چهارمین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای تازهواردین مسافر رضا، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر افشین، با دستور جلسه «وادی یازدهم؛ چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند» در تاریخ ۳۰ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان، رضا هستم یک مسافر.
تشکر میکنم از نگهبان، دبیر جلسه، ایجنت، گروه مرزبانی و عزیزانی که در جایگاه راهنمای تازهواردین خدمت میکنند که اجازه دادند امروز در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
اولین نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که امروز به من هشدار داد که انسان باید دائماً در حال دریافت آموزش باشد و اعضای کنگره باید مرتباً آموزشها را دنبال کنند و خودشان را با روند کاری کنگره هماهنگ کرده و در کنگره خود را بهروز کنند. استاد جلسه شدن من امروز به نوعی تلنگری بود که باید همیشه قبل از ورود به جلسات کنگره دستور جلسات هفتگی را بدانم، اطلاعات خود را بروز کنم و آنها را کار کنم. برای خودم این موضوع را قطعی کردم که از این به بعد دستور جلسات هفتگی را مطالعه کنم و بعد وارد جلسه شوم. امروز بدون اینکه آماده باشم و از قبل برنامهریزی کرده باشم به من گفته شد که باید در جایگاه استادی بنشینم و خدمت کنم و من هم از این اتفاق امروز این آموزش را گرفتم که همیشه باید آماده باشم و در جلسات حضور پیدا کنم.
چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند؛ اگر بخواهم در مورد این دستور جلسه صحبت کنم، من خودم اواخر سال ۹۶ وارد کنگره شدم. چند سفر ناموفق داشتم؛ بار اول در لژیون آقای مهدی کبیری ۸ ماه سفر کردم و لغزش داشتم. بعد از مدتی به لژیون آقای محمدرضا کبیری رفتم و بعد از ۸ ماه دوباره لغزش کردم. سپس دوباره به لژیون آقا مهدی رفتم و باز هم شکست خوردم. چشمهی خروشان برای من به معنای واقعی تبدیل به یک آب راکد و درجا مانده شده بود و هر روز بیشتر در این آب غرق میشدم.
یک روز یکی از بندگان خدا که در بوئین میاندشت استاد جلسه بود، من را به عنوان یک دوست کنگرهای دعوت کرد و من هم به همراه ایشان در جلسه حاضر شدم. در نمایندگی بوئین میاندشت در لژیون آقای احمد پورمحمدی نشستم. آن زمان آموزشهای کنگره را جدی نمیگرفتم و آنها را کاربردی نمیکردم؛ به نوعی آب راکد بودم و منابع اطلاعاتی صحیح و اختلاف پتانسیل در خود ایجاد نمیکردم و این موضوع باعث شده بود احوال ناخوشی را در زندگی تجربه کنم. کمی از شرایطم برای آقای احمد گفتم. ایشان من را قبلاً در شعبهی شهرکرد دیده بود و گفت: «بله، من شما را میشناسم. تو دیگر در این کنگره یک دندهی دیگر داری (فرصت دیگر).» اتفاقاً همان روز دستور جلسه وادی یازدهم بود: «چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.» آقای احمد صحبت خود را به دستور جلسه ربط داد و گفت: «تو در این پیچ فقط یک دندهی دیگر داری؛ اگر این دنده را چرخ (چرخدندهها) گرفتی، میتوانی حرکت کنی و برای رهایی و هدف خود تبدیل به چشمهی جوشان و رود خروشان شوی. اگر این آب راه افتاد، حتماً به هدف خود میرسی.»
آن شب تصمیم واقعی خودم را گرفتم و بعد از یک ماه سفر، دارو جایگزین مواد مصرفی من شد و از نظر فیزیولوژی بدنم با دارو سازگار شد. در همان ماه اول کمکم حال خوش را احساس کردم. در ادامه تغییر لژیون دادم و در لژیون آقا حامد سفر ششدانگ خودم را شروع کردم. من ۱۲ ماه سفر کردم و در طول سفر فقط یک روز غیبت داشتم که دلیلش تولد برادرم در شعبهی دیگری بود. وقتی تسلیم قوانین کنگره و راهنمای خودم شدم، باعث شد سفر خوبی داشته باشم و ثمرهی این سفر رهایی و حال خوش بود.
بعد از رهایی در بخش OT و مرزبانی خدمت کردم و برای شال تازهواردین امتحان دادم و خدا را شکر قبول شدم. این را برای عزیزانی که تازهوارد هستند عرض میکنم: اگر تصمیم گرفتید به آن اقیانوس، به آن بحر، به آن دریا که همان رهایی و آرامش نسبی در زندگی است برسید، باید برای مقصد خود تبدیل به چشمهی جوشان و رود خروشان شوید و حرکت کنید. برای این کار نیاز به اختلاف پتانسیل و منابع اطلاعاتی دارید و این مؤلفهها را با حرکت در مسیری که کنگره مشخص کرده به دست خواهید آورد. اگر حرکت کنید، قطعاً میرسید.
شاید ظاهراً دیر به مقصد برسید، اما سالم و کامیاب خواهید رسید و آن اتفاق خوب که شاید تصورش برای یک مصرفکنندهی مواد مخدر غیرممکن باشد، رخ خواهد داد. اگر قبلاً به من میگفتند: «شال تازهواردین میگیری و استاد جلسه مینشینی»، همان روز قید کنگره را میزدم و میرفتم! اما امروز آن را تجربه میکنم. امیدوارم که در ابتدا خودم و همهی عزیزانی که در کنگره خدمت میکنند قدر این نعمت (کنگره) را بدانند. امیدوارم بتوانم جزو خدمتگزاران کنگره بمانم و خدمت کنم و دستی را بگیرم؛ که اگر این اتفاق بیفتد، از هر چیزی برای من باارزشتر و بهتر است.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

نگارنده: مسافر محمدرضا لژیون ۱۱
عکاس: مسافر عارف لژیون ۱۰
تنظیم: مسافر مهدی لژیون ۶
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
567