روزی که تصمیم گرفتم در لژیون ویلیاموایت شرکت کنم، هرگز تصور نمیکردم بندهایی گرهخورده و زنجیروار به هم پیوسته باشند و مرا تا این حد در تاریکی فرو برده باشند. تاریکی که آرامآرام به اعماق آن غوطهور شده بودم، بیآنکه متوجه عمق آن بشوم؛ اما با گذر زمان و با دیدن کورسویی نور، نوری که از دل آموزشهای ناب کنگره۶۰ و قدم برداشتن در کنار راهنما شکل گرفت، مسیر برای من روشنتر شد.
من با روش DST و دریافت آموزشهایی که ذرهذره به جان مینشست، به پله رهایی از بند نیکوتین رسیدم. با لذتی وصفنشدنی، مسیری که در ظاهر سخت به نظر میرسید؛ اما در باطن سرشار از سهولت و آرامش بود. آنچه سخت مینمود نه رهایی؛ بلکه قدم برداشتن در مسیر تغییر بود. تغییری که باید ابتدا از فکر آغاز میشد.
من آموختم که این مسیر تنها با آموزشهای جهانبینی امکانپذیر است؛ چراکه پیش از آن چه دانسته و ندانسته، خواسته و ناخواسته به جان و روح خود آسیب وارد کرده بودم. لذتی که تجربه میکردم از جنس دلهرهای زودگذر بود؛ اما با آموزش جای آن را آرامشی از جنس عشق و نور فراگرفت و این آرامش بهایی دارد. بهایی که با پرداختن آن در حقیقت چیزی از من کم نمیشود؛ چراکه در این مسیر هر قدم، آموختن و هر آموختن، ثروتی ماندگار است.
یکی از نابترین آموزشهای این مسیر برای من سپاسگزار بودن است. اینکه من مسافر نیکوتین ملیکا دوربین را از روی دیگران بردارم و از خود بپرسم: من برای دیگران چه کردهام؟ این حال خوش با چه قیمتی به دست آمده و چگونه میتوان آن را جبران کرد؟ اگر مسیر کنگره۶۰ نبود امروز من در کجا قرار داشتم؟ در جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰، قدردانی و سپاسگزاری معنا دارد و یکی از راههای آن، پاکت دادن است.
من تا زمانی که سپاسگزار نباشم، آیا واقعاً عشقی را که بر جان من نشسته درک کردهام؟ اگر این عشق را دریافتهام، پس باید آموزشهای دریافتشده را بازپرداخت کنم تا ذرهای از این حال خوش جبران شود. این جبرانهاست که نشان میدهد تغییر از افکار آغاز شده، بر زبان نشسته و در نهایت به عمل رسیده است و به این شکل میتوان جهنم را به گلستانی بر روی کره خاکی تبدیل کرد.
امروز خوشحال و خرسند هستم از حالی که دارم؛ در حالی که هم سن و سالهای من میپرسند چرا دیگر قلیان مصرف نمیکنی یا چرا بهزعم آنها خوشگذرانی را کنار گذاشتهام؛ اما من میدانم آنچه از آن صحبت میکنند دوست داشتن نیست؛ بلکه نیاز است. آن خوشگذرانیها چیزی جز حاشیههای زندگی نیست. حاشیههایی که اگر در آنها توقف کنم به مرداب و باتلاقی تبدیل میشوند که جریان داشتن، زلال بودن و چشمه جوشان بودن را از من میگیرند.
این آگاهی و این حس و حال، حاصل سفر کردن من در لژیون ویلیاموایت است و در پایان، خدا را سپاسگزارم که به من نیز فرصتی داده شد تا در این جایگاه قرار بگیرم، آموزش بگیرم، تغییر کنم و به حال خوش برسم انشاءالله که بتوانم با خدمتگزار بودن در کنگره۶۰ فردی قدردان باشم.
نویسنده: مسافر نیکوتین ملیکا رهجوی راهنمای ویلیاموایت همسفر طاهره (نمایندگی البرز)
رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر طاهره (نمایندگی البرز)
ارسال: نگهبان سایت راهنمای ویلیاموایت همسفر هایده (نمایندگی فردوسی مشهد)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
145