم او همه غمگین؛ پس وظیفه من به‌عنوان همسر و مادر، حفظ آرامش خودم برای ایجاد آرامش در خانواده است.

در پایان این گفت‌وگو، بر خود وظیفه می‌دانیم صمیمانه از زحمات ارزشمند و خدمات خالصانه راهنما همسفر راضیه قدردانی کنیم و برای ایشان در تمامی مراحل زندگی و مسیر خدمت، توفیق روزافزون، آرامش دل و برکات الهی آرزو نماییم. امید است همواره در سایه الطاف پروردگار، منشأ خیر و اثر برای خود، خانواده و مجموعه کنگره ۶۰ باشند.

مصاحبه‌کننده و طراح سؤالات: همسفر فاطمه.ش رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا مرزبان خبری
ارسال: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .