سیزدهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بردسکن با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من » در روز یکشنبه 30 آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر. ازنگهبان محترم جلسه و تمامی خدمتگزاران پرتلاش در کنگره60 بردسکن صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم که این بستر خدمت را فراهم کردند تا من بتوانم آموزش بگیرم و با وجود تمام کاستیهایی که دارم، انشاءالله بتوانم مفید واقع شوم.
وادی یازدهم، بهنوعی جمعبندی همه وادیهای اول تا یازدهم است و همه آنها به شکلی به من مسافر محمد بازمیگردد. اما سؤال اینجاست که آیا من، وادیهای اول تا دهم آنها را بهدرستی اجرا کردهام یا نه؟
در سفر اول، بحث جسم، روان و جهان بینی مطرح است، اما تمرکز بیشتر بر جسم است. وادی یازدهم اهمیت ویژهای دارد و شاید بتوان گفت کاملترین وادی است.
من وادی یازدهم را چندین بار مرور کردهام و هر بار درک و فهمم از آن عمیقتر شده است. برداشت شخصیام این است که با مرور هر وادی، هم نکات مثبت خودم را بهتر میشناسم و هم نقاط ضعفم را، و حتماً برای اصلاح آنها تلاش خواهم کرد.
وادی یازدهم از «چشمههای جوشان و رودهای خروشان» سخن میگوید. اما آیا همیشه اینگونه است؟ یا گاهی برعکس، فاضلابها به باتلاق میریزند؟ در دوران تاریکی، انسان به باتلاق میرسد و آب راکد میشود؛ حتی ممکن است در دوران سفر هم لحظاتی به این باتلاقها نزدیک شوم. اما وادی یازدهم به من میآموزد که به مرحله چشمههای جوشان و رودهای خروشان برسم.
یک چشمه برای جوشان شدن و یک رود برای جاری شدن و رسیدن به دریا، باید مسیرهای سخت و مشکلات فراوانی را طی کند. در این سفر، جسم من تا حد زیادی به تعادل و تکامل میرسد، اما آیا این کافی است؟ آیا فقط شربت او تی مهم است؟ قطعاً نه.
در این مسیر، آموزش، تجربه و تفکر ـ که اضلاع مثلث دانایی هستند ـ نقش اساسی دارند و به دانایی مؤثر منتهی میشوند. برای منِ مسافر، عبور از مشکلات و سنگلاخهای مسیر بسیار مهم است.

این سنگلاخها چه هستند؟ همان ضدارزشها؛ ضدارزشهایی که در دوران تاریکی خودم آنها را ساختهام.
شاید تحصیلات دانشگاهی داشته باشم، اما آیا در تجربه زندگی و روابط اجتماعی موفق بودهام؟ پاسخ این پرسشها به خودم بازمیگردد. با آموزش گرفتن، رعایت و انجام دادن توصیه های راهنما میتوانم آنها را حل کنم؛ چه در سفر اول و چه در سفر دوم.
در وادی یازدهم، ممکن است مسافر به باتلاق یا رکود هم برسد؛ جایی که آب جمع میشود و دیگر جاری نیست. این جاست که اهمیت آموزشها، بهویژه مطالب سیدیها، آشکار میشود. مثلا شاید نتوانم یکشبه دروغ را کنار بگذارم، اما میتوانم تلاش کنم. میتوانم روی حسادت، عجله و دیگر ضدارزشها کار کنم و قدمبهقدم جلو بروم تا به نقطه تعالی برسم.
نهایت این مسیر برای من آرامش و آسایش است؛ و این آرامش یکباره به دست نمیآید. باید ذهنم بهتدریج به سمت ارزشها سوق پیدا کند. همین ارزشها هستند که به بهتر زندگی کردن من کمک میکنند. این همان دانایی عام و هنر زندگی کردن است در خانواده و در جامعه.
در کنگره، جایگاههای اجتماعی من اهمیتی ندارد. اگر تحصیلات عالی یا تخصص خاصی دارم، اینها در کنگره به کار نمیآید. آنچه مهم است، آموزش، پذیرش راهنما و سرسپردگی است. این مسیر صددرصد میتواند من را به راه راست و ارزشها هدایت کند؛ چیزی که در جای دیگری بهسختی یافت میشود.
تجربه نشان داده که تاریکیها بهتدریج شکل میگیرند: روز اول دروغ، روز دوم حسادت، روز سوم غیبت. اینها آرامآرام در ذهن نقش میبندند و باید آرامآرام هم از آنها جدا شد.
مثالهایی که آقای مهندس میزنند، اغلب برگرفته از طبیعت است؛ که ابتدا درک میشوند و سپس در جسم و ذهن مسافر جاری میگردند. زمانی که توانستم جسمم را با شربت به تعادل برسانم، نوبت به ذهن، فکر و تفکر میرسد؛ با کمک تجربه و دانایی راهنمایان که قطعاً از من آگاهتر و باتجربهتر هستند.
اینگونه است که میتوانم در این مسیر هدایت شوم و به دنیایی تازه، با نگاهی متفاوت و ارزشی، قدم بگذارم.
بسیار جالب است که بدانیم آسایش و آرامش چه زمانی به وجود میآید؛ آسایش و آرامش زمانی شکل میگیرد که من بتوانم تمام قوانین و مقررات کنگره ۶۰ را بهدرستی اجرا کنم.
اگر حتی پنج دقیقه زودتر در جلسه حاضر میشدم و روی صندلی مینشستم، قطعاً برای خودم مفیدتر بود و میتوانستم استفاده بهتری از جلسه ببرم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما ممنونم.
تایپ و ویراستار:مسافر امیر لژیون سوم راهنما مسافر سعید
عکاس:مسافر علی لژیون یکم راهنما مسافر حمید
ارسال خبر:مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافر حمید
مرزبان کشیک:مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
441