English Version
This Site Is Available In English

ما ز بالاییم و بالا می‌رویم

ما ز بالاییم و بالا می‌رویم

جلسه پنجم از دوره چهلم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی، با استادی راهنمای محترم مسافر پیمان، نگهبانی مسافر علی، و دبیری موقت مسافر مجید، با دستور جلسه 《وادی یازدهم، چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند. 》شنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان پیمان هستم یک مسافر.
خدا را شکر که یک بار دیگر توفیق حاصل شد تا امروز در این جایگاه در خدمت شما باشم.
امروز دو دستور جلسه داریم، « وادی یازدهم» و «جشن آزادمردی راهنمای گرامی مسافر ایمان».
خدا را شکر که ما در کنگره هستیم و در حال یادگیری مطالب کنگره ۶۰ و وادی‌ها هستیم. من خود را در اندازه وادی یازدهم نمی‌دانم که بخواهم درباره آن گفتگو کنم، اما برداشتی که از آن داشتم این گونه است که وادی یازدهم به شناخت نیروهای منفی می‌پردازد. کار نیروهای منفی این است که با استفاده از القا و الهام، با بهترین شکل وارد افکار و اندیشه انسان می‌شوند. هنر انسان این است که الهام شناس و القا شناس باشد و کوچکترین ذره وسوسه که در ذهن انسان زده می‌شود بتواند آن را بشناسد و اجرا نکند. مهمترین وسیله نیروهای منفی که بتوانند وارد افکار انسان شوند مادیات است. انسان همیشه باید حضور داشته باشد و به همه چیز توجه کند تا اگر القا یا الهامی به صورت وسوسه به سراغش آمد بتواند آن را شناسایی کند. علاوه بر مادیات، جادوی هفت‌رنگ که شامل خمر و مواد مخدر ( خشخاش، هروئین، مواد صنعتی)می‌شود نیز از ترفندهای بسیار مهم نیروهای منفی است. هدف نیروهای منفی این است که انسان‌ها را از تعادل خارج کنند زیرا تعادل خواست خداوند است و زیاده‌روی خواست نیروهای منفی و شیطان است. در بسیاری موارد هم موفق شدند و همواره دیده‌ایم که انسان‌های بسیاری به واسطه مصرف مواد مخدر و غیره از تعادل خارج شده‌اند و خرابی‌های زیادی به بار آورده‌اند.
موضوع دیگر این است که چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.
انسان برای اینکه بتواند چشمه جوشان و رود خروشان باشد، باید به منابع علمی متصل باشد. این وادی امید می‌دهد که توقف بر هیچ موجودی جایز نیست چون اگر توقف کنیم از حالت چشمه جوشان خارج می‌شویم. مورد دوم اختلاف ارتفاع و پتانسیل است. انسان چشمه جوشان نمی‌شود مگر آنکه شروع کند به آموزش گرفتن و خدمت کردن، تا اختلاف پتانسیل به دست بیاید. انسان اگر جایگاه‌های خدمتی را تجربه کند، قرار گرفتن در همین جایگاه‌ها باعث می‌شود که اختلاف ارتفاع و پتانسیل در او ایجاد شود.
ما به دو گونه می‌توانیم انرژی را به دست بیاوریم نخست بالا بردن علم و دانش و آگاهی و تغییرات مثبت، دوم با انرژی‌های منفی. مانند من که روز نخستی که به کنگره آمده بودم و دنبال کسب انرژی بودم، دنبال انرژی‌های منفی بودم و این انرژی را از راه‌های نادرست به دست می‌آوردم و کارایی لازمه را نداشتم. انرژی‌های منفی همانند یک نارنجک عمل می‌کند و ابتدا پوسته خودش را متلاشی می‌کند.
هرگز اینگونه نیست که انسان از راه به دست آوردن انرژی‌های منفی مانند دروغ گفتن، شارلاتان بازی کردن، حق این و آن را خوردن، رشوه دادن و رشوه گرفتن و یا از این گونه کارهای ضد ارزشی بتواند انرژی خوب و مفید به دست آورد. کسی که از راه نادرست انرژی به دست می‌آورد ابتدا به خود و در ادامه به دیگران آسیب وارد می‌کند و تبدیل به فاضلاب جوشان می‌شود.
اگر ما بخواهیم یک چشمه جوشان و رود خروشان باشیم باید در مسیر ارزش‌ها باشیم و قوانین الهی را رعایت کنیم و برای اینکه آرامش و آسایش داشته باشیم باید به ریسمان الهی دست بیندازیم.
همه جایگاه‌های خدمتی بسیار دارای اهمیت است برای نمونه کسی که در آبدارخانه مشغول خدمت و چای دادن است می‌تواند با یک برخورد خوب، مهربان و دلسوزانه یک تازه وارد را جذب یا دفع کند. امیدوارم همه ما بتوانیم از جایگاه‌های خدمتی موفق بیرون بیاییم.

در مورد بخش دوم دستور جلسه جشن آزادمردی راهنمای گرامی آقا ایمان، باید بگویم؛ آقا ایمان در قسمت راهنمایی بسیار خوب و پرتوان کار می‌کند و می‌بینیم هر از گاهی جشن یک سال رهایی رهجویانش را برگزار می‌کند. در حالی که باور این موضوع برایم کمی دشوار است چون با خود می‌اندیشم که آیا این همان ایمان سفر اولش است؟!
چون روزی که وارد کنگره شد یک زن و شوهر کاملاً جنگی بودند. اگر سفر اولی را یک پروژه در نظر بگیریم، ایمان یکی از پروژه‌های بسیار سنگین و دشوار بود و اکنون که درمان شده است، خودش و همسفرش یکی از معجزه‌های کنگره ۶۰ هستند. برای پروژه ایمان یک مهندس بسیار کم بود و من خانم ساره و آقا رامین یک مثلث بودیم و ایمان و همسفرش نیز میان این مثلث بودند. من هر کجا که در این پروژه‌ها کم می‌آورم و به بن‌بست می‌رسم از آقا رامین کمک می‌گیرم و ایشان هرگز در کمک رساندن به من، کم نمی‌گذارند. من فکر می‌کنم که ایمان در دوره پیشین زندگیش اوردوز کرده و وارد این بعد از زندگی شده است به خاطر همین در سفر اول حالش بسیار خراب بود. انرژی‌های منفی درون او پر شده بودند و اصلاً نمی‌شد که از کنارش رد بشی. من باید شاگردانم را در لژیون  مدیریت می‌کردم چون هر کدام که از کنار ایمان رد می‌شدند ایمان می‌خواست روی آنها بپرد و با آنها درگیر شود.
اما با تمام سختی‌ها و دشواری‌ها در کنگره ماند و درمان شد. این روز را به رهجوهایش تبریک می‌گویم چون ایمان درد و سختی‌های زیادی را کشیده است و از این بابت می‌تواند به رهجوهایش یاری برساند. ایمان و همسفرش همانند یک بسته آموزشی هستند که می‌توانند به دیگران نیز کمک بکنند چون خودشان تمام راه‌های دشوار را رفته‌اند و تجربه فراوانی در این راه دارند. باز هم کار دارند و می‌بایستی در کنگره بمانند و آموزش بگیرند و خدمت کنند تا روز به روز زندگی‌شان بهتر و پربارتر شود.


آرزوی مسافر ایمان
آرزو می‌کنم برای کسانی که بیرون از کنگره هستند، بتوانم راهنمایی باشم تا از آنها قالبی بسازم که الگویی برای دیگران باشند.

اعلام سفر مسافر ایمان؛
سلام دوستان ایمان هستم یک مسافر
آنتی ایکس تریاک
روش DST
دارو OT
نام راهنما آقا پیمان
ورزش شنا
رهایی ۵ سال

چکیده گفتار مسافر ایمان؛
سلام دوستان ایمان هستم یک مسافر
ابتدا سپاسگزارم از همه کسانی که در اینجا حضور پیدا کردند، مشارکت کردند و تبریک گفتند که باعث شکوه هرچه بیشتر جشن ما شدند. این گونه جشن‌ها بسیار زیبا است چون چند روز پیش به همسفرم می‌گفتم که نیازی برای برگزاری جشن پنجمین سال نیست، اما با شنیدن مشارکت دوستان برگشتم به ۵ سال پیش خودم و اینکه در چه جایگاهی قرار داشتم و امروزه در کجا هستم.
یک پیام هم برای دوستان تازه وارد دارم که اعتیاد درمان شدنی است و در ادامه زندگی نیز به آرامش و تعادل می‌رسد.
دوستانی هستند که تازه در مرحله نامزدی اعتیاد قرار گرفته‌اند و به گمان خودشان هنوز یک معتاد یا مصرف کننده نیستند! چون من خودم نیز همینگونه فکر می‌کردم، بصورت گریزی و نه دائم، مواد مصرف می‌کردم اما خودم را یک معتاد نمی‌دانستم. در گذشته و پیش از کنگره، حدود شش ماهی به جلسات NA می‌رفتم و آنجا به من می‌گفتند از آنجایی که هنوز نامزد اعتیاد هستم باید راه اعتیاد را تا آخر بروم و همه چیز را از دست بدهم، سپس بروم به NA و اقدام به ترک کنم.
اما زمانی که به کنگره آمدم فهمیدم که درمان اعتیاد راه و روش درمان خودش را دارد. از آنجایی که تازه شروع به مصرف مواد کرده بودم، ظاهرم چندان گویای ماجرا نبود اما از نظر درونی و اندیشه و جهان بینی بسیار حال خرابی داشتم و اوضاعم آشفته بود و به خاطر مصرف نامنظم مواد به خودم و خانواده تخریب وارد می‌کردم. به قدری حال من بد بود که آقا پیمان از دست روان من خسته شده بود و در یک جایی کار را به آقا رامین سپردند که پس از مدتی آقا رامین هم از این کارت ناتوان مانده بودند و می‌خواستند که جلسه ‌ای را با استاد امین در مورد من ترتیب بدهند و یک راهکار پیدا کنند که در آن موقع بود که من به خودم تشر زدم و فهمیدم که باید به خودم بیایم. در شش ماه نخست سفرم همسفرم هنوز از برنامه درمان من و کنگره خبر نداشت و به صورت پنهانی سفر می‌کردم. پس از ۶ ماه که همسرم تغییرات را در من دید کنجکاو شد و از من پرسید که کجا می‌روم؟؟ و من در پاسخ گفتم که؛ کلاس یوگا، ورزش و بدنسازی می‌روم. وقتی که این موضوع را با راهنمایم آقاپیمان در میان می‌گذاشتم، به من می‌گفت که بمانم و تحمل کنم چون همه چیز درست خواهد شد. از آنجایی که پنهان از همسفرم سفر می‌کردم، ناچار بودم که روزانه سه بار برای خوردن دارو به سرویس بهداشتی بروم و آنجا اقدام به خوردن دارو کنم. به هر حال پس از شش ماه با ترس و لرز ایشان را به کنگره آوردم و گفتم که من اینجا در حال درمان هستم. اما روزی که همسفرم با کنگره آشنا شد خوشش آمد و ماندگار شد و آموزش‌ها را گرفت و امروزه نیز در حال خدمت است. حال خوب امروزم را مدیون آقا رامین، آقا پیمان و خانم ساره و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ هستم. از آقا رامین، آقا پیمان و سرکار خانم ساره تشکر می‌کنم که در این مدت زمان برای من بسیار زحمت کشیدند.

چکیده گفتار راهنمای همسفر
سلام دوستان ساره هستم راهنمای یک همسفر.
منم این روز را تبریک می‌گم به جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان بعد به آقا ایمان تبریک می‌گم، به آقا پیمان خدا قوت میگم، به سرکار خانم مائده عزیزم تبریک میگم واقعا گوارای وجودشان باشد.  مائده عزیز و همسفرشان هر دو در تاریکی مطلق بودند، اگر ما در این جایگاه ایشان را می‌بینیم یکی از دلیل‌هاش این است که این‌ها فرمانبردار بودند. اگر فرمانبرداری نمی‌کردند الان اینجا نبودند و مائده با اینکه حالش خیلی بد بود کاملاً فرمانبردار بود.
خانم مائده نمی‌دانستند که همسرشان مصرف کننده است و به عنوان همسفر، با برادر ایمان وارد کنگره شدند و اینجا کار برای من آسان نبود که چگونه به خانم مائده بگویم! فرمانبرداری خانم مائده خیلی جوابگو بود و کار را برای من آسان‌تر نمود و در نهایت متوجه شد و کار را برای من آسان کرد.
تمام خدمت‌های کنگره را یکی پس از دیگری انجام داد. از نگهبانی، دبیری و در لژیون سردار ایشان دنور هستند و الان در حال حاضر نگهبان سردار هستند. همه این‌ها  نتایج زحماتی هست که کشیده است.
پذیرفت که من یک مسافرم و یک همسفر دارم  این پذیرفتن باعث شد که در همه جایگاه‌ها خدمت کند و الان هم در حال حاضر راهنمای تازه واردین هستند و به من قول داده‌اند که شهریور ماه در آزمون راهنمایی شرکت کنند. خوب همانطور که آقا پیمان فرمودند؛ هر دو در مدت سفر اول با یکدیگر درگیر بودند که در نهایت آقای رامین سعادت جو با آموزش‌هایشان مشکل را برطرف می‌کردند.
از آقا رامین تشکر می‌کنم که با مشاوره‌ها که خیلی تاثیر گذار و جامع بود آرام تر می‌شدند و چالش‌های زیادی را مائده عزیز پشت سر گذاشت و دلیلش همان بود که فرمانبردار بود.
الان هم با ورود فرزندشان گرمای زندگی‌شان را بیشتر نموده و خوش قدم بود و پدر و مادرش در کنگره در جایگاه‌های بالاتر خدمت گرفتند. زمانی که در مرزبانی مشغول خدمت بودند، با صداقت به خوبی توانستند از این جایگاه خدمتی تجربیات فراوانی به دست آورند.


خلاصه گفته‌های همسفر مائده؛
سلام دوستان مائده هستم یک همسفر
خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگر توفیق دارم که در خدمت شما عزیزان باشم و از شما انرژی بگیرم. امروز یکی از خاص‌ترین روزهای زندگی مشترک ما می‌باشد که شاید یکنفر  پنج سال قبل به من می‌گفت که یک جایی می‌نشینی و چهره‌هایی روبروی تو هستند که پر از عشق و امید هستند، شاید برایم غیر قابل باور بود اما حالا اینجا نشسته‌ایم. سپاسگزارم از تمام کسانی که به خاطر جشن ما تشریف آوردند.
زمانی که ما وارد کنگره شدیم در تاریکی مطلق بودیم و می‌توان گفت سقف و ستون‌های خانه ما کاملاً خراب شده بود و هیچ ستونی برای تکیه دادن به آن نداشتیم. در آن زمان مسیر کنگره که برای ما باز شد نور امید به زندگی ما تابید. همانطور که بقیه اشاره کردند در جریان این نبودم که شاید یک بخشی از مشکلات زندگی ما همان اعتیاد همسرم بود، شاید زمانی که فهمیدم اینجا کجاست و من برای چه اینجا هستم، اولین چیزی که در ذهنم جرقه زد این بود که تمام مشکلات ما به خاطر اعتیاد همسر من است ولی خب وقتی امدم سفر کردم، آموزش گرفتم، متوجه شدم که اصلاً اینطور نیست و مشکل ما این است که زندگی کردن را بلد نیستیم. هر موقع که مشکلی در زندگی  پیش امد، صورت مسئله را حذف می‌کردیم و هیچ وقت مسئله خود را حل نمی‌کردیم که از آن عبور کنیم. ولی خب کنگره چیزی که داشت در کنار سفر دی اس تی، مسافرم و رهایی آن از اعتیاد، این آموزش برای من بود که محکم قدم بردارم و مثبت اندیش باشم.
خدا را شکر می‌کنم واقعاً که الان از ان دوره گذر کردیم و هیچ وقت فکر نمی‌کردیم که فرزند داشته باشیم. من خودم از پذیرفتن این مسئولیت بشدت می‌ترسیدم این که ما نمی‌توانیم از عهده خودمان برآییم چه برسد به فرزند و یا به یک آدم دیگر راهنمایی بدهیم!!
چند سال گذشت، خدا فرزند خوبم آرشام را به ما داد و بابتش هر روز شکر می‌کنم.
و این که آرشام را که می‌بینم نور امیدی برای من است و این تلنگر را به من می‌زند که کنگره به من چه‌ها که نداد، ولی من آورده‌ای برای کنگره هنوز نداشتم. از بنیان کنگره 60 و خانواده محترمشان تشکر و قدردانی می‌کنم و بعد از ان از راهنماهای عزیزمان که در این مسیر دوشادوش ما بودند و قدم به قدم با صبوری چراغ راه ما شدند همراه ما آمدند، از خانم ساره عزیزم، آقا پیمان و آقا رامین عزیز بسیار بسیار سپاسگزارم و واقعا تا آخر عمر مدیون ایشان هستم و امیدوارم برکت خدمتی که به من و خانواده‌ام کرده‌اند در زندگی‌شان همیشه جاری باشد. تشکر می‌کنم از مسافر عزیزم ایمان بابت تداوم حضورشان در کنگره.  سخن آخر به مسافران تازه وارد که؛ درست است که مسیر سخت است اما با صبر و با قدم‌های محکم مطمئن باشند که میوه شیرینی در انتظارشان است و این که خودم از کنگره دریافت کردم که با قدم های کوچک و مفید قطعاً رسیدن به قله خیلی می‌تواند راحت باشد. ممنونم از این که به صحبت‌های من گوش دادید


ویرایش و بارگذاری: مسافر حسن
نگارش: مسافر مجید
عکس: مسافر بابک

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .