English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافران نمایندگی کوروش آذرپور

دلنوشته مسافران نمایندگی کوروش آذرپور

 

سلام دوستان علی هستم یک مسافر

لژیون نوزدهم

روز اولی که به کنگره آمده بودم را به خوبی یادم هست مکانی شلوغ و پر از صدا، به نظر من بسیار بهم ریخته و نا منظم بود.

صدای اطرافیان بشدت آزارم می‌داد درست در جشن همسفر به کنگره آمد بودم، حال خوبی نداشتم و سردرگم بودم، با خودم می‌گفتم چرا این ها همه شاد و خوشحال هستند، حدود 2 ماه از آمدنم به کنگره می‌گذشت که کاملاً جذب این مکان شدم حال خوب را تجربه می‌کردم برایم مکان بسیار امن و آرامش بخشی شده بود در ابتدا وارد لژیون 4 شدم و سفر اول خود را آغاز کردم سفری که سختی های خودش را داشت؛اما هر روز برایم امید به همراه داشت امیدی که سال ها بود در وجود من خاموش شده بود.

به حرف راهنما گوش می‌کردم ،سی‌دی‌ها را هم به دقت تمام می نوشتم و همه ی این کارها چراغی شدند تا این مسیر برایم روشن تر شود با این متد و دارو OT توانستم به سلامت این راه را طی کنم و به قله ی رهایی برسم.

اکنون که به حال خوب رسیده ام و رهایی را تجربه کرده ام، قدردان زحمات مهندس و خانواده ی محترم ایشان هستم و امیدوارم با خدمتگزار بودنم بتوانم ذره ای از محبت ایشان را جبران کنم.

من در کنگره با افرادی آشنا شدم که محبت بین آن ها از هر چیزی با ارزش تر است افرادی که تنها رهایی خودشان مهم نبود و این حال را با خدمت کردن به دیگران نیز بخشیدن، در ابتدا قدردان راهنمای سفر اول خود هستم و بعد نیز از راهنمای حال حاضر خود سپاسگزارم که برای داشتن حال خوب من تمام تلاش خودشان را انجام داده اند، در ادامه حال خوب امروزم را با هیچ بهایی نمی‌توانستم بدست بیاورم و تا ابد مدیون افرادی هستم که بدون چشم داشت و مخلصانه خدمت می‌کنند.

سلام دوستان مجتبی هستم مسافر

لژیون نوزدهم 

 

این هفته دستور جلسه‌ی کنگره۶۰ «قدردانی» است. من بسیار اندیشیدم که چگونه می‌توانم از کنگره قدردانی کنم.  

من با انواع و اقسام آنتی‌ایکس وارد کنگره شدم. روز نخست که کنگره۶۰ را به من معرفی کردند، تصور می‌کردم جمعی دور هم نشسته‌اند و صحبت‌های بی‌ثمر می‌کنند. اما وقتی وارد کنگره شدم و ساختار منظم آن و حال و رفتار اعضا را دیدم، با خود گفتم این‌ها اصلاً معتاد نیستند از یک مادر مهربان‌تر، از یک پزشک داناتر، و از یک مهندس دقیق‌تر و منظم‌تر رفتار می‌کردند.  

 

در دل غبطه می‌خوردم که این‌ها چگونه به چنین حال خوشی رسیده‌اند و من برای رسیدن به این حال خوش چه باید بکنم؟ پاسخ ساده بود: «فقط حضور داشته باش، آموزش‌ها را به ذهن بسپار و عمل کن.»  

 

من با گوش‌به‌فرمان بودن، حضور به‌موقع در جلسات و پیروی از قوانین کنگره آموختم که انسان بودن به ظاهر نیست؛ بلکه باید انسانی اندیشید و انسانی عمل کرد. زیرا علمی که امروز می‌آموزم تنها به درد امروز می‌خورد و برای فردا باید علم تازه‌ای فرا گرفت.  

 خداروشکر که این فرصت به من داده شد تا در کنگره۶۰ روی یکی از این صندلی‌ها جا داشته باشم.

 

خدمتگزاران سایت نمایندگی کوروش آذرپور 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .