English Version
This Site Is Available In English

به خداوند متجلی شده در بخشش ایمان بیاورد

به خداوند متجلی شده در بخشش ایمان بیاورد

در خدمت دیده‌بان لژیون سردار مسافر علیرضا هستیم. ایشان با آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ ماه به راهنمایی مسافر محمد صادق به روش DST و داروی اپیوم سفر کردند. در حال حاضر ۲۱ سال است که به‌لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان دوچرخه سواری است.

مفهوم «بخشش» در لژیون سردار با کمک یا حمایت مالی متفاوت است. از نگاه شما ماهیت بخشش واقعی در این جایگاه چیست و چه تفاوتی با کمک ظاهری دارد؟

همه‌چیز مرحله دارد، مثل سفر اول، آقای مهندس می‌فرمایند: سفر مرحله اول و دوم دارد. وادی‌ها هم مرحله‌به‌مرحله هستند. بخشش هم مرحله‌به‌مرحله است و این از نگاه من است؛ شاید هم بشود به آن خورده گرفت. در کلام خداوند هم آمده که یک نفر زکات می‌دهد، یک نفر کمک می‌کند، یک نفر هم خمس می‌دهد این‌ها همه در یک جهت هستند؛ ولی باهم متفاوت هستند. این‌که می‌گوییم بخشش، بخشش هم جایگاه دارد و متفاوت است. یک زمانی شما آن چیزی که اضافه دارید یا به آن نیاز ندارید می‌بخشید یا یک قسمت از آن‌چیزی را که دارید می‌بخشید و گاهی اوقات تمام آن‌چیزی که نیاز دارید را می‌بخشید این سه خیلی باهم متفاوت است. همه ما بخشش را داریم؛ ولی بخشش در کنگره، بخشش به‌علاوه چیز دیگری است. ما در کنگره این‌ را یاد می‌گیریم، این قضیه، بخشش را متفاوت می‌کند. یک جا از روی نیاز و یک جا با ایمان راسخ هر آنچه در توان دارید در سبد اخلاص می‌گذارید.

لژیون سردار بر پایه‌ حمایت مالی و عشق بنا شده است؛ به‌عنوان دیده‌بان این لژیون، چه چیزی مهم‌تر است: مبالغ جمع‌آوری‌شده یا رشد درونی اعضاء نسبت به بخشش؟

وقتی آقای مهندس کنگره را طراحی کردند همه این مراحل را دیدند. وقتی می‌گوییم کنگره یک دانش است آموزشی در آن وجود دارد که شما را به آن دانش می‌رساند. سفر اول دانش اعتیاد است. همه می‌گویند اعتیاد بد است؛ ولی کسی که آموزش بگیرد از اعتیاد بیرون می‌آید. این مرحله اول کنگره است. مرحله دوم کنگره می‌گوید: رسیدن به خود یعنی خویش، حالا باید طوری حرکت کنیم که جسم ما خویش، صور آشکار و پنهانمان را بپذیرد. سفر یا مرحله دوم شناخت خویش و خویشتن است؛ برای این‌که من علیرضا بخواهم خودم را بشناسم؛ باید از عقل و عشق عبور کنم و به ایمان برسم تا این مثلث کامل شود. سفر اول ما را به آن هدف می‌رساند در مرحله دوم هم لژیون‌هایی داریم که ما را به اهدافمان می‌رساند؛ یعنی شال به گردن می‌اندازیم. لژیون مرزبانی، لژیون راهنمایی و لژیون دیده‌بانی داریم. به یک مصرف‌کننده که بیرون از کنگره است می‌گویند برای این‌که به‌کنگره بیایی و به‌درمان برسی شرطی وجود دارد و آن این است که باید داروی OT مصرف کنید. کسی که به کنگره نیامده است می‌گوید همه این‌ها مواد مصرف می‌کنند. در سفر دوم هم این‌گونه است می‌گویند: یک لژیون وجود دارد «لژیون سردار» که می‌خواهد پول بگیرد؛ همان‌طور که برای یک سفر اولی، ماهیت سفر اول را توضیح می‌دهند و می‌گویند که اگر می‌خواهی سیستمت راه بیفتد؛ باید ماده‌ای مصرف کنی که این سیستم را راه بیندازد، در سفر دوم هم به‌خاطر این‌که بتوانیم مرحله خودشناسی را پشت‌سر بگذاریم و از آن عبور کنیم؛ باید بخشش را تجربه کنیم. ماهیت لژیون سردار پول نیست؛ ماهیت آن درک واقعی ‌گذشت و ‌بخشش است. چگونه می‌توانم بخشش را تجربه کنم؟ هم به‌کلام و هم به‌دل است که این دو در کنار بخشش معنا پیدا می‌کند. بین یادگیری و معرکه‌گیری تفاوت وجود دارد.

در مسیر فعالیت لژیون، گاهی میان نیاز مالی سیستم و اختیار قلبی اعضاء تعادلی ظریف لازم است. شما چگونه در جایگاه دیده‌بان این تعادل را برقرار می‌کنید؟

گاهی ما فکر می‌کنیم چرخ‌دنده‌های کنگره با قدرت و توان ما می‌چرخد در صورتی که هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید کنگره بر دوش من حرکت می‌کند؛ همه‌ ما روی دوش کنگره هستیم و هر کس فکر می‌کند زیر بار کنگره است و با توانایی‌هایش کنگره را حرکت می‌دهد با قاطعیت زیر این بار خورد می‌شود. کنگره نیاز مالی ندارد؛ حداقل نیازی به مال من ندارد؛ کنگره یک مجموعه‌ برنامه‌ریزی‌ شده است که با سرعت مشخص در مکان‌های مشخص فعالیت می‌کند و قطعاً به حرکت خودش ادامه می‌دهد؛ اما به فهمِ اعضاء کنگره نیاز دارد؛ یعنی من به‌عنوان یک رهجو در مرحله‌ اول یا مرحله‌ دوم سفر خود باید بفهمم اختیار قلبی همان دستور جلسه‌ هفته‌ گذشته است؛ یعنی چگونه ما در کنگره قدردانی می‌کنیم؟ کسی می‌تواند قدردانی کند که قادر باشد جایگاه خود را درک کند؛ وقتی کسی قادر باشد توان، قدرت و جایگاه خود را درک کند و آن چیزی را که هستی در اختیارش گذاشته است را بخواهد ببخشد نگاه نمی‌کند که کسی که توهین می‌کند خانواده‌‌اش است، دختر یا پسرش یا یک غریبه است؛ به‌راحتی می‌گذرد یا اگر کسی فریاد می‌زند همسرش است یا یک غریبه است؛ تفاوتی برایش ندارد. گذشت، گذشت است و بخشش هم بخشش است؛ وقتی درک می‌کنید قادر می‌شوید جایگاه خود را هم درک کنید. آن مسئله‌ای که آقای مهندس می‌فرمایند تفاوت ما است؛ همه پاکت می‌دهند و در سبد پول می‌اندازند؛ بعضی‌ها وقتی می‌خواهند به کسی پاکت بدهند نگاه نمی‌کنند که ایجنت است یا مرزبان یا دیده‌بان به همان میزان که خدمت می‌کنند از آن‌ها تشکر و قدردانی می‌کنند و هیچ تفاوتی برایشان ندارد؛ این است که آقای مهندس همیشه می‌گویند: به قلبتان رجوع کنید؛ آن‌جایی که شاید هیچ‌ وقت به انسان دروغ نمی‌گوید قلب است که جایگاه احساسات است.

بسیاری از اعضاء لژیون سردار می‌گویند «بخشش، نوعی رها شدن است». آیا در تجربه‌ شما بخشش مالی واقعاً موجب رهایی از وابستگی یا ترس شده است؟ چگونه؟

وادی یازدهم می‌گوید: باید توانایی این را پیدا کنی که بر مادیات سوار باشی؛ اما سوار بر مادیات یعنی چه؟ یعنی همان‌ چیزی که شما می‌گویید؛ این‌که ما باید از ترس‌هایمان عبور کنیم. ترس از کم شدن و فقیر شدن باعث می‌شود دست در جیب خود نکنیم یا اصلاً به این ماجرا فکر نکنیم یا بگوییم «من که ندارم کمک کنم» و خودمان را از این دایره جدا کنیم. ما می‌ترسیم فقیر شویم؛ می‌ترسیم کم شویم؛ مثل یک مسافر سفر اول که به او می‌گویند؛ باید یک‌ پنجم موادش را کم کند. او می‌ترسد که کم کند و حالش بد شود. در سفر دوم هم این‌گونه است. خیلی از ما توان این تجربه را از خودمان می‌گیریم؛ در حالی که این لژیون برای عبور از ترس طراحی شده است.

پیام اصلی لژیون سردار در میان سایر ارکان کنگره چیست؟ اگر بخواهید آن را در یک جمله به اعضایی که هنوز در مسیر بخشش، تردید دارند منتقل کنید چه می‌گویید؟

آقای مهندس یک پیام دارند که در جلسه‌ لژیون سردار خوانده می‌شود و در همه‌ شعبات هم به دیوار زده‌اند «اگر بنایی آباد باشد، اما ساکنین آن خراب باشند بنا کم‌کم رو به خرابی و نابودی می‌رود؛ اما ساکنین آباد بناهای خراب یا ویرانه‌ها را آباد می‌کنند.» عملاً ما در کنگره حاصل آبادی کنگره هستیم؛ یعنی ما به‌عنوان یک انسان با خواسته‌های نامعقول و خراب وارد کنگره می‌شویم که این تخریب، جسم ما را فرا گرفته است؛ وقتی وارد کنگره می‌شویم به‌مرور زمان حرکت می‌کنیم و آباد می‌شویم. انسانی که مدعی آباد شدن است تا زمانی که عمل نکرده است ادعا می‌کند؛ یعنی اگر من حاصل آبادی هستم؛ باید توان آباد کردن هم داشته باشم. برای همین است که آقای مهندس می‌گوید در مرحله‌ دوم شما می‌توانید بیایید و شال بر گردنتان بیندازید و راهنما شوید، بیایید مرزبان، ایجنت و دیده‌بان شوید می‌خواهد این مرحله را آموزش بدهد که می‌توانید آباد کنید. حالا جایی این آبادی کامل می‌شود که من در حکم یک خدمتگزار کنگره این آموزش را می‌بینم و می‌توانم از مال خود هم در این آبادی سهیم شوم، نه فقط کلام و رفتار بلکه مال خود را هم در عمل وارد این مسیر کنم. وقتی این مسیر کامل می‌شود، تازه حرکت صورت می‌گیرد. آن چشمه‌ای که جوشش دارد، خودش فکر می‌کند کارش خیلی درست است؛ اما کار چشمه وقتی درست می‌شود که سرازیر شود. کار چشمه زمانی به کمال می‌رسد که به بحر و اقیانوس برسد وگرنه فقط قُل‌قُل می‌کند.

در شرایط اقتصادی سخت یا تنگناهای معیشتی، چگونه می‌توان ایمان به قانون «پول، انرژی است» را حفظ کرد و همچنان بخشنده ماند؟

شرایط خوب است؛ شرایط اقتصادی بد نیست و همه دارند زندگی‌شان را می‌کنند؛ ولی شاید گفتنش درست نباشد. من که بچه بودم پدر و مادرم می‌گفتند: (این گران شد، آن گران شد، اوضاع کمی بد است، این شد و آن شد) و هنوز هم می‌گویند و همه زندگی‌شان را می‌کنند و هیچ اتفاقی نیفتاده است. اصلاً شرایط مهم نیست؛ هم تابستان هم زمستان و هم پاییز داریم و همه‌ فصل‌ها را انسان‌ها باید تجربه کنند؛ ولی در عبور از این فصل‌ها یک چیز مهم است و آن اخلاق و انسانیت است. آن چیزی که انسان را به انسانیت می‌رساند دیگران هستند. ما در مسیر زندگی وقتی حرکت می‌کنیم؛ باید ببینیم در این حرکت داریم کم می‌شویم یا داریم جمع می‌شویم؛ داریم منها و تقسیم می‌شویم یا داریم جمع یا ضرب می‌شویم. این اصول چه در زمستان و چه در تابستان باشد، چه در وضعیت‌های تنگنای اقتصادی و چه در فراوانی باشد هیچ فرقی نمی‌کند. ما باید این صفت را در درون خود زنده نگه داریم؛ با این صفت است که آدم‌ها به سراغ ما می‌آیند؛ یعنی صفتی است که صفات خوب در درونش است مثل بخشش.

به‌عنوان دیده‌بان لژیون سردار، شما سال‌ها ناظر رشد انسان‌هایی بوده‌اید که از تردید به ایمان رسیده‌اند. چه تغییری در نگرش آن‌ها بعد از بخشش عمیق می‌بینید؟

من خودم جزء آن کسانی هستم که از تردید حالا نمی‌توان گفت به ایمان رسیده‌ام؛ دارم آموزش می‌گیرم. ای‌ کاش بتوانیم همه‌ ما در ضلع ایمانِ کنگره قدم بگذاریم. در عقلِ آن در سفر اول قدم می‌گذاریم و در عشقِ آن در مرحله‌ دوم شال به گردن می‌اندازیم؛ ولی در ایمان باید خیلی بفهمیم تا بتوانیم در این وادی قدم بگذاریم. فرقی نمی‌کند چه سفر اول و چه مرحله‌ دوم؛ همه تغییر است و خوب هم هست؛ اما اگر بیشتر می‌خواهی بدانی باید بیشتر باشی؛ باید یک جاهایی بروی که می‌ترسی و جرأت آن را نداری و با تمام توان باید بازی کنی.

گفته می‌شود بخشش، نه تنها به دیگران بلکه به خودِ انسان بازمی‌گردد. شما در طول سال‌های خدمت، تأثیر بخشش مالی را بر آرامش و حال درونی خود چگونه تجربه کرده‌اید؟

وارد شدن به این وادی تدریجی است؛ همه شروع می‌کنند و کم‌کم پیش می‌روند و یک‌ دفعه نمی‌شود وارد آن شد. در کنگره آقای مهندس می‌فرمایند: «هر حرکتی که انجام می‌دهی برای خودت است» بخشش هم، چنین حکمی دارد. زمانی پیش از آن‌که خدمت مالی انجام دهی هیچ نیستی؛ شاید جایگاهی هم داشته باشی؛ اما چیزی نمی‌بینی، یعنی هیچ‌‌ چیز به تو داده نمی‌شود. استاد امین می‌فرمایند: «نیاز ما در دلِ نیاز مردم است و برطرف کردن آن‌ها است.» این یک جمله‌ طلایی و حق است. خدمت کردن حق است؛ اما حقِ حقیقی چیست؟ کسی که آن را اجرا می‌کند. حقیقت کجاست؟ نتیجه‌ این ماجراست؛ یعنی عدالتی که بر یک انسانِ بخشنده که در عمل سالم بخشش را انجام می‌دهد قابل رؤیت است. این است که بچه‌ها امسال می‌آیند و سال بعد هم می‌آیند و این عمل سالم را انجام می‌دهند، بخشش را انجام می‌دهند و نتیجه‌ بخشش را می‌بینند. نتیجه‌ بخشش هم دو گونه است؛ یکی آشکار و ظاهری است و دیگری پنهانِ پنهان است. ظاهرش این است که ما خدمت مالی می‌کنیم و روند زندگی‌مان راحت‌تر می‌شود. مگر می‌شود کسی به دیگران بپردازد و ساختار کائنات به او نپردازد؟ این حق است اما باید بازی کرد؛ یعنی باید عمل سالم را انجام داد تا درک شکل بگیرد. جایی این ماجرا به قسمت پنهان می‌رسد که وقتی خدمت مالی انجام می‌دهم و بخشش می‌کنم، تازه به منِ علیرضا اجازه داده می‌شود که صورِ پنهان خودم را ببینم وگرنه همیشه باید بگویم نفس اماره دارد، لوامه دارد، مطمئنه هم دارد. حالا من کجای ماجرا هستم؟ نمی‌دانم. در نهایت می‌فهمم کجای این کاشی ایستاده‌ام؛ حالا بیا و از این کاشی عبور کن، بیا تزکیه و پالایش کن. اصلاً نمی‌شود مگر این‌که تأثیر ایمان و بخشش را بتوانی وارد زندگی خود کنی و تا عمل نکنی فقط یک حق است، حقیقت نیست.

بسیاری از اعضاء در ابتدا با تردید به لژیون سردار می‌پیوندند؛ اما بعداٌ عمیقاً ایمان می‌آورند. از نگاه شما، چه چیزی باعث می‌شود ایمان مالی در انسان شکل بگیرد و ماندگار شود؟

زمانی زندگی انسان متفاوت می‌شود و وارد یک فاز دیگر می‌شود که غیر از این‌که به خودش اهمیت بدهد به‌دیگران هم اهمیت می‌دهد. غیر از این‌که در خانه را محکم می‌بندد، قفل بالا و پایین را هم می‌بندد همزمان حواسش به همسایه هم است آن موقع است که قضیه متفاوت می‌شود. این مسئله تدریجی است و این ایمان است که ایمان را به ارمغان می‌آورد و با بخشش هم ایمان به‌وجود می‌آید و شما چیز دیگری ندارید که به آن ایمان بیاورید. انسان حالا به چه‌چیزی می‌خواهد ایمان بیاورد؛ باید به خداوند متجلی شده در بخشش ایمان بیاورد. خدا را هم بخواهی پیدا کنی می‌گوید که من در کجا هستم. می‌گوید: من در درخت، حیوان و در انسان دیگری هستم. من در همنوع خودت هستم؛ وقتی خدمت می‌کنی تازه می‌توانی به درک خدا برسی.

اگر بخواهید پیام نهایی لژیون سردار را برای نسل آینده‌ کنگره به‌صورت کوتاه بیان کنید، چه جمله یا احساسی را به آنان می‌سپارید تا راه بخشش ادامه یابد؟

اگر برای آیندگان قضیه لژیون سردار و بخشش را بخواهم بگویم شاید بسیار متفاوت باشد؛ چون آقای مهندس مرحله می‌گذارد؛ یعنی بچه‌ها به یک فهم که می‌رسند وارد یک مرحله دیگر می‌شوند.

طراح سوال و مصاحبه‌کننده: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر فتانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول) دبیر اول سایت
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر طیبه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کمال‌الملک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .