English Version
This Site Is Available In English

ایمان و باور به قوانین هستی

ایمان و باور به قوانین هستی

شما را به خواندن گفت‌وگویی صمیمی، پربار و سرشار از انرژی در محضر زوج خدمتگزار، متعهد، فعال و کوشای کنگره ۶۰ دعوت می‌کنیم؛ خانواده کنگره‌ای که با تلاش مستمر، روحیه خدمت و مسئولیت‌پذیری، نقش مؤثری در مسیر آموزش، رشد و تعالی این مجموعه ایفا می‌کنند.

راهنما مسافر مرتضی با آخرین آنتی‌‌ایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. مدت ۱۲ ماه و ۱۲ روز به روش درمان DST و داروی درمان شربت OT با راهنمایی آقا محسن و راهنمای همسفرشان خانم سحر سفر  کردند. هم‌اکنون با دستان پرتوان آقای مهندس ۶ سال و ۵ ماه آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر مرتضی و همسفرشان در کنگره والیبال است.

ارتباط و راز خدمت کردن در رسیدن به خودشناسی و تغییر جایگاه در چیست؟

راهنما مسافر مرتضی؛

خوشحال هستم که در این موقعیت قرار گرفتم که بتوانم در مورد یک‌سری موضوعات بیشتر تفکر کنم، در مورد رابطه خدمت با تغییر جایگاه و خودشناسی اصل و اساس خدمت بر مبنای آموزش در کنگره۶۰ مهم‌ترین موضوعی که ما قبل از اینکه بخواهیم خدمتی را انجام بدهیم اینکه باید به رهایی رسیده باشیم؛ حتی کسانی که مصرف سیگار دارند خدمت به آنها داده نمی‌شود و بعد از رهایی آموزش‌هایی است که در سفر دوم از آقای مهندس یاد می‌گیریم، می‌توانیم در جایگاه‌های مختلف که قرار می‌گیریم بتوانیم خودمان را بهتر بشناسیم با گره‌های خود آشنا شویم و شروع کنیم به تغییر کردن و همین آموزش گرفتن، خدمت کردن و تغییر کردن باعث می‌شود ما از آن نقطه‌ای که بودیم تغییر جایگاه بدهیم و به یک نقطه‌ای برسیم که آن صلح و آرامش را تجربه کنیم.

راهنما همسفر زهره؛

تغییر جایگاه؛ یعنی خدمت کردن، یعنی رشد کردن، ما همیشه باید در فکر تغییر جایگاه و جهش‌های مختلف باشیم. تغییر جایگاه دادن در کنگره‌۶۰ به وسیله خدمت کردن اتفاق می‌افتد. آقای حکیمی می‌فرمایند: هیچ کدام از ما در جایگاهی نیستیم که بخواهیم قضاوت کنیم که خدمت یک راهنما مهم‌تر است یا خدمت کسی که مثلاً زمین را جارو می‌کند. مسئله مهم این است که با تغییر جایگاه دادن و انجام خدمت‌های مختلف، تشنگی لازم را برای ایجاد اختلاف پتانسیل در خودمان ایجاد کنیم و بتوانیم روز به روز، بیش از پیش از این منابع اطلاعاتی عظیم استفاده کنیم و به خودشناسی برسیم.

«اگر بر مادیات سوار باشی، نیمی از قدرت اهریمن را شکست داده‌ای» چگونه می‌توان تأثیر این جمله را در قدرت بخشش با توجه به اینکه شما دنور هستید، بیان کرد؟

راهنما مسافر مرتضی؛

همان‌طور که می‌دانید ما در جهانی زندگی می‌کنیم که پایه و اساس آن ماده و مادیات می‌باشد و همین می‌تواند موضوعی باشد که نیروهای منفی و بازدارنده از این موضوع استفاده کنند و بندهایی به منِ مرتضی وارد کنند که به‌واسطه آن بندها من خودم را اسیر زندگی و مادیات می‌کنم و به جای این‌که بتوانم در لحظه زندگی کنم و استفاده درست را ببرم و به جای این‌که من بر مادیات سوار باشم مادیات بر من سوار می‌شوند و همیشه آقای مهندس می‌گویند که پول و ثروت و مادیات خیلی خوب است به شرط آن‌که ما بر آن سوار باشیم و بتوانیم اجازه استفاده کردن از آن را داشته باشیم حال کاری که بخشش با منِ مرتضی انجام داد باعث شد ایمان و باور من نسبت به قوانین هستی و به خداوند بیشتر شود، من هر چیزی را که می‌بخشم علاوه بر آن‌که آن را از دست نمی‌دهم به کائنات و هستی وصل می‌شوم که می‌توانم بیشتر دریافت کنم و آن چیزی را که بخشیده‌ام چندین برابرش به من می‌تواند برگردد و هر دفعه که این بخشش را انجام می‌دهم چه از نظر مالی، چه زمان، چه خدمتی که انجام می‌دهم باور می‌کنم که هستی بر مبنای حساب و کتاب و خدمت کردن است و من هیچ چیز را از دست نمی‌دهم و در نهایت می‌توانم از زندگی لذت ببرم.

راهنما همسفر زهره؛

زمانی من می‌توانم بر مادیات سوار باشم که بتوانم مالک واقعی آن‌ها باشم؛ باید دقت کنیم که مالک بودن با در اختیار داشتن آن فرق می‌کند؛ چون ممکن است اختیار خیلی چیزها را در عالم ماده و جهان فیزیکی داشته باشم مثل خانه، ماشین؛ ولی مالک آنها نیستم زیرا با انتقال و جابه‌جایی به بُعد دیگر اختیار آن دارایی از دست من خارج می‌شود؛ اما زمانی که آن دارایی را می‌بخشم، مالک واقعی و دائمی آن خواهم شد؛ چون دیگر با انتقال و جابجایی من به بُعد دیگر هم، آن بخششی که کرده‌ام برای من باقی می‌ماند، در حقیقت من مالک آن بخشی از دارایی‌هایم هستم که می‌بخشم. در واقع راحت‌ترین و سریع‌ترین راه برای طی کردن مسیر تکامل، بخشش است.

چگونه می‌توان با آموزش‌های کنگره و اجرای قوانین، از نظر درونی و بیرونی جایگاه خود را به طرف ارزش‌ها تغییر داد؟

راهنما مسافر مرتضی؛

من در کنگره یاد گرفتم زمانی می‌توانم در بیرون فرمانده باشم که در درون خودم به فرماندهی رسیده باشم، ما همیشه این دستور جلسه را در کنگره داریم از فرمانبرداری تا فرماندهی من زمانی می‌توانم در منزل فرمانده باشم که در درون خودم فرمانده باشم، وقتی فرزند من به حرف من گوش می‌دهد که من در درون خودم حکم عقلم را گوش بدهم، این‌که عقلم می‌گوید کاری را که باید انجام بدهی، انجام بدهم تا وقتی که من نتوانم در درون خودم فرمانده باشم هیچ‌وقت نمی‌توانم بیرون فرمانده باشم در مورد راهنما بودن هم صدق می‌کند اگر رهجو گوش به حرف راهنما نمی‌کند این اتفاق می‌افتد که من راهنما هنوز در درون خودم فرمانده نیستم به همین دلیل بیرون کسی من را به عنوان فرمانده قبول ندارد و این هم با اجرای فرمان عقل شکل می‌گیرد و با بالا بردن قدرت عقل من می‌توانم به این نقطه برسم. برای این‌که ما بتوانیم قدرت عقل را بالا ببریم باید سه موضوع را رعایت کنیم اولین موضوع باید تمرین کنم و از کارهای کوچک آن چیزی را که عقلم می‌گوید شروع به انجام دادن کنم، موضوع دوم انرژی‌های منفی را از خودم دور کنم؛ غیبت، دروغ و مسائل منفی که انجام می‌دهم؛ مثل منیت، حسادت و هر چیزی که انرژی من را می‌گیرد از خودم دور کنم، موضوع سوم این که از انسان‌ها و نیروهای منفی و کسانی که جای این‌که دنبال آبادانی باشند دنبال ویرانی و تخریب دیگران هستند سعی کنم فاصله بگیرم و در نهایت این سه موضوع را رعایت کنم می‌توانم در درون خودم به فرماندهی برسم. زمانی که می‌خواهم کاری و تصمیمی را در بیرون بگیرم با قاطعیت و با حکم عقل این کار انجام بدهم و احساساتی تصمیم نگیرم.

راهنما همسفر زهره؛

انسانی که می‌خواهد از ظلمت خارج شود و مسیر رشد و تکامل درونی را طی کند باید به ریسمان الهی چنگ بزند که اصل ریسمان الهی، محترم شمردن و اجرای فرامین و قوانین است. فرامین و قوانین، کارهایی هستند که تمام مردم دنیا آن‌ها را قبول دارند و کاملاً پسندیده و عقلانی می‌دانند؛ مانند قضاوت نکردن، غیبت نکردن، دروغ نگفتن و موارد مشابه دیگر و انسانی که به دنبال رشد و تکامل درونی خود است باید همیشه دنبال آموزش باشد و هیچ‌گاه دریافت آموزش را متوقف نکند. با ایجاد حرکت‌های آرام و جهش‌های لازم برای کسب انرژی می‌تواند در مسیر زندگی بهتر؛ یعنی همان صراط مستقیم حرکت کند و به رشد و تکامل درونی و بیرونی برسد.

«کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نموده‌اند می‌باشند مانند چشمه‌های زلال هستند.» شال خوش‌رنگی راهنمایی تا چه اندازه به این جمله نزدیک است؟
 
راهنما مسافر مرتضی؛

پایه و اساس کنگره بر مبنای آموزش، تغییر و قدردانی است دقیقاً راهنما وقتی که شال خدمت را می‌اندازد هیچ توقعی از رهجو ندارد و هیچ خواسته‌ای هم از کنگره ندارد بابت آن چیزی که به او داده شده و دریافت کرده دارد قدردانی می‌کند و به پاس آن قدردانی این کار انجام می‌شود؛ مثل چشمه‌ای است که به جوشش درآمده است و اطراف آن چشمه آبادانی است و انسان‌های زیادی می‌توانند از زلالی، نور و روشنایی که از چشمه دریافت می‌کنند که همان آگاهی است که به رهجو انتقال داده می‌شود و آن آب و مایع حیاتی که محبت و عشق راهنما است که به رهجو انتقال داده می‌شود باعث می‌شود که رهجو احیاء و زنده شود و دوباره بخواهد زندگی خود را از نو بسازد انگار که یک انرژی خیلی زیادی را به رهجو می‌دهد، وقتی ما به کنار چشمه‌های زلال می‌رویم حالمان خوب می‌شود و همان‌جا تصمیمات خیلی خوبی را می‌گیریم. چقدر خوب است که ما می‌توانیم در کنار راهنمایان برای خودمان این انرژی را همیشه دریافت کنیم و بتوانیم بهتر حرکت کنیم و به آن نور، روشنایی و عشقی که در کنگره مدنظر است برسیم.

راهنما همسفر زهره؛

ما مفاهیمی در کنگره یاد می‌گیریم شاید تا به حال این‌ها را نشنیده باشیم و برای ما جدید و تازه باشند و برای این‌که دیگران این موضوع را متوجه شوند به الگو نیاز داریم و شال راهنمایی و راهنما شدن می‌تواند نمونه بارز چشمه جوشان و زلال باشد که اطراف آن چشمه انسان‌های زیادی می‌توانند نجات پیدا کنند و به آرامش برسند و اگر کسی عشق نداشته باشد و محبت در درونش نباشد نمی‌تواند به این جایگاه دست پیدا کند، حساب راهنمایان کنگره‌۶۰ و دیگر خدمتگزاران با خداوند است مزد و پاداششان را حتی قبل از رسیدن به این جایگاه گرفته‌اند که رهایی ما پاداش ما است.

راهنما به چه شیوه‌ای می‌تواند مسافر و همسفر را به درک این موضوع برساند که اگر چه مسیر هر فرد متفاوت است؛ اما مقصد نهایی مشترک می‌باشد؟

راهنما مسافر مرتضی؛

اگر مفهوم سفر را در کنگره متوجه شوم و تعریف سفر در جزوه جهان‌بینی آمده است که هر سفری که می‌خواهیم انجام بدهیم یک مبدأ دارد یک مقصد و یک مسیر حرکت و آن هدفی که من می‌خواهم به آن مقصد برسم که باعث می‌شود مسیر من را تعیین کند دقیقاً مسافر و همسفر هم باید یک سفری را طی کنند که همیشه در نوشتارهای کنگره آمده است که سفری از قهر به مهر و این موضوعی است که مسافر و همسفر کاملاً باید متوجه شوند که دقیقاً چه سفری را دارند طی می‌کنند که ما در کنگره می‌گوییم که این سفر درونی است و بر اساس اینکه مسافر یا همسفر باشید مطمئن هستم مسیر به عنوان کلمه و مفهوم اینکه مسافر دارد. مسافر شخصی است که مصرف‌کننده مواد است و همسفر کسی است که مواد مصرف نمی‌کند؛ ولی این سفر را هر دو باید انجام بدهند تا به رهایی برسند دقیقاً همان کلمه رهایی دارد مشخص می‌کند که هر دو نفر باید به آن نقطه پایان و صلح و آرامش که فارغ از مسیر و این است که نقطه شروع آن مسافر و همسفر چه بوده است تعیین می‌کند که نقطه پایان هر دو شخص یکی است و آن رهایی آرامش و صلحی است که باز باید به خانه و خانواده برگردد تا بتوانند به زندگی خودشان ادامه بدهند.

راهنما همسفر زهره؛

مسافر و همسفر به‌واسطه درمان اعتیاد وارد کنگره می‌شوند و هر دو در ظاهر در مسیرهای متفاوتی قرار می‌گیرند؛ اما هر دو مسیری را طی می‌کنند تا به حال خوش و آرامش برسند در واقع مقصد و هدف یکی است. گاهی می‌بینیم مسافر و همسفر بعد از رهایی باز هم به‌هم ریخته‌اند و حال‌شان خوب نیست، برای این‌که نتوانسته‌اند آموزش و برداشت درستی از مسیر داشته باشند و هیچ تغییری نکردند و اینجا متوجه می شوند که اعتیاد تمام مشکل نبوده در واقع یکی از مشکلات ما اعتیاد بوده است. و ما زمانی به نتیجه می‌رسیم که تمرکزمان را روی خودمان بگذاریم و گره‌های خودمان را پیدا کنیم و با آموزش گرفتن و عمل کردن به آن‌ها گره‌هایمان را باز کنیم و آن‌ موقع است به مقصد نهایی که حال خوش است می‌رسیم.

در مسیر رسیدن به سرمنزل مقصود ممکن است چالش‌ها و گذرگاه‌های بسیاری باشد، چگونه می‌توان از آنها عبور کرد و به بحر و اقیانوس رسید؟

راهنما مسافر مرتضی؛

سر منزل مقصود برای منِ مرتضی رسیدن به نقطه‌ای است که در آن نقطه آرامش، صلح، سلامتی و آسایش است و حالا رسیدن به این نقطه مطمئناً چالش‌ها و گذرگاه‌های زیادی را دارد گذرگاهی مثل اضافه وزن و بیماری‌هایی که ممکن است من و تو در مسیر زندگی به‌واسطه این‌که شاید آموزش و آگاهی کافی نگرفتم دچار شوم که بتوانم از این گذرگاه‌ها و این چالش ها عبور کنم مهمترین کاری را که می‌توانم بگویم در کنگره به ما یاد دادند این‌که اولین چیزی که باید قبول کنم، این که بپذیرم که خیلی چیزها را نمی‌دانم که بتوانم آموزش بگیرم بتوانم دانایی و تشخیص خودم را بالا ببرم و در مسیر تبدیل دانایی خودم به دانایی مؤثر قدم بردارم تا بتوانم در مورد تفکر کردن خودم و در مورد مسیرهایی که در زندگی برای من اتفاق می‌افتد و در مورد حتی غذا خوردن خودم تشخیص بدهم که کدام راه را انتخاب کنم و انتخاب‌هایی که من انجام می‌دهم، مسیر درستی را که من طی می‌کنم باعث می‌شود که من بتوانم از خیلی گذرگاه‌ها و چالش‌ها عبور کنم و در نهایت با یک وضعیت خوبی به بحر و اقیانوس برسم خیلی وقت‌ها شده که آقای مهندس می‌گویند که به اقیانوس رسیدن کاری ندارد؛ ولی این‌که تو بتوانی در اقیانوس شنا کنی این خیلی مهم است. این‌که من مرتضی به ثروت و دارایی زیادی برسم یک مدتی تلاش کنم به آن می‌رسم؛ ولی آیا می‌توانم وقتی به آن ثروت رسیدم از آن لذت ببرم یا در آن غرق می‌شوم؛ پس این‌که من بتوانم به بحر و اقیانوس برسم با وضعیت مناسب خیلی اهمیت دارد که لازمه آن انتخاب‌های من است و این‌که چیزی که من همیشه از آقای مهندس یاد گرفتم که حتماً باید بذری را بکارم تا روزی بتوانم از سایبان آن استفاده کنم که اگر در مسیر زندگی به مشکل خوردم حداقل چیزی را قبلاً کاشته باشم که این‌ها باعث می‌شود من ایمانم بالا برود و بتوانم در لحظه زندگی کنم خیلی ممنونم مصاحبه خیلی خوبی بود امیدوارم که یک ذره توانسته باشم آن چیزی را که از کنگره برداشت کردم و آن چیزی را از آقای مهندس یاد گرفتم انتقال بدهم.

راهنما همسفر زهره؛

انسان در مسیر زندگی مشکلاتی را دارد که به‌واسطه انرژی که می‌گیرد می‌تواند با مشکلاتش مبارزه کند و اساساً مشکلات همیشه بوده و هست و خواهد بود؛ چون یک نوع حقیقت است؛ اما وقتی در مسیر ارزش‌ها باشیم نگاه ما تغییر می‌کند و حل مشکلات برای ما آسان می‌شود و راحت‌تر می‌توانیم مسیر را طی کنیم و به دریا برسیم؛ ان‌شاءالله بتوانیم صفت اقیانوس بودن را در خود ایجاد کنیم و همان نقطه‌ تابنده‌ای بشویم که استاد امین می‌گویند.

صحبتی مانده، مشتاقیم که به‌عنوان کلام پایانی بشنویم.

راهنما مسافر مرتضی؛

صحبت پایانی خودم را با یک شعر تمام می‌کنم که خیلی از آن آموزش می‌گیرم و این بیت شعر را دوست دارم
خدا کشتی آن‌جا که خواهد بَرد/ اگر ناخدا جامه از تن بَرد 

راهنما همسفر زهره؛

در آخر خدا را شکر می‌کنم که اجازه حضور و خدمت خودم و مسافرم در کنگره داده شد و می‌توانیم از این اقیانوس علم و آگاهی به اندازه آن ظرفی که داریم برداشت کنیم و انشاءالله که هیچ وقت از کنگره دور نشویم و سپاسگزار و قدردان آقای مهندس و خانواده‌شان هستیم که این بستر را فراهم کردند برای خانواده‌هایی که اگر کنگره نبود؛ شاید الان زندگی نداشتند و این پیوند عشق و محبتی که الان می‌بینید نبود و از راهنمای عزیزم خانم سحر عزیز که همیشه کنار من بودند و من را به سمت خدمت تشویق کردند، تشکر می‌کنم.

از طرف تمامی اعضاء و خدمتگزاران نمایندگی همسفران گنجعلی‌خان کرمان، صمیمانه از راهنمای محترم مسافر مرتضی و راهنما همسفر زهره بابت وقتی که به سایت نمایندگی اختصاص دادند و شکیبایی در این گفتگوی صمیمانه سپاسگزاری می‌کنیم. امیدواریم برکت این خدمت صدیق همواره شامل حال این خانواده کنگره‌ای شود.

تهیه و تنظیم مصاحبه: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر نجمه (دنور)
عکاس: مرزبان همسفر زهرا (دنور)
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (عضو لژیون سردار)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .