English Version
This Site Is Available In English

انسان مانند چشمه‌ای، هدفش رسیدن به اقیانوس بیکران الهی است

انسان مانند چشمه‌ای، هدفش رسیدن به اقیانوس بیکران الهی است

جلسه دوم از دور یازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ با استادی همسفر نرگس، دبیری همسفر معصومه و نگهبانی همسفر سمیه با دستور جلسه « وادی یازدهم: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» روز دوشنبه ۱ دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز شد.

خلاصه سخنان استاد:

به نام خدایی که دوست‌داشتن را آفرید خدایی که ایثار و صبر و محبت را آفرید. سلام دوستان نرگس هستم همسفر رضا. خدا را شاکرم که امروز در کنگره هستم و  حس و حال این جایگاه را تجربه می‌کنم. از راهنمای عزیزم خانم عفت سپاسگزارم که اجازه‌دادند تا بتوانم این جایگاه را تجربه کنم. در این مکان مقدس از خداوند شفای عاجل و حال خوب را برای پدرشان خواستار هستم. از ایجنت خانم فاطمه، گروه مرزبانی، نگهبان جلسه، دبیر جلسه سپاسگزارم که این اجازه را به من دادند تا خدمت کنم. وادی یازدهم به ما می‌گوید: «رودهای خروشان و چشمه‌های جوشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند».

در واقع این وادی به من همسفر می‌گوید: اگر انسانی خواسته باشد دارای دریافت سالمی باشد و درجا نزند، برای چشمه شدن به دو عامل نیاز دارد، مثل جوشیدن چشمه که به منبع و اختلاف‌پتانسیل نیاز دارد. اگر من همسفر هم به اینجا بیایم، آموزش‌ها را کاربردی کنم و حرکت کنم حتماً به مقصد می‌رسم. در اینجا می‌گوییم که انسان هم برای اینکه به آرامش برسد؛ باید از سختی‌های زندگی عبور کند و آنها را به‌راحتی کنار بزند؛ بنابراین نیاز به دو عامل دارد: اول، منبع اطلاعاتی صحیح در مسیر دانایی و دوم اینکه اختلاف‌پتانسیل درونی و بیرونی برای کسب دانش. خوب حالا در وادی یازدهم، صفحه اول‌ کتاب ۱۴ وادی عشق آمده است که به انسان اختیار کامل داده شده که خودش انتخاب کند راه تقوا یا راه فسق و فجور را.

وقتی به ما قدرت اختیار داده شده است، این راه را می‌رویم، نباید مقصر را دیگران بدانیم؛ چون من همسفر، خودم این راه را انتخاب کردم؛ پس هر چیزی که پیش آمد؛ باید با جان و دل بپذیرم. به‌عنوان‌مثال که آقای مهندس در جلسه روز چهارشنبه که گوش دادم می‌گفتند: «فلانی می‌گوید: کنکور قبول نشدم، دیگر ولش کن یا اینکه مثلاً مسافرم گریز زده است، خب این آدم‌بشو نیست یا اینکه مسافر من سی‌دی ننوشت.» ایشان می‌گویند: این چه ربطی به من همسفر دارد. من باید راه خودم را بروم. من می‌توانم برای خودم انرژی سازی کنم و انرژی بگیرم و به خودم انرژی بدهم.

تک‌تک ما که اینجا هستیم می‌توانیم یک چشمه باشیم و برای جوشیدن خودمان تلاش کنیم و اینکه من نرگس باید بدانم چطوری خود را تبدیل به رود خروشان و چشمه جوشان کنم؟ خوب چطوری باید تبدیل شوم ؟ با کاربردی‌کردن و عملی‌کردن آموزش‌هایی که از کنگره می‌گیرم می‌توانم در خودم تغییر جایگاه ایجاد کنم. زمانی که تغییر جایگاه پیدا کنم اختلاف‌پتانسیل بالا می‌رود، اختلاف انرژی من بالا می‌رود و این انرژی بالا باعث می‌شود که خیلی مشتاق‌تر باشم. برای اینکه در راه صراط مستقیم قرار بگیرم؛ باید از رباخواری، غیبت‌کردن، دروغ گفتن و از تمام ضدارزش‌ها دور شوم.

شاید برای من همچنین سؤالی پیش می‌آمد اوایلی که به کنگره آمده بودم می‌گفتم: برای اینکه تغییر جایگاه ایجاد شود چه چیزی لازم است؟ مسئولیت گرفتن و مسئولیت پذیرفتن، خدمت داوطلبانه انجام‌دادن و از زیرکار در رو نبودن، یعنی چه؟ یعنی اینکه من همسفر که می‌آیم اینجا، این‌همه آدم، راهنما دارند برای من وقت می‌گذارند؛ پس سی‌دی‌هایم را به‌موقع بنویسم، آموزش‌هایی که می‌گیرم در زندگیم، کاربردی کنم تا بتوانم به آن آرامش و آسایش برسم. این تغییر جایگاه‌ها در واقع برای ما انرژی‌سازی می‌کند و اختلاف‌پتانسیل ما را بالا می‌برد.

اینجا وقتی اختلاف‌پتانسیل ما بالا می‌رود، دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل می‌شود؛ باید بدانیم که اگر این آموزش‌ها را کاربردی نکنیم، حرکت نکنیم و درجا بزنیم تبدیل به باتلاق و گندابی می‌شویم که همه اطرافیانمان از ما آزرده‌خاطر خواهند شد. برای باتلاق و گنداب در وادی یازدهم یک تمثیل آمده است. خوب، تمثیل به‌دروغ گفتن، رباخواری، ناسپاسی، پنهان‌کننده خدای خود، حریص. اینها تمام ضدارزش‌هایی هستند که باید آنها را کنار بگذاریم تا بتوانیم چشمه جوشان و رود خروشان شویم. در واقع این وادی به من این آموزش را داد که من نرگس، درصورتیکه خواسته باشم چشمه جوشان و رود خروشان باشم؛باید مثل رود خروشان تمام موانع را کنار بگذارم.

آن وقت یک رود خروشان است که از تمام موانع عبور می‌کند از آبشارها، از سنگلاخ‌ها؛ حتی اگر جلوی راهش سد محکمی باشد بتواند آن را خراب می‌کند؛ ولی اگر نتواند آن را دور می‌زند و در واقع مهم این است که من همسفر وقتی به اینجا می‌آیم و می‌خواهم آموزش‌ها را کاربردی کنم، وقتی که راهنما برای من زمان، می‌‌گذارند، زمانی که همه این خدمتگزاران برای من در اینجا می‌گذارند در واقع باید تمام سختی‌های زندگی را مثل رود خروشان کنار بزنم، از مناطق صعب‌العبور زندگی‌ام عبور کنم، از مشکلات از تمام سختی‌ها عبور کنم تا بتوانم به آن اقیانوس آرام و دریای آرام برسم.

اقیانوس و دریای آرام یعنی آرامش خودم، آرامش مسافرم، خانواده‌ام، فرزندم و تمام اطرافیانی که با من هستند. زمانی که به آن آرامش و آسایش می‌رسم حتماً صددرصد بقیه هم لذت می‌برند که من بازپرداخت آن آموزش‌هایی که گرفتم را بازپس‌می‌دهم. اینکه بدانیم آموزش‌هایی که گرفتیم توقف نکنیم. این حرکتی که  انجام می‌دهیم را هیچ‌وقت متوقف نکنیم، چرا؟ چون از ازل تا ابد آموزش ادامه دارد و  باید بدانیم که حرکت کنیم. اختیار با من نرگس است که به راه باتلاق بروم یا به آن راه چشمه جوشان و رود خروشان. نمونه‌هایی که می‌توانیم در این شعبه ببینیم یا در کنگره۶۰ ببینیم، ایجنت شعبه، راهنماها و تمام افرادی که اینجا هستند و آرامش دارند.

این‌ها نشانه‌ای هستند که دریافتی داشته‌اند، بازپرداختی هم انجام دادند. پرداخت چه می‌تواند باشد؟ خدمت‌کردن. همین که بتوانید بروید آبدارخانه، چایی برای رهجوها بگزارید، این می‌شود خدمت‌کردن. حتماً خدمت‌کردن این نیست که شال بیندازید. فقط مهم این است که خدمت کنیم تا حالمان خوب شود؛ چون، اوایل که آمده بودم کنگره خیلی مشتاق بودم که مثلاً زودتر سفر دومی شوم و امتحان راهنمایی شرکت کنم؛ اما فهمیدم همه‌اش این نیست. شاید آن شالی که بگیرم باحال خراب باشد. خوب چه فایده دارد؟ مهم این است که من اینجا را که جارو می‌زنم حالم خوش باشد، حالم خوب شود و اینکه همین دیشب که شب یلدا بود، متوجه شدم که واقعاً چقدر تغییر کردم.

در این یک سالی که به کنگره آمدم، همسفری بودم، نرگسی بودم که با خودم قهر بودم و خود را دوست نداشتم، به خودم عشق نمی‌دادم، وقتی به خودتان عشق ندهید، خودتان را دوست نداشته باشید، صددرصد به اطرافیانتان آن عشق و محبت را نمی‌دهید. دیشب که به مهمانی رفتم، متوجه شدم که چقدر حالم خوب شده است. آن مکانی که از آن تنفر داشتم، اکنون بسیار جای خوبی برایم بود با همه ارتباط برقرار می‌کردم و شاید اینکه به آنجا می‌رفتم سال‌های قبل، خیلی خودم را مشغول کار می‌کردم؛ اما حالم خوب نبود؛ دیشب متوجه شدم با یک لیوان شستن با یک چایی ریختن، حالم خوب می‌شود؛ چرا؟ چون فهمیدم و به این آگاهی رسیدم که باید با خودم دوست باشم و بعد با اطرافیانم.

این می‌شود نتیجه همان آموزش‌ها را کاربردی کردن. خودم را کم‌کم به آن اقیانوس و دریای آرام می‌رسانم. اینکه من جزئ آن دسته از افرادی بودم به خانه‌ای وارد می‌شدم حالم بد بود مثلاً خانه مادرشوهرم. به شوهرم می‌گفتم: چرا از من دفاع نکردی؟ چرا فلان کار را برای من نکردی؟ چرا فلان حرف را جلوی فلانی به من نزدی؟ خب من دیشب فهمیدم که خود من می‌توانم یک چشمه جوشان و رود خروشان باشم. خود من می‌توانم برای خودم احترام بسازم. انرژی  بسازم. من نباید منتظر مسافرم باشم یا منتظر برادر یا خواهرم باشم. خود من هستم که مسئولیت کارهایم را باید بپذیرم و اینکه این نتیجه را گرفتم دیشب واقعاً من باید می‌رفتم که بفهمم حالم تا چه اندازه خوب شده است.

امروز در این دستور جلسه چنین مشارکتی داشته باشم، فهمیدم که آن زمانی که من هنوز وارد کنگره نشده بودم چرا آن رفتارها را انجام می‌دادم؟ چون منیت داشتم، حسادت داشتم، حقارت داشتم، حریص بودم و دنبال چیزهای بی‌ارزش بودم؛ یعنی این را در واقع دیشب که شب یلدا بود فهمیدم. واقعاً باید من برای این دستور جلسه، استاد جلسه می‌شدم که شب قبلش چنین اتفاقی می‌افتاد و می‌توانستم یک مشارکت خوب ارائه بدهم. نتیجه اینکه یک انسان می‌تواند به چشمه جوشان و رود خروشان تبدیل شود. نظر من همسفر این بود که باید بازپرداخت‌های دریافتی‌هایی که داشتم را انجام بدهم و با حرکت‌های سالم به رود خروشان تبدیل شوم.

آرام‌آرام همه موانع را کنار بزنم و این را باید همیشه بدانم اصلاً در جا نزنم، همیشه حرکت کنم و تفکر درستی داشته باشم و اینکه ما می‌توانیم با عمل‌کردن و کاربردی‌کردن آموزش‌هایمان نیروی شیطانی و اهریمن را شکست بدهیم. امیدوارم همه شما حال خوب و خوش در زندگی‌تان جاری باشد و مثل رود خروشان و چشمه جوشان همیشه بجوشید و خروشان باشید. سپاسگزارم که به حرف‌های من گوش دادید.

مرزبانان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر حسن
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
مرزبان خبری: همسفر مرضیه
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .