سیزدهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاه آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی بردسکن با استادی دیده بان محترم اقای بابک و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه « وادی یازدهم: چشمه های جوشان و رود های خروشان همه به بحر اقیانوس می رسند» روز پنج شنبه 4 دی ماه 1404 رأس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم که یکبار دیگر توفیق حضور در جمع شما عزیزان را دارم و در خدمت مسافران و همسفران خوب شعبه بردسکن هستم.
موضوع صحبت امروز، وادی یازدهم است؛ وادی با سرتیتری بسیار زیبا، عمیق و پرمعنا. البته همه وادیها زیبا هستند، مسیرشان حسابشده است و پیچوخمهایشان هرکدام حکمتی دارد، اما بعضی از آنها جور دیگری به دل مینشینند؛ وادی یازدهم از همانهاست.
اگر به ساختار کنگره نگاه کنیم، میبینیم که برای آموزش جهانبینی، ابزارهای دقیق و مهندسیشدهای در اختیار ما قرار گرفته است. یکی از مهمترین این ابزارها، وادیها هستند؛ مسیری طراحیشده توسط بنیاد کنگره ۶۰ که از وادی اول، متناسب با نیازهای ما آغاز میشود و تا وادی چهاردهم ادامه پیدا میکند.
من زمانی که وارد کنگره شدم، با مجموعهای از آسیبها و تخریبها روبهرو بودم؛ چه بهعنوان مسافر، چه بهعنوان همسفر. تخریبهایی که بعضی مستقیم از مصرف مواد مخدر ناشی شده بودند و بعضی دیگر حتی عمیقتر، بهصورت غیرمستقیم و حاصل ناآگاهیهایی بودند که بیرون از کنگره با آنها دستوپنجه نرم میکردم.
کنگره برای من مسیری را ترسیم کرد؛ مسیری که اگر پلهبهپله و دقیق، قدمهایم را جای همان قدمهایی بگذارم که برایم تعیین شده، واقعاً میتوانم رشد کنم، بالا بروم و به سرمنزل مقصودی برسم که برای هر انسانی به شکلی تعریف شده است. وادیها همان پلههای این مسیرند.
از وادی اول، تفکر کردن را میآموزم؛ نه بهصورت سطحی، بلکه با معنای واقعی و عمیق تفکر آشنا میشوم. در ادامه یاد میگیرم چگونه با تفکر صحیح، ساختارهای درونیام را بسازم. در وادیهای بعد، مسئولیتپذیری را میآموزم، میفهمم که بیهوده به دنیا نیامدهام، درمییابم که انسان قابل تغییر است و برای این تغییر، باید حرکت کند.
تمام این آموزهها ما را به وادی یازدهم میرساند؛ جایی که سرتیتر آن میگوید: چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.
قاعدتاً متن وادی بهترین توضیح را ارائه میدهد و همه ما میتوانیم به آن مراجعه کنیم. من فقط برداشت شخصی خودم را مطرح میکنم؛ برداشتی که اگر بتوانم آن را در زندگیام به کار بگیرم، بسیاری از گرهها باز میشود و شاید از نظر فکری و روحی، به آرامشی نسبی برسم.
وقتی میگوییم «چشمه جوشان»، منظور منبعی زنده، فعال و در حال جوشش است؛ منبعی که میتوان به آن تکیه کرد، از آن برداشت نمود و در مسیر حرکت قرار گرفت. چشمه، چیزی نیست که ساکن بماند؛ از جایی میجوشد، راه میافتد، تبدیل به نهر و رود میشود و مسیر خود را پیدا میکند.
اگر انسان را به چشمه جوشان تشبیه کنیم، باید ببینیم چه ویژگیهایی لازم است تا من بتوانم چنین چشمهای باشم. یکی از مهمترین شاخصهها، برخورداری از انرژی است؛ انرژیای که از «اختلاف پتانسیل» بهوجود میآید.
در کنگره، منابع عظیم و عمیقی از آموزش در اختیار ما قرار گرفته است؛ از سیدیهای هفتگی، آموزشهای لژیون، صحبتهای راهنما، جلسات عمومی، کتاب ۱۴ مقاله، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، جزوات جهانبینی یک و دو و تمام آموزشهایی که در کنار درمان جسم با روش DST، بهطور جدی روی جهانبینی ما کار میکنند.

همه اینها میتوانند منبعی قوی از انرژی باشند؛ به شرطی که از آنها استفاده کنیم. اگر این آموزشها را دریافت کنیم، بفهمیم و به کار ببندیم، آن جوشش درون ما اتفاق میافتد؛ همان چیزی که بیرون از کنگره نداشتیم و این جا به آن دست پیدا کردهایم.
مشکل من بیرون از کنگره این بود که آگاهی لازم را نداشتم؛ نمیتوانستم تشخیص بدهم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. کنگره این منابع عظیم را در اختیار ما قرار میدهد تا یک کار اساسی برای ما انجام دهد: قدرت تشخیص.
درست است که فهمیدن خوب و بد در حرف ساده است، اما در عمل کار آسانی نیست. باید از این منابع، هرکدام به اندازه ظرف خودمان برداشت کنیم، آنها را برای خودمان معنا کنیم و تازه بعد از آن، این آگاهی میتواند برای ما مفید باشد.
شاخصه دوم چشمه جوشان، تغییر جایگاه و اختلاف پتانسیل است. تغییر جایگاه فقط مرزبان یا ایجنت شدن نیست؛ تغییر جایگاه واقعی، آن اتفاقی است که در درون ما رخ میدهد. اینکه قبلاً با حس بد به آدمها نگاه میکردم، ذهنم پر از افکار منفی بود و آرامش نداشتم، اما امروز نگاهم عوض شده است.
تغییر جایگاه بیرونی لذتبخش است، اما اگر تغییر جایگاه درونی اتفاق نیفتاده باشد، حال خوب پایدار نمیماند. اگر حال خودم خوب نباشد، چیزی ندارم که به دیگران منتقل کنم؛ حتی اگر شال مرزبانی یا دیدهبانی دور گردنم باشد.
یکی از زیباترین نمونههای تغییر جایگاه درسفر اول اتفاق می افتد. کم شدن پله دارو، کم شدن مصرف، تغییر نگرش، عبور نکردن از کوچههای قدیمی، کم شدن سیگار، آرامتر شدن ذهن؛ همه اینها تغییر جایگاه است. اگر من نتوانم از این تغییرهای کوچک انرژی بگیرم، تغییرهای بزرگ هم هیچوقت برایم اتفاق نمیافتد.
بعد به رودهای خروشان می رسیم. رود خروشان بدون چشمه جوشان شکل نمیگیرد. رود باید در مسیر درست حرکت کند؛ اگر مدام شاخه شاخه شود، هرگز به مقصد نمیرسد. وادی یازدهم به ما یاد میدهد که اگر میخواهیم رود خروشان باشیم، باید در صراط مستقیم حرکت کنیم، شاخوبرگهای اضافه را حذف کنیم و به سمت ارزشها برویم.
و در نهایت میگوید: همه به اقیانوس میرسند؛ به شرطی که خسته نشویم، ناامید نشویم و با هر مانعی از مسیر خارج نشویم. مهم مسیر است، نه وسیله. اگر مسیر درست باشد، با هر وسیلهای میشود به مقصد رسید.
اقیانوس برای هرکسی در هر مرحلهای معنای متفاوتی دارد؛ برای تازهوارد، پذیرفته شدن در کنگره است. برای سفر اولی، رسیدن به رهایی است. برای رهاشده، انسان شدن و رسیدن به تعادل و آرامش است. اما ته همه اینها به یک کلمه میرسد: آرامش.همه ما در نهایت، برای رسیدن به آرامش در زندگی تلاش میکنیم.
امروز تولد ده سال رهایی حمید عزیز است که خود نمونه ای از چشمه های جوشان و رود ها خروشان در کنگره بوده است، حمید عزیز با توجه به داشتن راهنمایی خوب همچون آقای وحید ریخته گر و داشتن همسفری همراه و خوب در کنار خودش توانست در کنگره به خوبی خدمت کند و نقش موثری داشته باشد در بر پا شدن نمایندگی کاشمر و از کنار نمایندگی کاشمر، نمایندگی بردسکن و امروزدر ادامه در کنار هم تولد حمید عزیز را جشن می گیریم. از این که با سکوت زیبا به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما سپاسگزارم.
تایپ: مسافر حسن لژیون یکم راهنما مسافر حمید
ویراستار: مسافر امیر لژیون سوم راهنما مسافر سعید
عکاس: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
مرزبان کشیک: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
263