English Version
This Site Is Available In English

پس از هر شکست به موفقیت دست خواهیم یافت

پس از هر شکست به موفقیت دست خواهیم یافت

برای اعضای کنگره۶۰ برد و باخت مهم نیست؛ بلکه مهم‌ترین چیز برای آن‌ها کسب حال خوش است.

همسفر آرزو و مسافرشان با آنتی‌ایکس مصرفی شیره و شربت متادون وارد کنگره شدند به مدت ده ماه و بیست روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمود و همسفر مرضیه سفر کردند در حال حاضر به مدت یک سال و شش ماه است که به لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر تنیس روی میز و رشته ورزشی همسفر در کنگره والیبال است.
همسفر آرزو در جایگاه‌های خدمتی تایپیست، مصاحبه و حضور و غیاب خدمت کردند.

با توجه به این که اتصال شما به کنگره از پارک شروع شد، ورزش در جهان‌بینی و دیدگاه شما چه تاثیری ایجاد کرده است؟

سال‌های گذشته در مکان‌های دیگر بازی والیبال را تجربه کرده بودم. در آن مکان‌ها فقط صحبت از برد بود و اگر شخصی اشتباهی چه سهوا و چه عمداً در بازی انجام می‌داد، مورد سرزنش دیگران قرار می‌گرفت؛ ولی در کنگره چیزی که بسیار برای من جالب بود، شعار آقای مهندس مبنی بر این‌ بود که یا می‌بریم یا می‌آموزیم. با این جمله این تفکر در ذهنم تداعی شد که پس از هر شکست به موفقیت دست خواهیم یافت؛ چرا که اگر برنده نشویم برای ما تجربه، درس و آموزش می‌شود تا بتوانیم در آینده به برد دست یابیم. برخورد یا رفتار ورزشبان با مربی‌های بیرون کاملاً متفاوت بود؛ چراکه آن‌ها آموزش دیده‌اند و بر مبنای عدالت، عمل می‌نمایند. برد و باخت برای آن‌ها مهم نیست؛ بلکه مهم‌ترین چیز برای آن‌ها کسب حال خوش است. من این حال خوش را در پارک تجربه نمودم و جذب شعبه و لژیون شدم؛ زیرا متوجه شدم پشت این شور و هیجانی که در یک روز در پارک تجربه می‌کنیم و تمام انرژی هفته ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد، گوهر نهفته‌ای وجود دارد که رسیدن به آن با شرکت در لژیون‌ها در روز دوشنبه و فرا گرفتن جهان‌بینی رقم می‌خورد.

فرایند جدایی از راهنما چه تاثیری بر درک شما از مفاهیم رها کردن و مسئولیت پذیری داشته است؟

طبق آموزش‌های لژیون‌های جهان‌بینی آموخته‌ایم که برای به دست آوردن برخی چیزها باید توان رها کردن داشته باشیم. رها کردن بدون آموزش آسان نیست، شبیه زخمی است که اگر به آن پر و بال بدهی، بیش‌تر آزارت می‌دهد و تنها با طی شدن روند درمان آرام می‌گیرد. در این مسیر، راهنما و آموزش‌های ایشان نقش بسیار مؤثری در تصمیم‌گیری من داشتند. 
ابتدا نمی‌توانستم این رها کردن را انجام دهم؛ زیرا باید مسئولیت انتخابم را می‌پذیرفتم و می‌دانستم که با این تصمیم، حق انتخاب لژیون مجدد را از دست خواهم داد؛ اما با آموزش‌های کنگره و شجاعتی که در این مسیر به دست آورده بودم، توانستم قدم بردارم: در وادی اول تفکر شکل گرفت، در وادی هشتم حرکت آغاز شد و در نهایت در وادی یازدهم، چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان برایم معنا یافتند. 
در کنار آموزش‌های راهنمای گذشته، آموزش‌های جدید نیز بستری تازه برایم فراهم کردند. اکنون خود را همچون رودی می‌بینم که آرام آرام به سرچشمه‌ دریا نزدیک می‌شود. 

آیا حضور در کنگره در حالی که شما شاغل هستید، لطمه‌ای به وظایف روزمره و شغل شما وارد کرده است؟

در اوایل فکر می‌کردم نمی‌توانم شغل و کنگره۶۰ را با همدیگر داشته باشم و تفکر صحیح را تعویض شغل یا نیمه وقت کردن آن می‌دیدم تا بتوانم به کارگاه آموزشی کنگره بیایم؛ اما اگر بتوانیم آموزش‌های کنگره را با بندبند وجود درک کنیم و هر آن‌چه که جناب مهندس بیان می‌نمایند، عملی نماییم و به مرحله حرکت برسانیم، راه نمایان می‌شود. سی‌دی‌ها مثل چراغی است که در طول مسیر راه را برای من مشخص می‌کند و نشان می‌دهد کجا حرکت را ادامه دهم، کجا بایستم یا عقب‌گرد نمایم. با آموزش‌های کنگره متوجه می‌شویم برای هر چیز باید زمان مشخص قرار دهیم و اگر زمان‌بندی درست را رعایت کنیم، هم‌زمان می‌توانیم برای زندگی شخصی، کار، تفریحات، سی‌دی‌ها، آموزش‌ها و حضور در شعبه برنامه‌ریزی داشته باشیم و تعادل در زندگی برقرار می‌شود.

از حس و حال خود زمانی که برای بار اول وارد لژیون سردار شدید و توانستید قدری از کمک‌های کنگره را جبران نمایید برای ما بگویید.

در زمانی که اسیسانت محترم همسفر اعظم، ورزشبان والیبال بودند، برای مسابقات به تهران رفتیم. ایشان در راه خیلی در مورد لژیون سردار برای ما صحبت کردند و هنگامی که متوجه شاغل بودن من شدند، پیشنهاد حضور در لژیون سردار را به من دادند؛ اما ترس و نگرانی این‌که با اقساط وامی که دارم چگونه این کار را انجام دهم مانع از حضور من شد؛ اما سال بعد به واسطه آموزش‌هایی که دیده بودم، ناگهان به ترس خود غلبه کردم و قسط اول را پرداخت نمودم و اصلاً متوجه این‌که اقساط بعدی را چطور پرداخت کردم نشدم. باعث شد شهامت این را پیدا کنم تا قدم بزرگ‌تری برای مسیر دنوری بردارم. خودم را مدیون لژیون سردار می‌دانم. آقای مهندس بیان می‌کنند: «خدمت معنوی بار مادی به همراه دارد و خدمت مادی هم بار معنوی»، من این جمله را به وضوح لمس نمودم.

خدمت مصاحبه در سایت باعث متصل ماندن و ماندگاری شما در کنگره شد. از این جایگاه چه برداشت‌هایی داشتید؟

خدمت تایپ و مصاحبه زمانی برای من اتفاق افتاد که قصد نیامدن به کنگره را داشتم. مصاحبه این تأثیر را بر من گذاشت که گوش شنوای من به مطالبی که در سایت می‌خوانم، بیش‌تر شود؛ چراکه باید سوالات را با جزئیات بیش‌تر طراحی می‌کردم، شخص مورد نظر را با حس انتخاب می‌نمودم و زمانی که رو در رو با او سخن می‌گفتم و می‌شنیدم که چه فراز و نشیب‌هایی را پشت سر گذاشته تا به این مرحله رسیده و الان روبه‌روی من برای مصاحبه قرار گرفته است، نقطه تفکر و جرقه‌ای بود که کنگره چه مکان مقدسی است که هر شخصی با هر مشکلی در آن قرار می‌گیرد به حال خوش می‌رسد. همچنین باعث شد ایمان من به کنگره چند برابر شود و عشق بیش‌تری نسبت به این مکان امن آرامش پیدا کنم و از دل و جان برای هر خدمتی تلاش کنم. خدمت سایت این آموزش را برای من داشت که هر خدمتی به تو داده می‌شود، صد درصد خودت را بگذار؛ چراکه اگر نود و نه درصد گذاشتی بعد از تحویل خدمت حسرت به همراه دارد.


از حس و حال خود در زمانی که متوجه مصرف‌کننده بودن پدرتان شدید و هنگام دریافت گل رهایی برای ما بگویید.

با توجه به این‌که در نوجوانی متوجه مصرف پدرم شدم. همچنین رابطه پدر و دختری بسیار برای من مهم بود؛ زیرا قهرمان هر دختری پدر او است، از این ناحیه آسیب دیدم و تصور می‌کردم، دنیا به پایان رسیده است؛ اما زمانی که وارد کنگره شدم و ارزش این مکان را دریافتم به این‌که زمانی پدرم مصرف‌کننده بوده افتخار می‌کنم؛ زیرا به واسطه مصرف ایشان راه کنگره برای من باز شد و پا به چنین مکان مقدسی گذاشتم. در زمان دریافت گل رهایی پدرم، چهل سی‌دی من تکمیل نبود و فقط ایشان را  همراهی می‌کردم. حس و حال فوق العاده‌ای داشت، می‌توانم بگویم: روی زمین نبودم؛ بلکه در آسمان سیر می‌کردم؛ ولی لحظه شیرین‌تر از آن برای من حضور در کارگاه آموزشی عمومی آکادمی بود. با وجود این‌که کسی من را ناراحت نکرده بود و دستور جلسه ناراحت کننده نبود فقط اشک می‌ریختم. ایجنت و مرزبان آن‌جا با آغوش باز پذیرای من شدند و صندلی در جلوی جلسه پیدا کردند تا من در جلسه حضور داشته باشم.

کلام آخر

در پایان می‌توانم بگویم دفتر سفید نقاشی من به زیبایی رنگ‌آمیزی می‌شود؛ زیرا در این صفحه شال‌های رنگارنگی را می‌بینم که باید بر دوش من قرار گیرند؛ چراکه یک دختر یا یک آرزوی دیگر به واسطه اعتیاد پدرش قرار است به این مکان بیاید و من با این شال‌ها از او استقبال خواهم کرد. 
از پیشکسوتان و بزرگانی که باعث به وجود آمدن این شعبه در اصفهان و همچنین در دیگر شعب شدند، قدردانی و تشکر می‌کنم. آقای مهندس در سی‌دی «جلودار واقعی» بیان می‌کنند: «جلودار واقعی الله است، اگر من این‌جا هستم به واسطه خداوند است که من را در این راه حمایت کرده است». این سخن برای من یادآور ازخودگذشتگی جناب مهندس است. از ایشان تشکر می‌کنم و صحت و سلامتی ایشان و خانواده محترم ایشان را از خداوند خواستارم. از تمامی مرزبانان و راهنمایان به ویژه راهنمایان  شال سبز و نارنجی خودم کمال تشکر را دارم، همچنین از گروه مصاحبه که اجازه این خدمت را به من دادند، سپاسگزارم.

مصاحبه کننده و طراح سوال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)
عکاس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .