جلسه هشتم از دوره چهارم کارگاه آموزشی خصوصی همسفران کیش به استادی راهنما همسفر لیلا نگهبانی همسفر بهاره و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر اقیانوس می رسد » دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
چشمهای جوشان و رودهای خروشان همه به سمت اقیانوسها میرود. وقتی به این وادی نگاه می کنم ، متوجه می شوم که مانند وادیهای دیگر، آموزشهایی در آن نهفته است که آقای مهندس به روش ساده بیان میکند. من همیشه یادم میآید خانم آنی بزرگ وقتی در جلسات استاد بودند مطالب را به صورت ساده برای ما توضیح میداند که در ذهنم ماندگار می شد.
نیروهای منفی یا بازدارنده همیشه ما را دعوت میکنند و مدام در گوش ما ورد میخوانند. این ما هستیم که باید انتخاب کنیم. نیروهای منفی مکمل انسان هستند تا ما به فرمان عقل برسیم. این نیروها ما را منحرف میکنند. مسائل و مشکلات همیشگیاند و اگر یک مسئله حل شود، مسئله دیگری شروع خواهد شد.
تزکیه و پالایش میتواند به ما کمکهای فراوانی کند. اگر میخواهید معجزه را ببینید و به هدف خود برسید، باید پذیرش، تسلیم شدن، و تزکیه و پالایش را در زندگی خود داشته باشید. این کار سخت است، اما شدنی است. وقتی نیروی منفی به سراغ ما میآید، باعث میشود در سختی باشیم و انرژی من به شدت کاهش یابد. در چنین حالتی، دیگر توان هیچ کاری را ندارم.
اما با کمک آگاهی و با جهش در جایگاهها میتوان از این سختیها عبور کرد. این چالشها برای سازندگی و رشد ما هستند.و در نهایت به خیر ختم میشود
انسان برای ادامه دادن باید آموزش را شروع کند و همواره در حال یادگیری باشد. موضوع راهنماها که در شعبهها مطرح شده است، به یاد میآورم زمانی که به کنگره میآمدیم. حالا بیست سال است که در کنگره هستم و در آن زمان، راهنماها بعد از چهار سال تودیع میشدند و تعداد محدودی از ما میتوانستیم به شعبه برگردیم و حداقل یک بار در جلسات حضور داشته باشیم. اما خدا را شکر آقای مهندس با برنامههایی که ایجاد کردند، اکنون راهنماها دوباره میتوانند به شعبهها برگردند و آموزش بگیرند.
حال بد همواره وجود دارد، ولی زمانی حال بد به حال خوش تبدیل میشود که من مستمر در حال آموزش باشم. اختلاف پتانسیلی که در وادیها به آن اشاره میشود، باید هم در کنگره و هم در بیرون از آن، مداوم باشد. در کنگره، آموزش نباید قطع شود؛ زیرا هرگونه وقفه به معنای تقویت نیروی منفی است. این نیروهای بازدارنده انسان را تا حد مرگ به پیش میبرند.
تجربهای که ما بارها و بارها در زندگی خود داشتهایم، اکنون حال ما خوب است زیرا قوی شدهایم و در مسیر درستی قرار داریم. آموزشها به ما کمک میکند که همیشه مثل آن چشمهای که ذخایر زیرزمینی را میکشد تا یک منبع داشته باشد، ما نیز باید از آموزشهایی که دریافت میکنیم، چه از طریق سیدیها و چه راهنماییها، بهرهمند شویم. یک راهنما به جایی میرسد که خودش میشود مشاور خودش و حال خود را میسازد. اما این ارتباط باید همواره برقرار باشد و نباید قطع شود.
یادم میآید شاگردانم به من میگفتند که حالشان بد است. گاهی اوقات احساس میکردند که کفگیر به ته دیگ رسیده و در مسیری که در آن قرار دارند، گویی انرژی ندارند یا کسانی هستند که انرژیشان را میگیرند.
من خودم وقتی از کنگره میرفتم، همیشه این احساس را داشتم که وقتی وارد خانه میشوم، بچهها آمادهاند که انرژی را از من بگیرند و آن را دریافت کنند. به بچههایم همیشه میگفتم از چه چیزی انرژی میگیرید. اگر سیدی نوشتن است، اگر خواب کافی است، یا اگر خوراک مناسب است، ببینید از کجا میتوانید آن منبع ذخیره را پر کنید.
من در مسیر زندگی بارها و بارها افتادهام و بلند شدهام و به مسیر خود ادامه دادهام. در تغییر اختلاف پتانسیل، جایگاهها نیز در کنگره تغییر میکند. از همان اول که به کنگره میآییم، تجربه میکنیم. مانند میکروفون گردان، مهمانداران و خدمتگزارانی مانند مرزبان، همه اینها به ما انرژی میدهند.و باز هم ما را کمک میکند و اینها باعث میشود من در جریان و در حرکت باشم. زمانی که به کنگره وارد شدم، خیلی چیزها را نمیدانستم. لیلا، که تا سر کوچه نمیتوانست برود، حالا ورزش تیراندازی را بهصورت حرفهای ادامه میدهد و بعد از بیست سال، ادامه تحصیلش را آغاز کرده همه اینها به من کمک کرد تا اعتماد به نفس خود را به دست بیاورم.
عملکرد و راه درست، اهمیت فراوانی دارد. اینها باعث ایجاد اعتماد به نفس، عزت نفس، شادی و آرامشی میشود که از کنگره گرفتهام. مشکلات برای همه وجود دارد. من همسفری بودم که هیچوقت از مسافرم دست نمیکشیدم و او را رها نمیکردم و این حال مرا بد میکرد. زمانی که او نعشه بود، من ناراحت میشدم و زمانی که خوابش میبرد، خجالت میکشیدم.
در یک لحظه به خود آمدم و گفتم یا باید بگذرم یا باید بپذیرم. برایم سخت بود، اما نشستم و با خودم کنار آمدم. رها کردن، برای یک روز و دو روز نبود؛ سالها طول کشید تا بتوانم مسافرم را رها کنم.
در نهایت، در برابر خدا گفتم که من نتوانستم و این خودت و این مسافر من در این راه بارها و بارها افتادم ولی همیشه بلند شدم ولی در نهایت طعم رها شدن را چشیدم
و با آمدن و مستمر بودن در مواجهه با مشکلات و مسائلی که پیش آمد، توانستم راهم را ادامه دهم و رهایی را بگیرم.چه در سفر اول و چه در سفر دوم، مسائل زیادی داشتهام، اما خدا را شکر میکنم که با همان آموزشهایی که دریافت کردم، در مسیر بودن و حرکت کردن، حال خوش را مدیون کنگره هستم.
امیدوارم شما هم این حال را تجربه کنید و بابت اینکه در این مسیر هستم، خدا را شکر میکنم.

تایپیست : همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر ساناز لژیون یکم کیش
ویراستاری و ارسال : همسفر بهاره نگهبان سایت رهجوی راهنما ساناز لژیون یکم کیش
نمایندگی همسفران کیش
- تعداد بازدید از این مطلب :
80