جلسه هفتم از دوره شصتوپنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شادآباد به استادی همسفر شیوا، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر اکرم با دستور جلسه "چگونه در کنگره۶۰ قدردانی میکنیم؟" روز سهشنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خدایا! حکمتت را شکر و این نعمت را شکر شدم؛ وارد به اینجا، به از هر جای دنیا؛ چگونه قدر دانم که این نبود در توانم؛ اگر قدر تو دانم، کنم خدمت ز جانم. دستور جلسه: "چگونه در کنگره۶۰ قدردانی کنیم؟" است. اگر بخواهیم به واژه قدردانی اشاره کنیم، همتراز و هممعنی با شکرگزاری است؛ قبل از هر چیز خدا را شاکر هستم که این جایگاه را تجریه میکنم؛ امیدوارم شامل همه کسانی شود که آرزویش را دارند.
اصولا افرادی که استاد جلسه میشوند، در ابتدای جلسه دستور جلسه را به خودشان ربط میدهند؛ من نیز از این قاعده مستثنی نیستم؛ این موضوع به زمان ورود مسافرم به کنگره۶۰ برمیگردد. همه ما تجربه داریم که کنگره۶۰، شاید برای بعضیها اولین جایی بوده که آمدند و این جای شکر دارد؛ ولی اکثرا جاهای دیگری را تجربه کردند و بعد از آن با کمال ناامیدی به کنگره۶۰ آمدند؛
مسافر من نیز جزو افرادی بود که مخالف کنگره۶۰ بود و میگفت که اگر من بخواهم درمان شوم، پیش مشاور و روانشناس میروم که متاسفانه این راه ناموفق بود؛ علاوه بر اینکه هزینههای گزافی را نیز پرداخت میکرد. من واقعا ناامید بودم، کنگره۶۰ را نیز نمیشناختم و نمیدانستم که چه کاری باید انجام دهم؛ برای این آمدم و در دوره شکرگزاری شرکت کردم؛ نه بهخاطر اینکه مسافرم درمان شود، بهخاطر اینکه حال خودم خوب شود؛
چون شکرگزاری واقعا باعث بهبود حال آدم میشود. در ایامی که در چله شکرگزاری بودم، یک مساله و اتفاقی برای مسافرم پیش آمد که راهی بیمارستان شد و من خیلی اذیت شدم؛ من اصلا حال بد مسافرم را بد ندانستم و احساس کردم، قرار است یک اتفاق خوب بعد از آن بیفتد؛ چون در چله شکرگزاری که شرکت کرده بودم، بهقدری حال من را خوب کرده بود که واقعا احساس میکردم این یک حکمتی دارد و همین شد؛ مسافرم از بیمارستان برگشت و گفت که به کنگره۶۰ میآید؛
چهارشنبه از بیمارستان مرخص شد و ما روز شنبه به کنگره آمدیم؛ درست است که در ابتدای امر، کمی بیانضباط بود ولی کنگره۶۰ را دوست داشت و واقعا به کنگره۶۰ اعتقاد دارد؛ بهقدری که میگوید: کاش بخشی از آموزش مدارس و دانشگاهها، آموزشهای کنگره۶۰ بود؛ خواستم اذن ورود مسافرم را به شکرگزاری ربط بدهم. اگر بخواهیم قدردانی را معنی کنیم، قدردانی همان شکرگزاری است؛
اینکه ارزش نهادن و ارزش دانستن هر چیزی که ما در زندگی داریم؛ حالا چه در رابطه با خودمان و چه در رابطه با اطراف و محیط طبیعت باشد. شکرگزاری و قدردانی نیز باید به زبان، قلب و عمل باشد؛ یعنی در عین اینکه به زبان تشکر میکنیم، باید از دل باشد و در مقابلش هیچ توقع و خواستهای نداشته باشیم؛ وقتی کاری را در عمل انجام میدهیم، بهعنوان مثال اگر بخواهیم کنگره۶۰ را بگوییم، خدمت کردن در جایگاههای مختلف، فرمانپذیری و دادن کادو نیز بخش عملی آن میشود.
من با دستاوردی که از شکرگزاری داشتم چند نکته از شکرگزاری که همان قدردانی است را میگویم؛ اگر انسان قدردان و شکرگزار باشد، اثراتش را برای شما میگویم؛ شکرگزاری یکی از مهمترین راههای درمان افسردگی است؛ چرا؟ انسان وقتی شاکر و شکرگزار باشد، تفکر و تمرکز خود را از بدیها و مسائل برمیدارد و روی خوبیها متمرکز میشود؛ اگر به نداشتههای خود فکر کنیم مدام قر میزنیم، نق میزنیم یا اکثرا حالمان بد است؛
ولی اگر این کار را نکنیم و روی داشتههای خود تمرکز کنیم، باعث میشود که حال ما خوب باشد و وقتی حال ما خوب بشود، قطعا در حال خوب، افسردگی سراغ آدم نمیآید. انسان هر چقدر که شاکر باشد حال بهتری دارد. به یاد دارم در یک جلسه، راهنمایم همسفر حوریه تمرینی را به ما داده بودند که البته این مربوط به شکرگزاری نیست؛ تسلط و افکارمان را بر روی نکات مثبت بگذاریم؛ فرمودند که ده تا از ویژگیهای خوب مسافرتان را بنویسید و فردا برای من بیاورید؛
یکی از خواهر لژیونیهای ما میگفت که دقیقا همان شب با مسافرش دعوا کرده بود و به شدت از دست او عصبانی بوده است؛ ولی چون راهنمایم همسفر حوریه تأکید کردند که ویژگیهای مثبت مسافرم را بگویم، ناراحتیام را کنار گذاشتم و شروع کردم نکات مثبتش را نوشتم؛ نکات مثبت را که نوشتم حال من خوب شد و متوجه شدم که مسافرم چه ویژگیهای خوبی دارد؛ آنقدر قشنگ و با حال خوبی نوشته بود که به من نیز آن انرژی خوب منتقل شد؛
واقعا شکرگزاری همین است؛ وقتی انسان نخواهد در مسائل و مشکلات بماند، اگر نکات مثبت را بیان کند حالش خوب میشود و از افسردگی دور میشود؛ شکرگزاری شاه کلید ورود نعمتها است. انسان هر چقدر شکرگزار باشد، نعمتهای زیادی به او داده میشود؛ چرا؟ چون وقتی خداوند را شکر میکند و قدردان چیزهایی است که دارد، خدا قطعا برکت را وارد زندگیاش میکند.
آقای مهندس نیز چون در ماه رمضان بوده که حال معنوی به ایشان دست داده، قطعا در حالت شکرگزاری بودند؛ چون اگر انسان شکرگزار باشد، افکار و اندیشهاش نیز بهتر کار میکند؛ آقای مهندس نیز چون در حالت شکرگزاری بودند، خداوند بهترین راه درمان اعتیاد را به ایشان نشان دادند که افراد زیادی از این روش درمان بهره میبرند و این نعمت هنوز ادامه دارد. شکرگزاری باعث سلامت جسم و روان میشود؛
وقتی انسان تمرکزش را روی خوبیها بگذارد و به بدیها فکر نکند، به سلامت خودش کمک میکند؛ اگر بخواهم این موضوع را به کنگره۶۰ ربط بدهم اگر قدردان کنگره باشیم، افراد وقتی به کنگره میآیند، مسافرها جسمشان آسیب دیده است، همسفران به نوعی افکارشان منفی است و ناامید هستند و این باعث شده که حال آنها نیز خراب شود؛ کنگره بهترین مکان برای سلامت جسم و روان است، باید قدردان باشیم.
مسافرها که با شربت OT جسم خود را درمان میکنند و همسفران نیز با گرفتن آموزشها و در کنار اینها لژیون تغذیه سالم و رشتههای ورزشی را داریم که همه اینها مکمل هم هستند. برای سلامتی چگونه میتوانیم در کنگره شکرگزار نباشیم؟ آگاهی نعمتی است که خداوند به ما میدهد و باید شکرگزار آن باشیم؛ کجا بهتر از کنگره به ما این قدر آموزش دادهاند؟ من نوعی که تا مقطع لیسانس درس خواندم، اینقدر آموزشهای قشنگ و کاربردی نگرفتم که در اینجا گرفتم.
واقعا باید شاکر باشیم؛ اینجا مهارت خوب زندگی کردن را به ما آموزش میدهد؛ ضمن اینکه اطلاعات زیادی میدهد، تمام چیزهایی که یاد میگیریم را کاربردی میکنیم؛ شکرگزاری باعث ثروت میشود که همان شرکت در لژیون سردار است که خود من تجربه کردم؛ شکرگزاری باعث مثبتگرایی میشود. همان طوری که میدانید، انسان موجود پیچیدهای است که دارای فکر، تفکر و اندیشه است و نسبت به سایر جانداران روح نیز دارد؛
اگر انسان در صراط مستقیم باشد قطعا در روشناییها قرار میگیرد و به سرمنزل مقصود میرسد؛ ولی اگر بخواهد در تاریکیها بماند و قدردان نعمتها نباشد، قطعا در تاریکیها نابود خواهد شد؛ اگر قدردان نباشیم واقعا باعث نابودی ما میشود. خود من یکی از افرادی بودم که با ناامیدی وارد کنگره۶۰ شدم؛ "امید" واژهای است که هر شخصی این مقوله را داشته باشد، قطعا ارتباطش با خداوند محکمتر خواهد شد؛
چون اینجا نقطه امید ما است و ما اینجا دوباره متولد میشویم؛ نکتهای را درباره امید میگویم که در رابطه با کنگره است؛ امیدوارم مفهوم چیزهایی که میگویم برایتان جا بیفتد؛ هماکنون براندام این اسکلت شده بر گور، بر این نسل مدفون شده در قبرستان خاموش زندگی، تنها امید است که نجوا سر میدهد و انسان را به بودن دعوت میکند؛ امید نگاه خورشیدی است که بر سنگستان دل به ناگه تابیده شود و گل سرخ فلق بر لبهای فسرده این دل شکفته شود.
زندگی هر انسانی یک تاریخ است و نگارنده تاریخ زندگی هرکس امید او است؛ امید است که لحظهای از زندگی را به ظرافت ظریفترین دقایق زندگانی مینگارد و چه زشت است که چنین کاتبی داشتن؛ ناامیدی،غبارآلود زیستن، مردن و بالاخره امید که کمان ارتباط با خدا بودن است؛ پس اینجا نقطه امید ما و جایی است که دوباره متولد میشویم. امیدوارم که با خدمتهایمان قدردان باشیم.
مراسم تجلیل از راهنما همسفر الهام
.jpg)
اهدای تقدیرنامه به ورزشکاران در رشته والیبال (مقام دوم)
همسفر نسترن رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هفتم)
راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
راهنما همسفر فهیمه (لژیون هفتم)
همسفر بیتا (راهنمای تازهواردین)
راهنما همسفر فتانه (لژیون چهاردهم)
همسفران: گلی، فاطمه و پریسا رهجویان همسفر فتانه (لژیون چهاردهم)
همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم)
.jpg)
اهدای تقدیرنامه به ورزشکاران در رشته بسکتبال (مقام دوم)
راهنما همسفر مبینا (لژیون بیستودوم)
همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون بیستم)
همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون شانزدهم)
همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم)
همسفر زهره (راهنمای تازهواردین)
راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم)
.jpg)
اهدای تقدیرنامه به ورزشکاران در رشته بسکتبال (مقام سوم)
همسفران نفیسه و نگار رهجویان راهنما همسفر فاطمه (لژیون بیستم)
همسفران حدیث و زهرا رهجویان راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم)
راهنما همسفر آزاده (راهنمای تازهواردین)
همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
همسفر الناز (راهنمای تازهواردین)
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر وحید
تایپیست: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
لژیون خدمتگزار: ششم
عکاس: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون بیستوششم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون بیستوپنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
300