English Version
This Site Is Available In English

پهلوانی سفری درونی از شناخت تا خدمت

 پهلوانی سفری درونی از شناخت تا خدمت

پهلوان شدن در کنگره۶۰؛ یعنی به دنیای درون خود بازگشتن و از تاریکی‌های گذشته بیرون آمدن، در این مسیر، کسی پهلوان واقعی است که خود را ببیند، بشناسد و از دل دنیای تاریک گذشته به سوی نور قدم بردارد. پهلوانی که در کنگره۶۰ جای خود را پیدا کرده است، می‌داند که هیچ نبردی بدون درد و رنج نیست؛ اما همچنان با قلبی سرشار از بخشش و امید، می‌تواند بر هر چالشی فائق آید. آن‌چه او را به این جایگاه می‌رساند، توانایی پذیرش، بخشش و ساختن دنیایی بهتر برای خود و دیگران است.

در خدمت پهلوان همسفر سمیرا هستیم تا گفت‌وگویی زیبا با ایشان داشته باشیم. ایشان به همراه مسافرشان، مسافر امیرحسین، با بیش از ۱۰ سال مصرف وارد کنگره شدند. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی مسافرشان تریاک بود. سفر خود را به راهنمایی مسافر محمد و راهنمای همسفر، آنتینا، آغاز کردند. مدت ۱۲ ماه‌ و ۲۰ روز سفر کردند. رهایی از مواد مخدر ۸ سال، ورزش مسافر فوتبال، ورزش‌ خودشان تیر و کمان و شنا است.

حال خوش امروز، تأثیر آموزش‌ها و خدمت‌های شما در کنگره ۶۰ نسبت به قبل از ورود چگونه بوده است؟

حقیقت را بگویم قابل مقایسه نیست‌. حال خوشی که امروز دارم برای من قابل لمس است؛ زیرا با آموزش، آگاهی و تلاش به دست آوردم و هیچ چیز نمی‌تواند آن‌را خراب کند. قبل از کنگره اگر حال خوشی بود، گذرا، موقت و مربوط به موقعیتی خاص بود که در طول روز پیش می‌آمد و با کوچک‌ترین تغییری از بین می‌رفت.

آیا حضور در لژیون سردار در آموزش سفر اولی‌ها تأثیر دارد؟

قطعاً دارد. اگر نداشت، آقای‌مهندس بعد از شش ماه اجازه ورود یک سفر اولی را به لژیون سردار نمی‌دادند. عضویت در لژیون سردار و شرکت در جلسات ماهیانه آن، نقش بسیار مهمی برای هر عضو کنگره دارد؛ زیرا منشأ آموزش‌های عملی و علمی بخشش، گذشت، نیکی کردن و بسیاری از درس‌های بزرگ زندگی در لژیون سردار نهفته است.

پس از دریافت شال پهلوانی، آیه «الله سریع‌الحساب» (وعده خداوند حق است)، را چگونه در زندگی خود احساس کردید؟

این‌که خداوند سریع‌الحساب است، مخصوصاً در برابر نیکی‌ها و خوبی‌ها تردیدی ندارد؛ اما نکته‌ای که در لژیون سردار؛ باید بیشتر مورد تأمل قرار گیرد این است که هر کس تصمیم ورود به لژیون سردار را دارد؛ باید با بینش و آگاهی به این نقطه برسد که این خدمت مالی، مسیری برای رشد و تعالی خود انسان است، نه این‌که ببخشم تا خداوند بیشتر یا بهتر از آن را به من بدهد. کائنات و هستی، بخواهیم یا نخواهیم، جزا و پاداش کارها؛ حتی افکار ما را در زمان خودش به ما بازمی‌گرداند. پس چه بهتر که از این شرایط بهترین بهره را بگیریم و چه چیزی بالاتر از تعالی و ارتقای درونی خود ما است.

هدف و نیت شما از عضویت در لژیون سردار و رسیدن به شال پهلوانی چه بود؟

اولین باری که عضو لژیون سردار شدم، فقط برای این بود که بدانم در این لژیون چه خبر است و چه حس و حالی دارد. به صراحت بگویم، بدون تفکر و آگاهی لازم وارد شدم. برای دنور شدن با بینشی نسبی وارد این جایگاه شدم؛ اما برای رسیدن به شال پهلوانی تفکر و تأمل زیادی کردم؛ زیرا جایگاهی بسیار زیبا و پر از حس‌های ناب و در عین حال سنگین است. پرداخت واریزی تعهدی‌های پهلوانی، برای من، و مسافرم، سفری درونی بود که رشد زیادی برای هر دوی ما به همراه داشت. مسیر نسبتاً سختی را طی کردیم تا تسویه کردیم؛ اما برای پهلوان‌ شدن فرزندم سنا این مسیر بسیار آسان‌تر شد؛ باید بگویم که مسافرم در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته‌ است. ان‌شاالله من هم بتوانم مانند ایشان باشم.

به کسانی که میان بخشیدن یا نبخشیدن و ورود به لژیون سردار تردید دارند، چه توصیه‌ای دارید؟

به نظر من؛ باید روی تفکر این افراد کار کرد و آگاهی لازم را به آن‌ها داد تا بدانند برای چه می‌بخشند و هدف اصلی ورودشان چیست. اگر راهنما بتواند این موضوع را به رهجو خوب آموزش دهد و رهجو با وجودش بپذیرد، دیگر جای تردیدی باقی نمی‌ماند؛ حتی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت.


تجربه شما درباره همسفرانی که پیشنهاد عضویت از سوی مسافر را نمی‌پذیرند و می‌خواهند با مال خود عضو شوند چیست؟

دقیقاً چیزی بود که من برای رسیدن به جایگاه پهلوانی داشتم و چه‌قدر اشتباه می‌کردم. آقای‌مهندس شخصاً من را بابت این دیدگاه اشتباهم مورد خطاب قرار دادند. ما در جایگاهی نیستیم که بخواهیم تعیین کنیم در یک کار خیر چه کسی کمک کند یا سهیم باشد. همسفر، به خاطر وجود مسافرش، یک همسفر است. اگر سمیرا امروز در جایگاه پهلوانی یا هر جایگاه خدمتی دیگری است و با حال خوش خدمت می‌کند، به خاطر وجود مسافرش است. اگر مسافرم پیش‌قدم جایگاه پهلوانی‌ من نمی‌شد، معلوم نبود که اصلاً آقای‌مهندس اجازه پهلوانی را به من می‌دادند یا نه، یکی از شرایط مهم پهلوانی رضایت کامل هر دو طرف است، این موضوع را خود آقای‌مهندس تأکید دارند که باید لمس شود. پس اولین قدم را باید مسافر بردارد و با تمام وجود این جایگاه را برای همسفرش طلب کند.

ارزشمندترین تجربه‌ای که در سال‌های خدمت در کنگره۶۰ به دست آوردید چیست؟

هر آن‌چه در کنگره برای انسان رقم می‌خورد، از همان لحظه‌ای که اذن ورود به کنگره به ما داده می‌شود، ارزشمند است. از بدو ورود، وقتی اجازه می‌دهند روی صندلی تازه‌واردین بنشینیم، تا انتخاب لژیون،  ورود به سفر دوم، خدمت کردن، همه ارزشمند است. من تقریباً تمامی خدمت‌ها را تجربه کردم: آبدارخانه، سایت، نشریات، خدمت‌های ورزشی، راهنمایی، سردار، دنور، پهلوان، ایجنت و ...، هر کدام این جایگاه‌ها مکمل دیگری بودند برای بهتر خدمت کردن در جایگاه بعدی، و به نظر من نمی‌توان گفت کدام ارزشمندتر است؛ زیرا هر کدام آموزش‌های خاص خودش را برای من داشت. در هر جایگاهی که قرار گرفتم، از آموزش‌های قبلی برای خدمت بهتر استفاده کردم.

لطفاً حس خود را درباره این کلمات بگویید

قانون یازدهم: شروع دوباره و یاد گرفتن بخشیدن، سردار: حرکت از تفکر تا عمل، شال پهلوانی: وظیفه انتقال آن‌چه از لژیون سردار دریافت کرده‌ای به دیگران و کمک به آن‌ها برای رسیدن به این حس زیبا است.

در زمان گریز مسافر، همسفر چگونه با صبر و آرامش رفتار کند تا مسیر درست حفظ شود؟

حضور یک همسفر برای مسافر نقشی بسزا دارد. اگر نبود، آقای مهندس این‌چنین نسبت به همسفر حساسیت نشان نمی‌دادند؛ حتی یک هفته را به دستور جلسه همسفر اختصاص نمی‌دادند، البته حضور همسفر همان‌طور که می‌تواند مفید و سازنده باشد، می‌تواند نتیجه عکس هم بدهد. هر سفری فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد و مهم این است که در لحظه، چه عکس‌العملی نشان دهیم تا از موقعیت عبور کنیم. این موضوع در تمام بخش‌های زندگی ما نیز صدق می‌کند. آقای مهندس بهترین آموزش‌ها را در اختیار ما قرار می‌دهند، فقط کافی است هدف را فراموش نکنیم و آموزش‌ها را به‌کار بگیریم. در این صورت نه‌تنها آرامش در طول سفر مسافر فراهم می‌شود، بلکه در سراسر زندگی نیز آرامش برقرار خواهد بود. و مهم‌تر از همه این‌که، همسفر؛ باید برای وجود خودش به کنگره بیاید.

چه تجربه‌هایی از جایگاه ایجنتی به دست آورده‌اید؟

دوره ایجنتی میدانی است برای اجرای تمام آموزش‌هایی که از مرزبان‌ها، راهنماها و خدمت‌های گذشته آموخته‌ای. در این جایگاه؛ رعایت بایدها و کنترل نبایدها، تجربه‌ای بسیار ارزشمند است؛ زیرا می‌توانی آموزش‌ها را به‌صورت عملی در میدان اجرا کنی، تا کارآزموده شوی. من حدود سه ماه آخر دوره راهنمایی‌ در شعبه میرداماد را هم‌زمان با ایجنتی نمایندگی خواجو سپری کردم. هر دو عالی؛ اما با جنس‌های متفاوت بودند. در ابتدا فکر می‌کردم راهنمایی چیز دیگری است؛ اما اکنون که حدود ۱۰ ماه از ایجنتی‌ من گذشته، به این نتیجه رسیدم که مهم نیست در چه جایگاهی باشم، مهم این است که با حال خوش خدمت کنم و نقش مفید، هرچند کوچک، چه برای ۲۰ نفر و چه برای ۴۰۰ نفر داشته باشم. دوره ایجنتی فرصتی ارزشمند است که خداوند و آقای‌مهندس در اختیار من قرار دادند. در این دوره از همه اعضا، به‌ویژه راهنماها و رهجوهای خدمت‌گزار، آموزش مستقیم گرفتم، این‌که چگونه تعامل داشته باشم، چگونه شعبه را برای آموزش کنترل کنم. در کل، این جایگاه بار آموزشی بسیاری دارد، بیش از آن‌چه تصور می‌کردم. خداوند را بابت تمام این خوبی‌ها شاکر هستم.


شیرین‌ترین لحظه شما در کنگره۶۰ در جایگاه راهنما، ایجنت و خدمت در لژیون سردار و فعالیت‌های ورزشی چه بوده است؟

همه این لحظات شیرین و به‌یادماندنی بودند. در دوره راهنمایی، رهایی‌هایی که تجربه کردم و تبدیل اشک‌های تازه‌واردین به لبخند، از زیباترین لحظات بود. در دوره ایجنتی، ابراز خشنودی، عشق همسفران، راهنماها از خدمت‌ها و حال خوشی که در هنگام بازگشت به منزل داشتم، شیرین‌ترین لحظه بود. لژیون سردار نیز سراسر عشق، محبت و لذت است؛ از سرداری تا پهلوانی، لحظه‌به‌لحظه‌ پر از حس ناب است. در رشته‌های والیبال، شنا و آمادگی جسمانی مقام‌های زیادی در مسابقات کنگره کسب کردم و از دستان جناب‌مهندس و خانم آنی کماندار عزیز مدال گرفتم؛ اما طعم مسابقاتی که با رهجوهایم در قالب تیم شرکت می‌کردیم‌؛ حتی اگر مقام هم نمی‌آوردیم‌ برای من چیز دیگری بود.

اگر دعایی یا سخنی از دل دارید

از خداوند می‌خواهم به آقای‌مهندس و خانواده محترم ایشان  طول عمر با برکت و سلامتی عطا فرماید تا جهانی شدن علم کنگره را در کنار این عزیزان ببینیم.

کلام آخر

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در مسیر زندگی‌ من کنگره و مسافر خوبم، امیرحسین، را قرار داد. من همیشه گفتم و باز هم می‌گویم: در کنار هر همسفری، قطعاً مسافری هست که او را حمایت می‌کند. از مسافرم سپاسگزارم که همیشه در کنار من بود تا بتوانم امروز این حس‌های خوب را تجربه کنم. خداوند را بابت همه داده‌ها و نداده‌هایش شاکرم.

مصاحبه کننده: همسفر فاطمه‌ رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون اول)
عکاس‌خبری: همسفر مرضیه
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رعنا ( لژیون نهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .