English Version
This Site Is Available In English

قدر منابع کنگره را بدانیم

قدر منابع کنگره را بدانیم

جلسه ششم از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سیرجان به استادی راهنما همسفر اسماء، نگهبانی همسفر فرشته و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «وادی یازدهم، چشمه‌های جوشان و رودهای‌ خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» روز یک‌شنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

وقتی همه ما وارد کنگره می‌شویم قطعاً به دنبال این هستیم که تغییری اتفاق بیفتد و رفته‌رفته متوجه می‌شویم یک‌سری از عملکردها و رفتارهای ما تغییر کرده است، همچنین متوجه می‌شویم برخی حس‌ها در ما دگرگون شده‌اند و تمام این تغییرات به‌خاطر ابزارها و مسیرهایی است که در کنگره۶۰ وجود دارد.

قدر منابع کنگره را بدانیم، چراکه پاسخ تمام سؤال‌های ما را می‌دهند و باعث می‌شوند با قوانین و آموزش‌های آقای مهندس درست زندگی کردن را یاد بگیریم؛ اما این‌که ما چگونه این قوانین را یاد بگیریم و به آن‌ها عمل کنیم به یک موضوع مهم برمی‌گردد و آن رسیدن به خودشناسی است؛ یعنی خودمان را بشناسیم، چون در غیر این صورت نمی‌توانیم تشخیص دهیم که قوانین را چه زمانی و چگونه به کار ببریم.

در سی‌دی‌هایی که مرتب گوش می‌دهیم و می‌نویسیم کم‌کم به این خودشناسی نزدیک می‌شویم، در کلام‌اللّه نیز داستان‌هایی بیان شده تا ما بتوانیم بهتر مفاهیم را درک کنیم. تمثیل را در وادی یازدهم به زیبایی می‌بینیم و این تمثیل‌ها مطالب بسیار زیادی را به ما آموزش می‌دهند. عنوان وادی یازدهم می‌گوید: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند» است. چشمه‌های جوشان در واقع تمثیل انسان‌هایی هستند که به دنبال فراگیری آموزش‌ها می‌روند، به آن‌ها عمل می‌کنند و وارد راه مستقیم و درست می‌شوند و با تغییر جایگاه انرژی مضاعفی پیدا می‌کنند.

قانونی وجود دارد که آقای استاد امین در یکی از سی‌دی‌هایشان به آن اشاره می‌کنند، قانون چشمه که می‌گوید؛ اگر چشمه‌ای جوشش داشته باشد و بخواهد به اطراف خود چیزی منتقل کند، فقط یک عامل وجود دارد و آن بار درون چشمه است، فارغ از تمام چیزهایی که در اطراف آن وجود دارد؛ اگر انسان را مانند یک چشمه در نظر بگیریم، بار درون چشمه همان علم، آگاهی و دانشی است که کسب می‌کند و همین عامل جوشش او می‌شود، هم برای خودش و هم برای اطرافیانش.

دقیقاً مثل ما همسفران که زمانی با یأس و ناامیدی وارد کنگره می‌شویم؛ اما هر چند گاهی زمان می‌برد، در کنگره و مربی خودمان را می‌پذیریم و فرمان‌بردار می‌شویم، هرچه زمان می‌گذرد، دانایی و آگاهی که به ما اضافه می‌شود باعث می‌شود راحت‌تر وارد سفر دوم شویم؛ اما ورود به سفر دوم پایان کار نیست، شاید بتوان گفت تازه شروع کار است. آقای مهندس می‌فرمایند: «صعود به قله مهم نیست، نگه‌داشتن آن مهم است.» کسی که وارد سفر دوم می‌شود، باید آموزش‌ها را ادامه دهد و به‌درستی خدمت کند و خدمتگزار شود تا تبدیل به رود خروشان گردد.

رود خروشان تمثیل انسان‌هایی است که دیگر توقفی ندارند و به درجه‌ای از قدرت حرکت رسیده‌اند که مانعی برایشان وجود ندارد. ما در کنگره افراد زیادی را می‌بینیم که هر نوع شالی را دریافت کرده‌اند، شال راهنمایی، مرزبانی، ایجنتی یا هر شال دیگری، می‌بینیم که این افراد چه‌قدر انرژی دارند و انرژی آن‌ها واقعاً قابل‌توصیف نیست؛ اما این سؤال پیش می‌آید که آیا این اتفاق برای همه انسان‌ها رخ می‌دهد؟ آیا همه همسفرانی که وارد کنگره می‌شوند، این ارتقاء و تغییر جایگاه را تجربه می‌کنند؟ قطعاً نه، چون در وادی یازدهم از ابتدا تا انتها مدام درباره الهام و القاء صحبت می‌شود. گفته می‌شود که انسان‌ها با الهام فجور و تقوا سقوط می‌کنند یا صعود می‌یابند.

می‌دانیم که اختیار انسان محترم شمرده شده و انسان حق انتخاب دارد و کسی نمی‌تواند او را مجبور کند؛ حتی شیطان و نیروهای اهریمنی هم عملی انجام نمی‌دهند؛ بلکه فقط الهام و القاء می‌کنند و این خود انسان است که انتخاب می‌کند، این‌که صبح بیدار بشود یا نشود، به کنگره بیاید یا نیاید، خدمت کند یا نکند، همه به خود شخص برمی‌گردد.

نیروهای اهریمنی فقط یک چیز را از ما می‌خواهند و آن این است که قوانین را اجرا نکنیم، قوانینی که در وادی یازدهم و وادی‌های قبل به آن‌ها اشاره شده و همه ما با آن‌ها آشنا هستیم؛ اگر انسانی در زندگی خود قوانین حسی را رعایت نکند، به‌مرورزمان و با حمایت نیروهای اهریمنی، اختیار زندگی‌اش را از دست می‌دهد.

نکته بسیار مهم این وادی این است که نیروهای اهریمنی از راه دیگری وارد عمل می‌شوند و تیر زهرآگین خود را به انسان می‌زنند تا برتری خود را ثابت کنند، همان جادوی خمر است که با استفاده از آن می‌خواهند اختیار انسان را سلب کنند. تعریفی که برای خمر بیان می‌شود این است که پوششی روی عقل، افکار و شخصیت انسان می‌کشد و اختیار اعمال از خود فرد گرفته می‌شود، در واقع این خمر است که برای آن فرد تصمیم‌گیری می‌کند، چیزهایی مانند تریاک، حشیش، مشروبات الکلی و جالب‌تر از همه افکار و اندیشه‌های مسموم و مخرب.

من به‌عنوان یک همسفر فکر می‌کنم بیشترین چیزی که می‌تواند به‌عنوان خمر اختیار را از من بگیرد همین افکار و اندیشه‌های مسموم و مخرب است. می‌دانم با این افکار چه آسیب‌هایی به سیستم جسم و فیزیولوژی خودم وارد می‌کنم. مورد دیگری که به نظر من برای یک همسفر می‌تواند مصداق خمر باشد، استفاده از قرص‌هایی است که به‌ظاهر شفابخش و نیروزا هستند و به‌ظاهر حال انسان را خوب می‌کنند؛ اما در واقع فرد را دچار بی‌حسی و بی‌خبری می‌سازند، گاهی من همسفر قرصی مصرف می‌کنم و با خودم می‌گویم چه‌قدر حالم خوب شده، دنیا چه‌قدر آرام و خوب است؛ درحالی‌که نمی‌دانم این قرص‌ها من را در بی‌خبری قرار می‌دهند تا متوجه اطرافم نباشم. این مواد سلول‌های بدن را به‌نوعی در خواب فرو می‌برند و حتی مرگ سلولی نیز ممکن است اتفاق بیفتد. در نتیجه انسان در گروه زیانکاران قرار می‌گیرد، همان چیزی که در وادی یازدهم به آن اشاره شده است؛ یعنی من به جسم و دمی که به‌عنوان امانت در اختیارم قرار داده شده زیان می‌رسانم.

انسانی که زیانکار می‌شود، به‌طور قطع ناسپاس و پنهان‌کار نسبت به خدای خود و فرمان‌های او خواهد شد؛ پس من باید چه کاری انجام بدهم؟ باید از زیانکار بودن خارج شوم. وقتی در مسیری قرار می‌گیرم که به من کمک می‌کند و راهنمایم شفیع من می‌شود تا به روشنایی برسم باید تا جایی که می‌توانم حرکت کنم، ببینم و در درجه اول به خودم خدمت کنم و زمانی که به خودم خدمت کردم می‌توانم به دیگران نیز خدمت کنم.

استاد امین در مورد این وادی بسیار زیبا می‌فرمایند: «وادی یازدهم، وادی برحقی است، برای انسان‌هایی که در حال تلاش هستند و از هیچ کوششی برای رسیدن به خواسته‌ها و اهدافشان فروگذار نمی‌کنند.» این مطلب برای من درس بزرگی دارد، این‌که اگر من هم جزو این افراد باشم و برای رسیدن به خواسته‌ها و اهدافم تلاش کنم، قطعاً به بحر و اقیانوسی که خود تمثیلی از صلح و آرامش است، به بهترین شکل ممکن خواهم رسید.

شاید قبلاً تلاش‌های زیادی می‌کردیم؛ اما به نتیجه نمی‌رسیدیم، چه در مورد خودمان و چه در مورد زندگی‌مان، دلیلش این بود که آموزشی در کار نبود و به منبعی متصل نبودیم و به همین خاطر در مسیر حرکت و هنگام مواجهه با مشکلات خیلی زود ناامید می‌شدیم و اغلب از ادامه مسیر باز می‌ایستادیم.

آموزش و آگاهی موضوعی نیست که فقط به زمان خاصی تعلق داشته باشد، انسان تا زمانی که زنده است باید آموزش ببیند و هر جا که انسان تصور کند دیگر نیازی به آموزش ندارد، همان جا حرکتش کند می‌شود و حتی ممکن است دچار سقوط شود؛ اگر من سی‌دی بنویسم، مشارکت کنم، خدمت کنم و به آموزش‌ها متصل باشم، قطعاً می‌توانم از پس نیروهای منفی بربیایم، نیروهایی که به هر شکلی می‌خواهند مانع رسیدن من به هدفم شوند؛ اما کافی است فقط یک هفته از آموزش‌ها دور باشم و دانایی‌ام رشد نکند، بلافاصله نیروهای منفی من را احاطه می‌کنند و به همان همسفری برمی‌گردم که بار اول با یأس، ناامیدی و حال خراب وارد کنگره شدم و همه این‌ها به من یادآوری می‌کند که قدر ساختار کنگره۶۰ را بدانم، ساختاری که فرصت آموزش و خدمت را در اختیار من گذاشته است.

خداوند می‌فرماید: «اگر می‌خواهی از من تشکر کنی، از مخلوق من تشکر کن.» به انسان می‌گوید: اگر مشکلی داری، افرادی مانند خودت را وسیله قرار می‌دهم تا به تو کمک کنند؛ اما تو هم کاری کن که به دیگران کمک کنی. این کمک کردن مسئله بسیار مهمی است و می‌تواند به شکل‌های مختلفی انجام شود.

در ادامه وادی آمده است که قانون اصلی خلقت چیست؟ کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آن چیزی هستند که دریافت کرده‌اند، همواره مانند چشمه‌ای زلال و پر انرژی باقی می‌مانند. من فکر می‌کنم یکی از مصادیق این کمک کردن و بازپرداخت برای من باز شدن در لژیون سردار است، چراکه بیشترین برداشت و سود آن در درجه اول به خود من می‌رسد.

در بخش دیگری از وادی یازدهم آمده است «از اسب پیاده شدن به همان اندازه مهم است که سوار شدن بر آن». آقای مهندس این مطلب را در سی‌دی‌ها بسیار زیبا توضیح می‌دهند و این تمثیل می‌تواند در مورد موضوعات مختلفی صدق کند. ما معمولاً این تمثیل را به آلودگی و رهایی از ضد‌ارزش‌ها ربط می‌دهیم؛ اما اگر آن را به موضوع سردار ارتباط دهیم، می‌توان گفت همان‌طور که پول در آوردن سخت است، جدا شدن از  آن هم سخت است؛ اما زمانی که بتوانیم از پول خود دل بکنیم و از آن جدا شویم، دقیقاً همان جاست که نیمی از قدرت نیروهای اهریمنی که به هر شکلی می‌خواهند ما را از رسیدن به تکامل بازدارند از بین می‌رود. 

درواقع با این کار می‌توانیم آن را شکست دهیم؛ چون بحث، بحث ماده و مادیات است و شاید همین حرکت ما باعث شود بتوانیم از گذرگاه‌های بسیار سختی عبور کنیم، گذرگاه‌هایی که حتی عبور از آن‌ها در نگاه اول قابل قبول به نظر نمی‌رسد؛ پس من باید به خودم بگویم حالا که در مسیری به این زیبایی و سرشار از نور قرار گرفته‌ام، خواسته واقعی من چیست؟ آیا فقط می‌خواهم به اینجا بیایم و زمان بگذرانم؟ یا می‌خواهم بیایم و در کار مسافرم تجسس کنم؟ یا فقط به دنبال درمان مسافرم هستم؟ یا این‌که خواسته حال خوب را برای خودم دارم تا به خودم خدمت کنم؟ این‌ها سؤال‌هایی است که هر کدام از ما باید از خودمان بپرسیم تا مشخص شود هدف و خواسته‌مان از آمدن به اینجا چیست؟

در سی‌دی «شب» آقای مهندس بسیار زیبا فرمودند: «انسان؛ اگر در مسیر زندگی‌اش تغییر نکند، دانشی کسب نکند و حرکت نداشته باشد، دچار توقف می‌شود و در نهایت این توقف به سقوط می‌انجامد.» برای این‌که انسان قدم در مسیر درست بگذارد، باید بداند و بر اساس دانسته‌هایش حرکت کند. إن‌شاءاللّه همه ما بتوانیم با آموزش‌هایی که دریافت می‌کنیم، قبل از هر‌ چیز آن‌ها را عملی کنیم و با حرکت‌های درست به صلح و آرامش برسیم. 

معرفی نفرات برتر آزمون ماهیانه

مرزبانان کشیک: همسفر زینب و مسافر منصور
عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر آرزو نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .