English Version
This Site Is Available In English

اعتیاد هیچ‌چیز را به رسمیت نمی‌شناسد و با هیچ‌کس شوخی ندارد

اعتیاد هیچ‌چیز را به رسمیت نمی‌شناسد و با هیچ‌کس شوخی ندارد

ششمین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقای نمایندگی ستارخان با استادی راهنمای محترم مسافر فرشید ، نگهبانی همسفر محمد و دبیری همسفر سهند با دستور جلسه "در کنگره شصت چگونه قدردانی می کنیم ؟" پنجشنبه بیست و هفتم آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

من هر زمان که در جلسه همسفران قرار می‌گیرم واقعاً به نوعی شرمنده‌ام. در همین‌جا قدردان تک‌تک شما همسفران هستم، به‌ویژه همسفرهای آقا. از این‌که نسبت به اعتیاد ما مسافران بی‌تفاوت نبودید، وقت گذاشتید و بال پرواز مسافران شدید، صمیمانه سپاسگزارم. من به‌عنوان یک پدر، به‌خوبی درک می‌کنم که شما عزیزان چه اندازه نسبت به ما مسافران لطف داشتید. نخستین قدردانی من نثار همه شماست که موجب رشد و ترقی ما مسافران در مسیر درمان شدید.
دستور جلسه این است که ما چگونه از کنگره ۶۰ قدردانی کنیم. به نظر من، برای قدردانی کردن، یا به بیان دیگر، برای آن‌که انسان ارزش چیزی را بداند، باید نسبت به آن شناخت کافی داشته باشد. کنگره ۶۰ فقط یک ان‌جی‌او برای درمان نیست. کنگره ۶۰ برای ما خانه امید است؛ اجتماعی برای نجات. برای کسانی که در تاریکی اعتیاد قدم می‌زنند و جرأت نگاه کردن به نور و قرار گرفتن در مسیر نور را دارند، کنگره ۶۰ یک چشمه نجات است. کنگره ۶۰ به ما آموخت که اعتیاد پایان زندگی نیست.
از خودم بگویم. یادم هست در ماه‌های آخر مصرف، به خانه پدرم رفتم و تصمیم گرفتم باقی عمرم را در یکی از اتاق‌ها بگذرانم و همان‌جا به مصرف ادامه بدهم. اشک می‌ریختم و به پدرم می‌گفتم خیلی تلاش کرده‌ام، اما نمی‌شود. آدم بی‌سوادی نبودم، دنیا ندیده هم نبودم. شاید بیش از بیست کشور، مدیران درجه‌یک تهران را می‌بردم تا مدارس خارج را ببینند؛ اصلاً کارم آموزش بود. فکر نمی‌کردم روزی خودم هم زمین بخورم. این را برای همسفران محترم می‌گویم که اگر فرزند یا برادر شما دچار بیماری اعتیاد شده است، تصور نکنید اتفاق عجیبی است. من فارغ‌التحصیل یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران هستم. اکنون در لژیون من سه نفر با مدرک دکترای مهندسی در حال سفر هستند. کسانی که رشته‌های فنی و مهندسی خوانده‌اند، می‌دانند دکترای مهندسی یعنی چه. اعتیاد هیچ‌چیز را به رسمیت نمی‌شناسد و با هیچ‌کس شوخی ندارد؛ نه با سمت، نه با جایگاه و نه با سطح سواد. در روزهای آخر به خودم گفتم دیگر راهی ندارم جز این‌که بنشینم و مصرف کنم، تا این‌که به‌اصطلاح از غیب، کسی کنگره ۶۰ را به من معرفی کرد. وقتی وارد شدم، ساعت یازده صبح بود؛ آن زمان صبح‌ها پذیرش می‌کردند. آقای فریدون طاهرخانی من را پذیرش کردند و من از همان روز تا امروز که در کنار شما هستم، حالم خوب است.
ما می‌خواهیم قدردان چنین جایی باشیم. خیلی وقت‌ها در مشارکت‌هایمان فقط از آموزش‌های ناب کنگره ۶۰ حرف می‌زنیم. به نظر من، بهترین قدردانی فرشید از کنگره ۶۰ این است که آموزش‌ها را در زندگی بیرون و در محل کارش پیاده کند، تا دیگران ببینند چقدر تغییر کرده‌ام و بفهمند من در کدام دانشگاه درس خوانده‌ام؛ حاصل دانشگاه امیرکبیر بوده یا دانشگاه کنگره ۶۰. این تغییر باید در زندگی شخصی ما دیده شود؛ نه فقط این‌جا که همه با پیراهن سفید و ظاهری مرتب نشسته‌ایم و کسی به کسی توهین نمی‌کند یا ظلمی روا نمی‌دارد. سؤال این است که آیا در پنهان و تنهایی خودمان هم همین‌گونه هستیم، یا هنوز همان آدم سابق مانده‌ایم. ما می‌خواهیم قدردان مؤسسه‌ای باشیم که فقط یک ان‌جی‌او نیست، بلکه راه و رسم زندگی کردن و نحوه برخورد با دیگران را به ما آموخته است.
زمانی برایم ممکن نبود بگویم من کنگره‌ای هستم، اما امروز عکس اینستاگرامم با شال نارنجی است و به آن افتخار می‌کنم و در انتهای نامم نوشته‌ام فرشید زندی C60. تنها پست‌هایی هم که می‌گذارم مربوط به کنگره ۶۰ است؛ چه در پارک طالقانی، چه پارک لاله و چه جاهای دیگر. ما باید سفیر کنگره ۶۰ باشیم، چون تنها جایی است که به دنیا می‌گوید مسیر اعتیاد بن‌بست نیست و آنچه دیگران ناممکن می‌دانند، در کنگره ۶۰ ممکن است.
من ده روز از رهایی‌ام گذشته بود که به زندان رفتم. زندانی که معمولاً جرائم آن قتل، سرقت مسلحانه یا آدم‌ربایی است و در ماجرای من هم اتهام آدم‌ربایی مطرح بود. در اتاقی شش‌متری، از صبح تا شب شیشه، شیره یا هروئین مصرف می‌کردند، چون معتقد بودند خلاف مال زندان است نه بیرون. اما من در همان فضا، هر روز ساعت شش صبح بیدار می‌شدم و ساعت ده شب می‌خوابیدم. نه یک روز و دو روز، بلکه چهارده ماه آن‌جا بودم و حتی یک پک سیگار هم نزدم. این یعنی درمان. به همین دلیل است که باور داریم پکیج کنگره ۶۰ یک پکیج کامل است؛ چون خودم به‌تنهایی آن را تجربه کرده‌ام. این‌جا، جای زمین‌بازی و توپ‌بازی نیست.
برگردم به موضوع قدردانی. یک کلیدواژه در کنگره داریم: ان الانسان لربه لکنود یا ان الانسان لکفور، ان الانسان لفی خسر. کنود و کفور در زبان عربی صیغه مبالغه است، یعنی بسیار ناسپاس. من نمی‌دانم مقصود خداوند از این آیه همه انسان‌ها هستند یا نه، چون افرادی هم هستند که نسبت به پروردگارشان، مربی‌شان، پدر و مادرشان یا حتی کسی که کوچک‌ترین لطفی به آن‌ها کرده، قدردان‌اند. این قدردانی زمانی شکل می‌گیرد که ما قدر کاری را که برایمان انجام شده، بفهمیم. به بچه‌های لژیون و در همین‌جا به شما به‌عنوان یک عضو کوچک کنگره ۶۰ توصیه می‌کنم هر روز صبح کارهایی را که به خودتان لایک می‌دهید، یادداشت کنید. ببینید از صبح تا شب چند بار به خودتان لایک داده‌اید و چند بار دیسلایک. زندگی ما چیز عجیب‌وغریبی نیست. من دیشب خوابم نبرد، دیر از باشگاه برگشته بودم، اما صبح به بچه‌ها خبر دادم و رفتیم پارک لاله؛ به خودم لایک دادم. ورزش کردیم، والیبال بازی کردیم، خندیدیم و حالمان خوب شد؛ دوباره به خودمان لایک دادیم. بعد هم به جلسه آمدیم و باز لایک دادیم. مجموع این لایک‌ها، حال خوبی است که در زندگی به‌دست می‌آوریم. آن‌جاهایی که دیسلایک می‌دهیم، معمولاً قدردان نیستیم.
امیدوارم همه ما در تمام مراحل زندگی قدردان یکدیگر باشیم. من واقعاً قدردان تمام کسانی هستم که به هر نحوی در این کنگره، قلباً، مالاً و جاناً کمک می‌کنند تا یک نفر به درمان برسد. تمام‌قد تشکر می‌کنم از جناب آقای مهندس حسین دژاکام، جناب آقای دکتر امین دژاکام، خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار و خانم شانی که حقیقتاً زحمت می‌کشند. خودم می‌دانم اگر همسرم همراهی نکند، نمی‌توانم امروز این‌جا بنشینم. همسفران نقش بسیار بالایی دارند در این‌که ما بتوانیم در خدمت عزیزان باشیم.
مسئول سایت: محمد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .