English Version
This Site Is Available In English

بعد از رهایی با به کنگره آمدن مثل رود روان شدم،آب که در یک جا می‌ایستد می‌گندد

بعد از رهایی با به کنگره آمدن مثل رود روان شدم،آب که در یک جا می‌ایستد می‌گندد

اولین جلسه از دوره سیزدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان کرمان با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر عبدالحسین با دستور جلسه «وادی یازدهم: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند» روز پنجشنبه ۴ دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

سلام دوستان محمد هستم مسافر

به رسم ادب تشکر می‌کنم از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که زندگی من را به من برگرداندند. از آقا علیرضا دژاکام تشکر می‌کنم که در کرمان این بستر را برای ما فراهم کردند. و از آقا سینا ایجنت محترم شعبه تشکر می‌کنم. و از تمام خدمتگزاران و مرزبانان شعبه کریمان تشکر می‌کنم. و از آقای مسعود علیزاده تشکر می‌کنم که راه کنگره را به من نشان داد. و از راهنمای تازه وارد آقا هدایت تشکر می‌کنم. و تشکر ویژه دارم از راهنمای خوبم آقای مجید اعتباری که به مدت ۱۲ ماه و ۸ روز من را در سفر اول تحمل کرد. بدحالی‌ها و روزهای بدی را که من داشتم و با مصرف زیادی که من داشتم مرا تحمل کرد.

دستور جلسه در مورد وادی یازدهم: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند. من در محیطی بودم که فراوانی بود از هر جهت و هرچه که می‌خواستم ،بود. و نمی‌دانستم که چه کار می‌کنم. در منجلاب بودم. همین قدر که وارد کنگره شدم راهنما انتخاب کردم متوجه شدم که اینجا چشمه است و وارد شدم. روز اول که به کنگره وارد شدم به من گفتند باید پیراهن سفید بپوشی نظم داشته باشی و من که هیچ کدام از این‌ها را قبول نداشتم.قبلاً حساب و کتابی نداشتم که بخواهم روی نظم باشم. سه جلسه به عنوان تازه وارد به کنگره آمدم و روی صندلی نشستم راهنمای تازه واردین من آقا هدایت بود که به من گفت: اگر می‌خواهی اینجا ماندگار باشی گوش به حرف هیچکس نکن. بعد از این سه جلسه یک راهنما انتخاب کن از هر راهنمایی که دوست داری. قبلاً دیگران به من گفته بودند راهنمایت را فلانی انتخاب کن یا فلان کس را انتخاب کن. ولی راهنمای تازه واردین به من گفت اگر راهنما را خودت انتخاب نکنی نمی‌توانی به رهایی برسی.

من هم رفتم پیش آقای اعتباری و پهلوی ایشان و سر لژیون ایشان نشستم و از اینجا چشمه شروع به جوشیدن کرد. ایشان به من گفتند باید سی‌دی بنویسی، اما من اصلاً خودکار در دستم نمی‌توانستم بگیرم. چند دفعه‌ای هم که دست به قلم شدم دست درد شدم و شانه‌ام درد می‌گرفت و اصلاً نمی‌توانستم هیچ کاری انجام دهم.

خدا را شکر می‌کنم که این چشمه به من نشان داده شد و به کنگره آمدم و گوش به فرمان راهنمایم بودم. و بالاخره به بحر رسیدم و رسیدم به اقیانوس و رسیدم به آقای مهندس رهایی من را ایشان دادند.

وقتی رها شدم کنگره را ترک نکردم همیشه و به هر جهتی که بود به کنگره می‌آمدم تا اینکه مثل رود روان باشم و از قافله عقب نمانم. مثل آب که در یک جا می‌ایستد و می‌گندد نباشم. شروع کردم و ادامه دادم. راهنمای من به من گفت باید اسمت را برای مرزبانی بنویسی،گفتم من نمی‌توانم. ایشان به من گفتند باید اسمت را بنویسی و باید در کنگره فعال باشی. هرچه دیگران به تو خدمت کرده‌اند تو وظیفه داری به دیگران خدمت کنی.

اسمم را نوشتم ولی رای نیاوردم. گفتند باید برای مرزبانی پارک بروی. برای مرزبانی پارک رای آوردم و شروع کردم. تا دفعه قبل که انتخاب ۱۴ ماه نگهبانی جلسه بود. راهنما به من گفت باید برای نگهبانی بنشینی و من گفتم نمی‌توانم. ایشان به من گفتند نمی‌توانم را باید بیرون بیندازی و من آمدم و نگهبان جلسه شدم. دیروز پنجشنبه با خوشحالی گفتم:خدمت نگهبانی من تمام شد. که به من گفتند باید استاد جلسه بنشینی  باز من گفتم من نمی‌توانم استاد جلسه باشم اصلاً نمی‌دانم که چه باید بگویم و ایشان گفتند باید در جایگاه استاد جلسه بنشینی. و الان در این جایگاه نشستم و از شما آموزش می‌گیرم. و این حال خوب را با سکوت زیبای شما تجربه می‌کنم  صحبت می‌کنم. قبل از اینکه به کنگره بیایم هیچی نمی‌فهمیدم مغازه‌دار بودم و به مغازه می‌رفتم  می‌آمدم و هیچی نمی‌فهمیدم. و همش دنبال مصرفم بودم چه شب چه روز چه زود چه دیر وقت،اما بعد از آنکه به کنگره آمدم خیلی چیزها یاد گرفتم من که اصلاً تو کار اسب نبودم من اصلاً تو کار شتر نبودم این‌ها همه را از لژیون سردار گرفتم.


هر وقت به کنگره هرچه کمک کردم در واقع به خودم کمک کردم. و انتظاری نداشتم که به من برگردد. و انتظار هیچی نداشتم من هر جلسه یک تومان کارت می‌کشم و هیچ کاری ندارم چون برای خودم کارت می‌کشم و برای دل خودم می‌کشم ولی می‌بینم جای آن چیزهایی به من داده می‌شود که خودم باورم نمی‌شود. می‌گویند چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان،وقتی از مصرف، رهایی گرفتی آن موقع متوجه می‌شوی که چه کار کرده‌ای و چه کار می‌کنی.
کارهایی را که قبلاً کرده‌ای آقای مهندس می‌گوید اصلاً راجع به آنها فکر هم نکن الان را زندگی کن. خدا را شکر و خدا را شکر که در جمع شما هستم و از شما آموزش می‌گیرم. انشاالله که هیچ وقت پایم از کنگره جدا نشود.
از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت‌های من گوش دادید تشکر می‌کنم.


تایپ: مسافر علی لژیون پنجم

عکس و ضبط صدا: مسافر رامین لژیون دوم

ارسال: مسافر مهدی لژیون دوم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .