English Version
This Site Is Available In English

انسانی که نمی‌بخشد و نمی‌گذرد، در جای خود متوقف می‌شود

انسانی که نمی‌بخشد و نمی‌گذرد، در جای خود متوقف می‌شود

هفتمین جلسه از دوره بیست‌و‌چهارم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، به استادی راهنمای محترم همسفر سجاد، نگهبانی همسفر محسن و دبیری هسمفر مرتضی، با دستور جلسه «وادی یازدهم: چشمه‌‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند‌» پنج‌شنبه 4 دی‌ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، سجاد هستم، همسفر.
خوشحالم که دوباره در خدمت دوستان هستم تا آموزش بگیرم. یکسالی بود استاد جلسه نبودم حضور در این جلسه برایم بسیار حس خوبی دارد و از نگهبان و دبیر محترم سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم خدمت کنم. 
دستور جلسه امروز، وادی یازدهم است. هنگامی که کتاب وادی‌ها را مجدداً مرور می‌کردم، متوجه شدم مطالب بسیار گسترده و عمیقی دارد و این وادی چنان عظیم و بزرگ است که من در شأن و توانایی تحلیل یا تفسیر درباره‌ی آن نیستم. 
پس از آن، به یاد آوردم که هفته‌ی آینده، هفته‌ی همسفران است. بنابراین، پیشاپیش هفته‌ی همسفران را به همگی، به ویژه جناب آقای مهندس، سرکار خانم آنی بزرگوار و دیگر اعضای محترم خانواده ایشان تبریک می‌گویم که ایشان فرصتی را برای ما همسفران فراهم کردند تا بتوانیم در اینجا آموزش ببینیم.
در حقیقت، اگرچه ما مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر نبوده‌ایم، اما مصرف‌کننده‌ی افکار مخدر و افکار ضد ارزشی بوده‌ایم و هستیم. همان‌طور که در وادی یازدهم نیز اشاره می‌شود، «خَمر» به عنوان جادوی هفت‌رنگ مطرح می‌شود. بخشی از آن، تریاک، حشیش، شیشه، هروئین و مانند این‌هاست و بخش دیگر آن، رفتارها، افکار و اندیشه‌هایی است که باعث تیرگی حس ما می‌شوند. همه‌ی این‌ها «خمر» هستند که حجاب و پوششی بر شخصیت، برداشت و حس ما ایجاد می‌کنند تا نتوانیم حرکت کنیم و به جوشش برسیم. 
حالا می‌خواهم درباره‌ی ارتباط وادی یازدهم با نقش ما همسفران و اهمیت حضورمان در کنگره صحبت کنم. 
به نظر من، اولین ویژگی یک چشمه یا رودخانه، «گذشتن»، «جاری بودن» و «عبور کردن» است. از این موضوع نتیجه گرفتم که شاید اولین کاری که یک همسفر باید انجام دهد، این است که از مسافر خود بگذرد، او را ببخشد و جاری باشد؛ از مسافر خود عصبانی نشود و به ویژه در اوایل سفر، توقع زیادی از او نداشته باشد. 

علت زلالی رودخانه این است که با وجود حرکت در زمین گل‌آلود، آب آن زلال می‌ماند، زیرا می‌بخشد و می‌گذرد. اگر حس ما آلوده شود، به این دلیل است که نگذشته‌ایم. بنابراین، نخستین برداشتی که از این وادی در ارتباط با ما همسفران دارم، این است که حتماً باید از مسافر خود بگذریم، او را ببخشیم و از خود نیز بگذریم تا بتوانیم سفر خوبی داشته باشیم. 
انسانی که نمی‌بخشد و نمی‌گذرد، در جای خود متوقف می‌شود و به برکه، مرداب یا گنداب تبدیل می‌گردد؛ پر از کینه، حس بد و خشم نسبت به خود و مسافر خود. این فرد در «تله زمان» گرفتار می‌شود. منظور از تله زمان این است که همسفر به جایی می‌رسد که می‌گوید: «تا مسافرم نیاید، من هم دیگر نمی‌آیم!» در حالی که همسفر باید درک کند که اساساً برای چه هدفی به کنگره می‌آید.
ما همه اینجا هستیم تا مسافرانمان درمان شوند؛ اما اگر مسافر ما نیامد یا نخواست بیاید، چه باید کرد؟ بسیاری از دوستان ما در کنگره حضور دارند که مسافرانشان نمی‌آیند یا سفرشان چندین بار با مشکل مواجه شده است. آیا آنها نباید بیایند؟ آنها می‌آیند تا آموزش ببینند و آن پتانسیل را در خود ایجاد کنند که بتوانند با مسافر خود تعامل مؤثر داشته باشند چون نوبت باران محفوظ است، زیرا زمان دقیق تغییر و بهبودی مشخص نیست. ما نمی‌دانیم چه زمانی نوبت مسافرمان فرا می‌رسد؛ شاید پنج سال دیگر. همسفران من، خود هفت یا هشت سال به کنگره آمدند تا اینکه مسافرشان وارد کنگره شد.
این زمان، نامشخص است. ممکن است همسفر و مسافر، همزمان وارد کنگره شوند و این جریان نیز به‌صورت هم‌زمان روی دهد؛ و گاهی نیز چنین اتفاقی نیفتد. همسفر باید مسیر خود را بیابد. بنابراین، باید مراقب باشیم که در این تله نیفتیم و نگوییم: «اگر مسافرم نیاید، من دیگر کاری ندارم و نخواهم آمد!» ما در اینجا اهداف مهمی داریم؛ شاید مشکل اصلی من به‌عنوان همسفر این باشد که نمی‌دانم چگونه مسافر خود را درک کنم یا چگونه با او برخورد مناسبی داشته باشم. پس باید حضور یابم، جاری باشم و اطلاعات کسب کنم تا بتوانم آن «اختلاف پتانسیل» لازم را ایجاد کنم.
در وادی اشاره می‌شود که برای پدید آمدنِ یک چشمه و جاری شدن آب، نیاز به «اختلاف پتانسیل» است. اختلاف پتانسیل در انسان نیز به‌معنای دستیابی به منابع اطلاعات و آگاهی است. این بدان مفهوم نیست که من تنها یک کتاب بخوانم یا چند سی‌دی را بنویسم و کار را پایان یافته بدانم؛ بلکه این فرایند باید به‌صورت پیوسته و مستمر ادامه یابد. اختلاف پتانسیل از دو راه حاصل می‌شود: «کسب آگاهی» و «اثرگذاری». به این معنا که من به‌عنوان همسفر، ممکن است صدها سی‌دی نوشته باشم، اما مسئولیت دبیری را تجربه نکرده‌ام، در فعالیت‌های ورزشی مشارکت نداشته‌ام و خدمتی به دیگران ارائه نکرده‌ام. در این حالت، تنها به اندوختن اطلاعات پرداخته‌ام و آن پارامتر دوم، یعنی «اثرگذاری» را نادیده گرفته‌ام.
حالا در بخش رابطه‌ی همسفر و مسافر، قرار است اختلاف پتانسیل با چه کسی ایجاد شود؟ با مسافر؟ بسیاری از همسفران را می‌بینم که اطلاعات و آگاهی کسب می‌کنند و اختلاف پتانسیل آنها با مسافرشان بیشتر می‌شود، در حالی که ما آمدیم تا این اختلاف پتانسیل را با مسافر خود کمتر کنیم. اختلاف پتانسیل همسفر باید نسبت به گذشته‌ی خود مثلاً یک ماه پیش یا یک سال پیش بیشتر شود، اما با مسافر خود باید کمتر شود تا بتواند او را درک کند و زبانش را بفهمد. 
برخی همسفران می‌آیند و پس از دو سه ماه و نوشتن چند سی‌دی، اگر مسافرشان نیاید یا دیر بیاید، شروع به سرزنش او می‌کنند و می‌گویند: « تو یاد نمی‌گیری و نمی‌فهمی کنگره چقدر خوب است…» این نوع اختلاف پتانسیل مخرب است و به درد نمی‌خورد. 
همسفر باید اختلاف پتانسیل را نسبت به خودش افزایش دهد تا بتواند فاصله‌اش را با مسافر کم کند؛ یعنی اطلاعات کسب کند تا درکش به مسافر نزدیک‌تر شود. این دو نکته‌ای بود که می‌خواستم از وادی یازدهم در ارتباط با همسفران مطرح کنم. 

تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .