سیزدهمین جلسه از دورهی هشتم لژیونهای سردار، ویژهی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی مسافر سحر، نگهبانی موقت مسافر هاجر و دبیری موقت مسافر شادی، با دستور جلسهی «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من»، روز شنبه مورخ ۲۹ آذرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۱:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، سحر هستم، یک مسافر.
سپاس خداوند را که ظرفیت و پتانسیل خدمتگزاری در جایگاه استادی را به من عطا کرد. امیدوارم بتوانم تجربهها و دانستههای خود را با شما همراهان عزیز به اشتراک بگذارم. دستور جلسهٔ امروز «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من؛ چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند» است.
من بهنوعی خیلی ناگهانی وارد لژیون سردار و دنور شدم. شاید دلیلش این بود که بسیاری از دریافتها و آموزشها برایم سخت شده بود و نمیتوانستم بهطور کامل آنها را درک و جذب کنم. حتی زمانی که در اتاق OT خدمت میکردم، کمبود چیزی را در درون خود حس میکردم؛ نوعی دلهره و آشوب در قلبم جریان داشت. در همان روزها مبلغی در حسابم بود که نه میتوانستم خرجش کنم و نه برنامهای برای آن داشتم. نمیدانستم باید با آن چه کنم تا اینکه الهامی در دلم افتاد و اعلام دنوری کردم. همان لحظه که اعلام کردم، یک تغییر جهت درونی در من شکل گرفت. در وادی یازدهم گفته میشود چشمههای جوشان و رودهای خروشان، وقتی قصد رسیدن به بحر و اقیانوسها را دارند، ابتدا باید منبع آب خود را به حرکت درآورند. من نیز برای رسیدن به قله باید تلاش کنم و باور داشته باشم که باید حرکت کنم، برای انرژیبخشی و کار و کسب درآمد تلاش کنم و چشمم به دست دیگران نباشد تا رشد داشته باشم.
اگر چشمانتظار کسی بمانم، از حرکت بازمیمانم و از مسیر رشد دور میشوم. همیشه تمایل داشتم از افرادی که در گذشته در زندگیام حضور داشتند و از نظر مالی در وضعیت مناسبی بودند، درخواست کمک کنم؛ اما این پرسش که در آینده آن فرد، چه همسر، دوست یا هر فرد دیگری باشد، از من چه تقاضایی خواهد داشت، باعث شد در مسیر دنور دچار سردرگمی و عذاب روحی شوم و مدام در فکر باشم که چگونه مابقی پول را فراهم کنم. بعد از مدتی بیدار شدم و به خود گفتم: «سحر، باید از جایت بلند شوی، کار کنی، درآمد داشته باشی و فرمول کسب پول را یاد بگیری تا بتوانی منابع مالی مورد نیازت را فراهم کنی.»
اگر بخواهم داستان قارون، که یکی از نزدیکان حضرت موسی(ع) بود، را بیان کنم؛ قارون گنج بزرگی داشت و کلید صندوقش بسیار بزرگ و سنگین بود و چند نفر باید با هم آن را جابهجا میکردند تا بتوانند صندوق را باز کنند. از سوی خداوند فرمان صادر شد که ای قارون، بخشی از ثروت خود را به دیگران کمک کن، اما قارون نافرمانی کرد. سپس به اذن خداوند، زمین دهان باز کرد و تمامی گنج قارون در زمین پنهان شد و حتی فرمول کشف ثروت او نیز به زیر زمین دفن گردید و به دست هیچ فردی نیفتاد.
چه کسی به زندگی من جهت داده و فرمول خوب زندگی کردن را آموزش داده است؟ در سیدی «هیزمشکن» اشاره میشود که مهم نیست چه شغلی داری، بلکه مهم این است که آموزش بگیری و در مسیر درست حرکت کنی. تمام انرژیها و آموزشها را خداوند به من داده است و خود میتواند بهراحتی آنها را پس بگیرد. در برخی مواقع احساس میکردم که انرژی ندارم، اما در همین شغل نگهداری از سالمندان که اکنون با افتخار اعلام میکنم پرستار سالمند هستم، از بیماران نیز درس میآموزم. در این جایگاه هیچ غرور و منیتی ندارم.
زکات حال خوب و برداشتهایی که کردهام چیست؟ آیا نباید پرداختی داشته باشم؟ نباید منتظر تشکر کسی باشم؛ در صور پنهان، خداوند از من قدردانی خواهد کرد. نباید انتظار بازگشت چیزی را که میبخشم داشته باشم و همین قدم گذاشتن در مسیر «دنور شدن» باعث رشد و حرکت من شده است. در طوفان شن، گیاه گز رشد میکند و خاصیتی دارد که خاکهای شنی کویر را به خود جذب کرده و محیط اطرافش را تثبیت میکند. حرکت در مسیر درست باعث شد خواهرم بتواند به مسیر سفر خود بازگردد. بعدها متوجه شدم اعلام دنوری نهتنها به رشد و پیشرفت خودم کمک کرده، بلکه بر اطرافیانم نیز تأثیرگذار بوده است. همانطور که راهنمایم الگوی من برای دنور شدن بود، انشاءالله من هم بتوانم الگویی باشم برای دیگران. دکتر امین میفرمایند: «باید ببخشید به شکلی که لحظهبهلحظه جدایی و جدا شدن از خود را حس کنید.» پس اعلام دنوری یا عضویت در لژیون سردار باید بهگونهای باشد که کنده شدن و جدا شدن آن را از خود احساس کنم.
مثلاً اگر لباسی بخرم، برای یکی دو روز حال خوبی دارم، اما بعد از آن جایگاه من چه میشود؟ چگونه میتوانم بدون داشتن جایگاه مناسب، خود را از دروغ، خیانت و کینه دور کنم؟ باید حرکت کنم و حرکت من فقط با خدمتهای معنوی نیست، بلکه باید حرکتهای مادی نیز انجام دهم. انرژی زمین هم همینگونه است؛ تنها با حرکت و عمل است که جریان انرژی و رشد واقعی ایجاد میشود. حرکت انسان در مسیر رشد و تکامل، ترکیبی از ۵۰ درصد فعالیتهای مادی و ۵۰ درصد تلاشهای معنوی است. در نهایت، هر فرد باید در لحظه زندگی کند، اما همزمان برای آینده برنامهریزی داشته باشد. از همهٔ شما سپاسگزارم که با سکوت زیبا و توجه خود به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر شادی ـ لژیون پنجم ـ نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: مسافر منا ـ لژیون بیستویکم ـ نمایندگی یاس اصفهان
عکس: مرزبان خبری، مسافر مهری
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
6