English Version
This Site Is Available In English

از رهایی تا بخشندگی بی چشم داشت

از رهایی تا بخشندگی بی چشم داشت

چهارمین جلسه از دوره ششم جلسات لژیون سردار، ویژه مسافران کنگره ۶۰، نمایندگی لوئی‌پاستور با استادی پهلوان مسافر علیرضا، نگهبانی پهلوان مسافر محمدرضا و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «در گنگره 60 چگونه قدردانی می کنیم؟» در روز دوشنبه 24 آدر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان، علیرضا هستم، مسافر.

خدا را شکر می‌کنم و از آقا محمدرضا تشکر می‌کنم که امروز من را دعوت کردند و اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم. دستور جلسه «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم» است.

در ابتدا خدا را شاکر و سپاسگزارم و از جناب آقای مهندس دژاکام و خانوادهٔ محترمشان تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند تا ما بتوانیم این جلسات را داشته باشیم، در کنگره حضور پیدا کنیم و آموزش بگیریم؛ واقعاً جای شکرگزاری دارد.

اول از همه باید بدانم چرا باید قدردانی کنم و چرا باید سپاسگزار باشم. نباید روز اولی را که وارد شعبه شدم فراموش کنم؛ روزی که از این پله‌ها پایین آمدم، با چه حال خرابی در تلاش برای مصرف نکردن مواد بودم و مدام در سقوط آزاد قرار داشتم. به داروخانه و عطاری می‌رفتم و هر قرص و هر داروی گیاهی که در دسترسم بود استفاده می‌کردم، فقط برای اینکه یک روز مصرف نکنم.

آن‌قدر سیگار می‌کشیدم که نفسم بالا نمی‌آمد. صبح که از خواب بیدار می‌شدم، باید دو سه مدل اسپری استفاده می‌کردم تا فقط بتوانم نفس بکشم و تازه بتوانم از نعمتی که خداوند به‌راحتی در اختیار ما گذاشته استفاده کنم.

چه اتفاقی اینجا برای من افتاد؟ با آن حال خراب وارد شعبه و نمایندگی شدم و چقدر مورد تشویق قرار گرفتم، چقدر دوستان من را تحویل گرفتند. وقتی سفر را شروع کردم و مشارکت کردم، راهنمای محترمم چقدر برای من زحمت کشیدند. توانستم سیگار را کنار بگذارم و مواد را کنار بگذارم. حتی نفس کشیدنم را هم مدیون کنگره هستم.

من می‌خواستم صاحب فرزند شوم، اما این اتفاق برای من نمی‌افتاد تا زمانی که سفر کردم و در سفر دوم، بعد از رهایی، این نعمت نصیبم شد. من تمام زندگی‌ام را مدیون کنگره هستم. مگر می‌شود قدردان نبود؟ مگر می‌شود سپاسگزار نبود؟ هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوم، باید شاکر و سپاسگزار باشم.

به قول جناب آقای مهندس، سپاسگزاری باید به سه روش باشد: قلبی، زبانی و عملی.

من باید قلباً سپاسگزار کنگره ۶۰ باشم؛ اگر نباشم، این فرصت و این نعمت‌ها از من گرفته می‌شود. مگر می‌توانم همهٔ اتفاقاتی را که برایم افتاده فراموش کنم؟ چگونه می‌شود یادم برود که چه بودم و چه شدم؟ باید سپاسگزار باشم؛ قلباً، زباناً و عملاً.

باید سپاسگزار راهنمایم باشم، سپاسگزار مرزبانان، ایجنت، خدمتگزاران و همهٔ دوستان؛ حتی دوستان سفر اولی که اینجا مشارکت می‌کنند و شاید در مشارکتشان یک جمله به درد من بخورد. باید قدردان دانسته‌هایشان باشم. باید قدردان تمام اتفاقاتی باشم که در این نمایندگی برای من رقم می‌خورد. هر روز، به زبان، به قلب و در عمل، باید سپاسگزاری و قدردانی کنم.

چرا ما عضو لژیون سردار می‌شویم؟ چون به درک و فهم رسیده‌ایم و ماهیت کنگره ۶۰ را شناخته‌ایم. چرا بچه‌ها عضو لژیون سردار می‌شوند؟ چون زمانی دیگران کاشتند و ما استفاده کردیم و حالا نوبت ماست که بکاریم تا دیگران استفاده کنند. این یعنی یاد بگیریم بخشندگی بدون چشم‌داشت داشته باشیم؛ یاد بگیریم زمانی که می‌خواهیم کمکی کنیم یا مبلغی پرداخت کنیم، بدون انتظار باشد.

زمانی که خدمت جناب آقای مهندس رسیدم و درخواست اجازهٔ پهلوانی داشتم، ایشان به چشمان من نگاه کردند و گفتند: «نباید هیچ چشم‌داشتی داشته باشی؛ نه از خدا و نه از بندهٔ خدا. اگر می‌توانی، شروع کن.» و من فقط گفتم: «امیدوارم.»

اگر بخواهیم فکر کنیم این اتفاق چگونه رقم می‌خورد، واقعاً گفتنش در توان من نیست. این فرصت بزرگی است که در کنگره به ما داده می‌شود تا قطره‌ای از صفت برتر خداوند، یعنی بخشندگی بدون چشم‌داشت، را تجربه کنیم.

واقعاً این یک فرصت بسیار بزرگ است. کجا منِ علیرضا می‌توانستم چنین فرصتی داشته باشم که صفات خداوند را در خودم پرورش بدهم، یاد بگیرم، بفهمم و منتقل کنم؟ هر روز کنگره برای من آموزش دارد و جای یادگیری است و این خود جای قدردانی و سپاسگزاری دارد.

من هر روز باید خدا را شکر کنم، قدردان راهنمایم باشم و از بودن در کنگره سپاسگزار خداوند باشم که این فرصت در اختیار من قرار گرفته است. خدمت کردن در کنگره و خدمتگزار بودن، حس و حالی دارد که من در هیچ جای دیگری ندیده‌ام.

سال اولی که برای اجازهٔ پهلوانی خدمت آقای مهندس رفتم، ایشان به من اجازه ندادند. در هیچ ارگان یا جایی نمی‌بینید که فردی بخواهد ۵۰۰ یا ۶۰۰ میلیون پرداخت کند و به او بگویند «نه، ما از شما نمی‌گیریم». اما اینجا داستان فرق می‌کند؛ کنگره به پول ما احتیاج ندارد، بلکه به فهم و درک ما احتیاج دارد. واقعاً جای قدردانی و شکرگزاری دارد که اینجا هستیم و یاد می‌گیریم صفت بخشندگی را که از صفات خداوند است در خود پرورش دهیم.

همان‌طور که آقای زرکش همیشه می‌گویند، سفر دوم از اینجا شروع می‌شود؛ برای ما مسافران، سفر دوم از لژیون سردار آغاز می‌شود. این خدمتی است که پایانی ندارد. خدمت مرزبانی و ایجنتی ۱۴ ماه است، اما خدمت در لژیون سردار همیشگی است و حتی در ابعاد دیگر زندگی نیز اثرگذار خواهد بود.

به نوبهٔ خودم قدردان و شکرگزار کنگره هستم و امیدوارم بتوانم ثابت‌قدم بمانم، خدمتگزار کنگره باشم و از آموزش‌های آن بهره ببرم.

ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

ضبط و تایپ: مسافر نوید
عکس، ویرایش و ارسال: مسافر حمید(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .