در سیدی علم (۱) استاد امین، بخش عمدهای از سخنان به «سفر اول» اختصاص دارد؛ سفری که در آن انسان میکوشد تا خود را از شر نیروهای شیطانی رها سازد و از وابستگی به مواد مخدر کنده شود. این رهایی، نقطه آغازین تحول درونی است.
در ادامه مطلب به «سفر دوم» میپردازد؛ مرحلهای که در آن انسانها انرژی عظیمی صرف میکنند تا به خواستههایشان دست یابند؛ اما نکته کلیدی اینجاست که پس از رسیدن به هدف، رضایتی در کار نیست و فرد مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد؛ این همان تلاطم درونی است.
در این مرحله، مسئله مهم «قیاس» مطرح میشود. انسانها به جایگاهی که در آن قرار دارند قانع نیستند و همواره این تصور را دارند که حقشان ضایع شده است یا اینکه علم و دانشی بیش از دیگران دارند؛ اما کسی قدردان زحماتشان نیست. در این برهه، نیروهای تخریبی وارد عمل میشوند و بهطور مداوم به ذهن انسان القاء میکنند: «ببین چقدر زحمت کشیدی؛ اما هیچ تشکری نشد یا حقی از تو خورده شد؛ پس عدالتی در کار نیست!» این القائات زمینهساز حسادت و در نهایت، نفرت میشود.
اگر خداوند عدالت را برقرار نکند و انسان با وجود تلاشهای فراوان به نتیجه نرسد، این تلقیها در ذهن او تقویت میگردد. در مقابل، آموزهها تأکید میکنند که انسانها برای قیاس صحیح، باید تنها خودشان را با گذشته خویش مقایسه کنند. به عنوان مثال، فردی که اکنون در مسیر درمان (مثلاً کنگره) قرار دارد؛ باید خود را با زمانی مقایسه کند که درگیر مصرف مواد بود. او با این مقایسه، خسران و ضرری که به خود وارد کرده است را بهوضوح مشاهده میکند.
مبحث بعدی «علم» است که مستقیماً به راستی و درستی دلالت دارد؛ همانگونه که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید. در جای دیگر نیز آمده است که خداوند با علم خود بر هفت آسمان، زمین و عرشی که بالای آنها بنا نهاده، احاطه دارد. مسئله مهم دیگر، مفهوم «سمزدایی» است. این طرز تفکر که با مصرف یک ماده خاص، فرد تحت هر شرایطی از شر مواد خلاص میشود، از نظر علمی صحیح نیست؛ زیرا در این حالت، صرفاً یک ماده مضر با ماده دیگری جایگزین شده و فرد دچار مسمومیت نشده است؛ پس نتیجهگیری میکنیم که اگر چیزی ادعا علم دارد؛ باید «محصول» مشخصی داشته باشد؛ محصولی خوشایند، شیرین و سازنده که زندگی فرد را به سمت بهبودی ببرد. علم واقعی باید قابل انتقال باشد؛ علم هرگز به تنهایی و بدون انتقالدهنده منتقل نمیشود.
تاریخ قرون وسطی را تاریکترین قرنها میدانیم که هزار سال به طول انجامید؛ دورانی که جنگهای صلیبی در جریان بود و کلیسا بهعنوان قدرت اول حاکمیت تصمیمگیرنده بود. در آن دوران، بیماریهای مهلکی چون طاعون، وبا و آبله بیداد میکرد. کلیساها برای حفظ جایگاه خود، این باور غلط را ترویج میکردند که زمین مرکز کائنات است و خود را بالاتر میدانستند و اجازه نمیدادند کسی مخالف نظر آنها سخن بگوید وگرنه آنها را میکشتند یا سر به نیست میکردند. آنها با گفتن اینکه مسیح پسر خداست، احساسات مردم را بازی میگرفتند تا خود را بالا نگه دارند.
رفتهرفته تفکرات تغییر کرد؛ دانشمندانی چون کوپرنیک، گالیله و نیوتن قوانینی را کشف کردند و قدرت کلیساها تحلیل رفت؛ پس از آن، دانشمندانی مانند پاستور با کشف میکروبها و قوانین علمی، بر بیماریها فائق آمدند؛ رفاه، امنیت و درآمد مردم بهطور چشمگیری تغییر کرد و با اختراع چرخ، ماشین بخار و برق، اقتصاد دگرگون شد. ما باید همواره علم را بیاموزیم و به دنبال گسترش آن باشیم؛ چرا که این امر سطح انرژی و ادراک ما از زیبایی و لطافت را بالا میبرد؛ بههمیندلیل است که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «ز گهواره تا گور، دانش بجو.»
منبع: سیدی علم (۱) استاد امین
نویسنده و رابط خبری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر مهسا (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر آیسودا دبیر سایت
ارسال: همسفر رخساره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تختجمشید شیراز
- تعداد بازدید از این مطلب :
51