English Version
This Site Is Available In English

باید قدردان پیشکسوت‌ها باشم

باید قدردان پیشکسوت‌ها باشم

ششمین جلسه از دور اول لژیون سردار نمایندگی سالار خمین با استادی دنور، راهنمای مسافر مهدی، نگهبانی مسافر مهران، دبیر مسافر رضا و خزانه‌داری مسافر محمدرضا، با دستور جلسه «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم» در روز پنجشنبه مورخ ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۵:۳۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد؛
خداوند بزرگ را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. از نگهبان، دبیر و خزانه‌دار سپاسگزارم و همچنین از ایجنت شعبه که اجازه دادند در این جایگاه باشم و خدمت کنم. در رابطه با دستور جلسه، همان‌طور که مشخص شده است، از من سؤال می‌شود که چگونه قدردانی کنم. یکی از این قدردانی‌ها، همین در جلسه لژیون سردار شرکت کردن است.

من در بسیاری از مواقع به گذشته خودم برمی‌گردم و می‌پرسم آیا قدردان کنگره بودم یا نه. آقای مهندس با این همه زحمت می‌فرمایند که من هنوز به کنگره بدهکارم. هر یک پول زیادی برای مصرف مواد می‌دادیم و به خانه ساقی می‌رفتم و قربان صدقه ساقی می‌شدم. اگر مرا معطل می‌کرد، خیلی ممنون هم می‌شدم. حالا آیا من قدردان این جایگاه و جایگاه خودم هستم؟

من باید دوربین را روی خودم داشته باشم و ببینم چه کاری انجام می‌دهم. من برای خودم به کنگره می‌آیم و به کسی فخر فروشی نمی‌کنم. وقتی به کنگره آمدم، راهنما از من زودتر آمده و حضور داشته و مرا در آغوش می‌گرفت و با مهر و محبت با من برخورد می‌کرد. چگونه می‌توانم از راهنمای خودم تشکر کنم؟ همیشه خودم را مدیون راهنما و تمام خدمتگزاران می‌دانم.

الان اراک یک کلینیک دارد. آیا قدر شربت اوتی خودم را دارم؟ آیا شربت خود را سر ساعت مصرف می‌کنم؟ در دوران تاریکی می‌گفتم چرا فلانی وضعش خوب است و وضع من خراب است. نگاه من تغییر کرد. کنگره علم زندگی کردن را به من یاد داد. خوشحالم که روی پای خودم هستم و می‌توانم برای خودم وقت بگذارم. کنگره زندگی را به من برگرداند. باید قدردان پیشکسوت‌ها باشم. ما چهار جشن داریم و همیشه در زمان خودش در این جشن‌ها شرکت کنیم. باید قدردان همسفر خودم باشم که چندین سال مرا تحمل کرد.

یادم نرود گذشته خودم را که با چه حال خرابی وارد کنگره شدم: با پای لرزان، قلبی شکسته و پروبال سوخته. فراموش نکنم که به هر ریسمانی که چنگ می‌زدم، پاره می‌شد و ته چاه پرت می‌شدم. تبریک می‌گویم بابت شعبه زیباتون. خیلی لذت بردم که آدم‌های مصرف‌کننده این‌قدر قوی شدند که این مکان را درست کردند. ممنون که به حرف‌های من توجه کردید.


نویسنده: مسافر رضا از لژیون سردار
تنظیم و ارسال: مسافر عباس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .