English Version
This Site Is Available In English

فردی که بداند و بخواهد، بسیار با ارزش است

فردی که بداند و بخواهد، بسیار با ارزش است

جلسه سیزدهم از سری پنجاه و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی سلمان فارسی به استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه در کنگره60 چگونه قدر دانی می‌کنیم؟ پنجشنبه 27 آذرماه 1404 ساعت 16 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

خداوند را هزاران بار شاکر و سپاس‌گزارم که اجازه داد در این جایگاه و خدمت شما عزیزان قرار بگیرم. دستور جلسه هفتگی در کنگره60 چگونه قدردانی می‌کنیم؟ با توجه به دستور جلسه که قدردانی است وظیفه می‌دانم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان تشکر کنم بابت این بستری که برای ما فراهم کرده‌اند تا آموزش بگیریم، از راهنمایان محترم آقای سعید چنگانیان، آقای جواد گیاهچین، آقای اصغر جمالی، آقا مصطفی آقایی، آقای امیرحسین متحملیان تشکر می‌کنم بابت آموزش‌هایی که به من داده‌اند از مادر، برادر، همسفرم، راهنمای همسفر خانم سمیه تشکر می‌کنم، اگر تلاش، کوشش و کمک این عزیزان نبود امروز من در این جایگاه نبودم، دستور جلسه قدردانی فقط به یکی دوتا جمله اکتفا می‌کنم، این دستور جلسه بسیار زیبا و کلیدی است و تاثیر زیادی در خوب زندگی کردن ما می‌گذارد، انسان درگیر فراموشی است، این فراموشی  یک نعمت است که خداوند به انسان عطا کرده و از جبهه اضداد به‌حساب می‌آید لازمه مقابله کردن با این فراموشی قدردانی است، با قدردانی کردن یا به‌صورت کلام یا به‌صورت عملی از نعمت‌ها انسان می‌تواند زندگی بهتری داشته باشد.

دستور جلسه دوم:

۲۶ ماه زمان برد تا من بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم و این موضوع من را یاد صحبت آقای مهندس‌دژاکام می‌اندازد که فرمودند: ما بعد از ۲۸ سال توانستیم ۱۰۰ هزار نفر را به درمان قطعی اعتیاد برسانیم و در کنگره ۶۰ متوجه شدیم که کار بسیار بزرگ و عظیمی را انجام داده‌ایم. من روز اولی که وارد کنگره ۶۰ شدم، داخل شعبه، تولد و آزادمردی راهنمای محترم، آقای سعید چنگانیان بود، وقتی وارد شعبه شدم و داخل جلسه نشستم و آقا سعید را در جایگاه استادی دیدم، شرایط و حس‌وحال بسیار خوبی وجود داشت که تمام وجود من را فرا گرفت و بذر این جایگاه همان شش سال پیش در وجود من کاشته شد. برای رسیدن به این جایگاه، باید واقعاً خواسته داشته باشیم من نمی‌گویم از همان روز اول خواسته خیلی قوی داشتم اما ماندگار بودم، تلاش کردم و توانستم به این جایگاه برسم و این موضوع را به این خاطرتولد مسافر رضا می‌گویم.

ایشان زمانی که وارد کنگره ۶۰ شد و وارد لژیون شد فکر می‌کنم آن‌قدر با بحث موادمخدر درگیر نبود بلکه بیشتر درگیر افکار و اندیشه‌های منفی بود و جنگ در جهان ذهن رضا وجود داشت، زمانی که با من صحبت می‌کرد متوجه شدم که چه مسیر سختی در پیش دارد اما همت زیادی داشت، تلاش کرد و توانست موفق شود از روز اول به رضا می‌گفتم که در مقابل یک ساختار منفی بسیار بزرگ قرار گرفته‌ای که فقط یک‌ راه برای مقابله با آن وجود دارد و آن ایجاد و ساختن یک ساختار بزرگ مثبت است که این کار فقط به یک صورت اتفاق می‌افتد همان‌طور که ساختار منفی به‌آرامی در ذهن تو ایجادشده است به همان شکل می‌توانی ساختار مثبت را نیز در ذهن خود بسازی تا در مقابل آن ساختار منفی از تو حمایت کند، این ساختار مثبت همان نقطه‌ی تحمل است. رضا آموزش‌های کنگره ۶۰ را در زندگی خود کاربردی کرد و من می‌توانم شهادت دهم که واقعاً زحمت زیادی کشید، زمانی که تولد رضا اعلام شد، یک نفر به شوخی به من گفت تولد حال خراب‌ترین رهجوی شعبه است و من گفتم بله واقعاً همین‌طور بود اما امروز باید تغییرات را در رضا را ببینید.

اعلام سفر مسافر رضا: آخرین آنتی‌ایکس تریاک وشیره، مدت سفر 11 ماه و 18 روز، ورزش در کنگره60 فوتبال

آرزوی مسافر رضا: دریافت شال راهنمایی برای خود و همسفرم

سخنان مسافر رضا:

خدا را شاکر هستم بابت اذن ورود من به کنگره ۶۰ و قرار گرفتن در این جایگاه، از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم قبل از ورودم به کنگره ۶۰ همیشه افکار، اندیشه و حس خرابی داشتم ولی مفهوم این کلمات را نمی‌دانستم و همیشه حسم خراب بود. وقتی به گذشته خودم نگاه می‌کنم هیچ نور و روشنایی در گذشته من نبود و همیشه درگیر درست کردن قوانین خراب خودم بودم هرچقدر تلاش می‌کردم، خراب‌تر می‌شد. در ۱۵ سالگی برای اولین بار با موادمخدر آشنا شدم، اولین تجربه و اولین بار مصرف مواد مخدر، یک حال خیلی خوب به من دست داد در فکر و خیال خودم بر این باور بودم که آن چیزی را که می‌خواستم پیدا کرده‌ام همیشه تصور می‌کردم که من معتاد نمی‌شوم ولی این یک بار مصرف موادمخدر تبدیل شد به مصرف هرروز، هر وقت حالم خراب بود مصرف موادمخدر انجام می‌دادم تا حالم خوب شود، چند سالی مصرف موادمخدر را ادامه دادم در ۱۹ سالگی از مصرف کردن خسته شدم.

همیشه هم به دلیل مصرف، بداخلاق، کم‌حرف و اخمو بودم، یک روز رفتم سیگار بگیرم فروشنده جویای حالم شد من که زیاد اهل صحبت کردن نبودم در جواب گفتم: خدا را شکر، روزی‌مان می‌رسد، از چهره من متوجه شد که مصرف‌کننده موادمخدر هستم و حال خیلی بدی دارم، شروع کرد به نصیحت کردن و یک پیام از NGOدیگری به من داد من با اشتیاق قبول کردم و در جلسه شرکت کردم، ولی برایم کارایی نداشت و ادامه ندادم و به مصرف موادمخدر ادامه دادم و با همان حال خراب، کم‌کم زندگی خود را با دستان خودم به سمت نابودی می‌بردم. زندگی من پر از یأس و ناامیدی بود و گویا به آخر خط رسیده بودم شهامت خودکشی هم نداشتم تنها خواسته من این بود که به نحوی از مصرف کردن موادمخدر خلاص شوم در نهایت تمام راه‌های ترک را سپری کردم ولی هیچ جوابی نگرفتم آخرین باری که مصرف قرص داشتم به مرز جنون رسیدم هر کاری می‌کردم نمی‌توانستم خودم را آرام کنم، حال و اوضاع خیلی خرابی داشتم تا با کنگره ۶۰ آشنا شدم و بابت این اتفاق خدا را شکر می‌کنم. یکی از خاطرات من از مصرف حشیش این است که در سن ۲۰ سالگی، وقتی مصرف کردم، دچار جنون شدم و فردای بعد از مصرف هم حالت‌هایی مانند یک بچه ۵ یا ۶ ساله داشتم به همین خاطر به دکتر مراجعه کردم و قرص‌هایی به من دادند که با مصرف آن‌ها حالم بدتر شد. در حال حاضر بابت درمانم در کنگره ۶۰ خداوند را شکر می‌کنم و از راهنمای خود تشکر می‌کنم.

سخنان راهنمای همسفر، همسفر سمیه:

خداوند را بسیار شاکرم و از آقای مهندس دژاکام تشکر می‌کنم. بسیار خوشحال هستم که امروز به‌واسطه‌ تولد اولین سال رهایی آقا رضا و خانم فاطمه، در این جایگاه هستم، برای اولین بار فرصتی شد تا یک حس تازه‌ در من بیدار شود از این بابت از ایشان تشکر می‌کنم. به راهنمای محترم آقای مهدی، بابت این تولد که قطعاً نقش بسیار مؤثری در حالِ خوب این خانواده داشتندتبریک می‌گویم، همین‌طور  خدمت آقا رضا و خانم فاطمه بابت تلاشی که داشتند تبریک عرض می‌کنم، ایشان از آن دسته رهجوهایی بودند که کنگره ۶۰ را فهمیدند، حس کردند، ماندند و قدر دانستند که امروز در این دستور جلسه به آن‌ها اجازه داده شد تولدشان را جشن بگیرند. برای این‌که بتوانیم تفکر کنیم و تعمق بیشتری نسبت به داشته‌هایمان داشته باشیم و بتوانیم نقش خودمان را در هستی پیدا کنیم باید قدردانی نماییم به نظر من بهترین موقع قدردانی این است که من در هر جایگاهی که قرار دارم، چه رهجو باشم و چه راهنما، بتوانم وظایف و مسئولیت‌های خودم را به نحو شایسته و با دقت انجام دهم پس به‌نوعی قدردانی زمانی توسط من انجام می‌شود که وظایف و نقش خود را به‌درستی ایفا کنم و بتوانم داشته‌هایم را خوب ببینم و قدر و اندازه‌ی داشته‌هایم را بدانم.

به قول استاد در سی‌دی نقاش فردی که بداند و بخواهد، بسیار باارزش است. این‌که من قدر بدانم و در مرحله‌ بعد بخواهم که از نو حرکت کنم، ارزشمند است. این‌که رهجویی مثل خانم فاطمه بتواند از این فرصت‌ها در جهت رشد خودش نهایت استفاده را ببرد، این‌که بتواند نسبت به تغییرات و تحولاتی که در درونش است بی‌تفاوت و بی‌احساس نگذرد و درصدد جبران آن حرکت کند، به نوعی قدردانی خودش را نشان داده است. خانم فاطمه وارد لژیون کاهش وزن شدند، استفاده کردند و حضور فعالی در پارک دارند آزمون‌ها را پیوسته شرکت می‌کنند و هر خدمتی هم که باشد اگر شرایطش باشد سعی می‌کنند به ترس های خودشان غلبه کنند و وارد چرخه شوند و به قول خودشان از آن ترس‌هایی که درونشان است عبور کنند و سکوی پرتابی شود. یکی از ویژگی‌های بارز خانم فاطمه که باعث شده بین هم لژیونی و همین‌طور دوستانشان در محیط کار نقش مؤثر و قابل‌ احترامی داشته باشند، قلب مهربانی است که دارند.

سخنان همسفر فاطمه:

خدا را شکر که امروز در این‌ مکان حضور دارم و می‌توانم این جایگاه را لمس کنم واقعاً حس بسیار جالب و قشنگی است.تصور می‌کردم که استرس و ترس زیادی داشته باشد اما برخلاف تصورم حس آرامش و خوبی را تجربه می‌کنم امیدوارم  تک‌تک شما عزیزان هم روزی این جایگاه را لمس کنید. در ابتدا لازم می‌دانم تشکرات خودم را عرض کنم  از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که این بستر بزرگ را فراهم کردند تا منِ فاطمه بتوانم به این مسیر وارد شوم و راه درست زندگی کردن را بیاموزم و یاد بگیرم سپاسگزارم، از راهنمای بسیار خوب خودم و همچنین راهنمای مسافرم صمیمانه تشکر می‌کنم که با وجود ارزشمندشان زندگی ما به آرامش رسید. کسانی که بهتر از خودمان برای خودمان فکر می‌کنند و از این بابت واقعاً قدردان ایشان هستم، از مسافر عزیزم نیز تشکر ویژه دارم، چرا که هر جایی که می‌دانست آرامش من و رشد من در آن‌جا اتفاق می‌افتد، من را با خودش همراه کرد تا بتوانم زندگی راحت‌تر و سالم‌تری را تجربه کنم ،از راهنمای افزایش و کاهش وزن، خانم سمانه عزیز بسیار تشکر می‌کنم که در لژیون ایشان حضور داشتم و به نوعی سلامتی را به من هدیه دادند. همچنین از راهنمای تازه‌واردینم خانم بهناز عزیز، تشکر می‌کنم که با کلام گرم و دلنشین‌شان من را در کنگره60 ماندگار کردند و باعث شدند این حال خوش را تجربه کنم. از مرزبانان و ایجنت محترم بخش همسفران و همچنین مرزبانان و ایجنت بخش مسافران صمیمانه تشکر می‌کنم و قدردان زحماتشان هستم که این فرصت را فراهم کردند تا امروز بتوانیم جشن خودمان را در این‌جا برگزار کنیم. در پایان، از همه شما عزیزان بابت مشارکت‌های زیبایتان و صحبت‌هایی که در وصف ما داشتید، بسیار سپاسگزارم.

نگارش: گروه خدمت‌گزاران سایت

عکاس: مسافر اکبر فروغی لژیون 23

کاور: مسافر رضا گلی لژیون 3

ویرایش: مسافر علی کریمی لژیون 5، مسافر رضا گلی لژیون 3

تنظیم: مسافر ابراهیم کاظمی لژیون 8 

از طرف خدمتگزاران سایت تقدیم نگاه زیبایتان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .