سحر همیشه مرا به یاد صبحگاهان و طلوع خورشید میاندازد که بر تاریکی شب میتازد، آفتاب گرم و روشنایی را برایمان به ارمغان میآورد و میگوید برخیز از خواب که روشنایی، شب را زدوده و نور را بر ما تابانده است. با توجه به اینکه مسافر همسفر سحر پدرشان هستند، مشتاق بودم به شنیدن سخنان دختری جوان که سالها پدر مصرفکننده داشتند و حال پا به جایی برای رهاییشان گذاشتهاند. بر آن شدم تا تأثیر کنگره در رفتار پدرشان در کانون خانواده، بازخورد نسل جوان نسبت به آموزشهای کنگره و نظرات ایشان بهعنوان سرمایههای آینده کشورمان را در مورد دستور جلسه «در کنگره60 چگونه قدردانی میکنیم» جویا شوم. شما را به خواندن سخنان مکتوب همسفر جوانمان دعوت میکنم. امیدوارم به جان و قلب خواننده بنشیند و کلید راه رهجویان قرار بگیرد.
.jpeg)
همسفر سحر همراه مسافرشان با آنتیایکس تریاک خوراکی وارد کنگره شدند؛ به مدت ده ماه و بیست و هشت روز به روش DST با داروی OT به راهنمایی راهنما همسفر معصومه و راهنما مسافر فرشید سفر کردند و در حال حاضر یک ماه و بیست و پنج روز است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر سحر بدمینتون و آمادگی جسمانیست و در جایگاه رابط خبری لژیون و یک دوره عضویت لژیون سردار خدمت کردهاند.
آیا آموزشهای کنگره در نگاه شما نسبت به مفهوم قدردانی تغییری ایجاد کرده است؟
در دیدگاه من تغییرات زیادی نسبت به قدردانی و شکرگزاریکردن ایجاد شده است؛ چون به نظر من قدردانی خود یک نوع جهانبینیست. من همسفر شاید قبل از ورودم به کنگره باوجود تاریکیها و تخریبهایی که داشتم نمیتوانستم نکات مثبت مسافرم و چیزهای کوچکی که در زندگیام وجود داشت را ببینم و با پوششی که در نوع نگاه من ایجاد شده بود نمیتوانستم به شکرگزاری توجهی داشته باشم؛ ولی با ورودم به کنگره، کمکم با آموزشها مخصوصاً آموزشهای استاد امین خیلی تغییرات بزرگی در جهانبینی من اتفاق افتاد و باعث شد که من واقعاً قدردان همه چیز از کوچکترین مسائل در درون و بیرون و مخصوصاً قدردان راهنمای خودم، آقای مهندس و آموزههایی که در اختیار ما قرار دادند باشم.
اگر بخواهید خودتان را قبل و بعد از ورود به کنگره باتوجه به اینکه مسافرتان پدرتان بودهاند ارزیابی کنید. تغییرات را چگونه توصیف میکنید؟
اگر صادقانه بخواهم بگویم زندگی من به دو بخش، یکی قبل از ورود به کنگره و دیگری بعد از آن تقسیم میشود. از کودکی نسبت به پدرم حس محبت خیلی زیادی داشتم و این سالها باتوجهبه تاریکیهایی که وجود داشت نمیتوانستم خوبیها و محبتی که به من داشتند را متوجه شوم و قدردانشان باشم. کنگره خیلی به من کمک کرد، کمکم باعث شد که حسم نسبت به پدرم باز شود و تمام آن احساساتی که شاید سالها دفن شده و خاک میخوردند دوباره به حالت قبل برگردد و بتوانم پدرم را بیشتر بفهمم؛ یعنی قبل از کنگره خیلی قضاوتش میکردم، نسبت به اتفاقات و زندگی خشم داشتم و مسافرم را مقصر میدانستم؛ درصورتیکه کنگره باعث شد بفهمم پدرم چه حسی داشته و چه رنجهایی کشیده است که من از آنها بیخبر بودم و به این نتیجه برسم که پدر من قبل از اینکه یک مصرفکننده باشد یک انسان و یک پدر بوده است، تقصیری نداشته و هیچوقت نباید او را مقصر بدانم.
ما در کنگره مناسبتهای مختلفی داریم مثل هفته ایجنت و مرزبان، هفته راهنما، هفته بنیان و … به نظر شما آقای مهندس چرا این مناسبتها را مهم میدانند و از این طریق قصد دارند چه آموزشهایی به ما بدهند؟
من فکر میکنم برای این دستور جلسه قدردانی را گذاشتهاند که من همسفر گاهی به گذشته خودم برگردم و هیچوقت فراموش نکنم از چه وضیعتی به چه وضعیتی رسیدهام و چه تغییری در من ایجاد شده است. همینطور باعث میشود برای من تلنگری ایجاد شود تا سپاسگزار تکتک آموزشهایی که در کنگره دیدهام باشم. فکر میکنم اولین چیزی که بهعنوان یک سفر اولی باید قدردانش باشم این است که از همان بدو ورود به جلسه حرمت کنگره را کاملاً رعایت کنم، به طور کامل به این مکان ایمان بیاورم و از راهنمای خودم، قوانین کنگره و روش درمانی که آقای مهندس قرار دادند فرمانبرداری تمام داشته باشم. چیزی که به من خیلی کمک کرد این بود که سعی کردم واقعاً فرمانبردار باشم؛ حتی اواخر سفر اولم خیلی به مشکل خوردم و دلیلش هم عدم فرمانبرداریم بود. زمانی که مشکلم را به راهنمایم گفتم و از ایشان کمک گرفتم باعث شد که مشکلاتم کمکم حل شود. در کنگره به من خیلی کمککردند. تمام اتفاقاتی که در طول سفر افتاد را هیچوقت نباید فراموش کنم و باید قدردان تکتک زحماتی که برای من توسط راهنما، مرزبانان و ایجنت کشیده شد و این امکانات را در اختیار من گذاشتند تا بتوانم به آرامش برسم، باشم.
اگر بخواهیم قدردانی را نه بهصورت لغوی؛ بلکه از نگاه جهانبینی کنگره۶۰ تعریف کنیم، شما آن را چگونه معنا میکنید؟
من فکر میکنم علاوه بر اینکه قدردانی باید از روی حس و اعماق وجود باشد؛ باید با تمام وجود بخواهم که قدردانی را عملی انجام بدهم. قدردانیکردن میتواند برای به کار افتادن سیستم شبه افیونی من همسفر که نمیتوانم سفر ایکس انجام دهم و با افکار منفی، سیستم ایکسم را به هم زدهام مفید باشد، باعث برگشت انرژی مثبت به خودم و تغییر ارتعاشات و بازسازی سیستم ایکس شده تا بتوانم بهطرف مقابلم هم کمک کنم این انرژی را دریافت کند. خیلی مهم است که قدردانی را نه فقط در کنگره؛ بلکه به بیرون از آن نیز منتقل کنم و از خانواده و حتی از مسافرم قدردانی کنم؛ چون من اینجا فهمیدم مسافرم شاید فقط به حمایت و حس محبت من نیاز دارد و این خیلی لازم است که من واقعاً قدردانش باشم و حمایتش کنم.
شما در این هفته از جایگاه خدمتی رابط خبری ترخیص میشوید، همینطور در مسابقات جام عقاب طلایی جایگاه دوم را کسب کردهاید، آیا این جایگاههای خدمتی تأثیری در شناختن جایگاه کنگره و چگونگی قدردانی از آن برای شما داشته است؟
بله خیلی زیاد، اولین روزی که به کنگره آمدم خیلی حالم بد بود، اصلاً فکرش را نمیکردم بتوانم از پس سفر پدرم بر بیایم و هیچوقت در خودم نمیدیدم که بتوانم اینقدر قوی باشم. همیشه فکر میکردم دختری هستم که نقطه تحمل خیلی پایینی دارد و طاقت هیچ اتفاق و سختی را ندارد؛ ولی کنگره در این مسئله خیلی به من کمک کرد. وقتی الان به گذشته خودم بر میگردم روحیه ثابتقدم بودنم به خودم اثبات شده است؛ یعنی الان میفهمم که در من همسفر، نیروی نهفتهای وجود داشته است که قبلاً نمیتوانستم آن را ببینم و کنگره خیلی به من کمک کرده است. در مسابقاتی که اجرا شد باوجوداینکه خیلی سخت بود؛ ولی به این نتیجه رسیدم که آدم هر کاری را بخواهد میتواند انجام دهد، مهم این است که ایمان، باور و حس مثبت داشته باشد. خدمت در جایگاه رابط خبری خیلی به من کمک کرد که نقطه تحملم را بالا ببرم؛ حتی جالب است که به این نکته اشاره کنم زمان خدمت لژیون ما دقیقاً با زمان جنگ 12 روزه مصادف شده بود و در آن شرایط سخت اتصال به اینترنت هم خیلی مشکل بود؛ حتی در آن وضعیت هم مطالب را رساندم که بر روی سایت قرار بگیرند. الان که به آن روزها فکر میکنم متوجه میشوم که نقطه تحملم خیلی هم پایین نیست و اگر واقعاً بخواهم میتوانم هر کاری را انجام دهم. فکر میکنم همه همسفرها نیروی درونشان قویست فقط کافی است که ایمان بیاورند و وجودشان را قوی کنند.
در کلام آخر اگر صحبتی دارید بفرمایید.
اولازهمه از آقای مهندس خیلی ممنونم که این بستر را به وجود آوردند تا انسانهای دردمند با آمدن به کنگره چه مسافرها و چه همسفرها درمان شوند. من بشخصه خیلی از خانواده ایشان آموزش گرفتم و میگیرم. خانم آنی بزرگ همین چند روز پیش در هفته بنیان صحبت کردند و خیلی حرفهایشان تأثیرگذار بود. به محکمکردن بند عشق و محبت بین اعضای خانواده خیلی تأکید داشتند و اینکه هرطورشده خانواده را باید محکم نگه داریم. از راهنمای خودم خیلی ممنونم، سفر اول من خیلی سخت شده بود و به وضیعتی رسیده بودم که بهزور ادامه میدادم، اگر کمکهای ایشان نبود من واقعاً الان اینجا نبودم و روی این صندلی ننشسته بودم. از پدرم خیلی ممنونم که اولازهمه با آمدن من به اینجا مخالفت نکردند، این اجازه را دادند که بتوانم حضور داشته باشم، آموزش بگیرم و چیزی که سالیان سال برای من گم شده بود دوباره پیدایش کنم؛ چون فکر میکنم هر همسفری که به اینجا میآید گمشدهای درون خودش دارد و کمکم به جواب سؤالاتش و آرامش خواهد رسید. من زمانی هم که رابط خبری شدم خیلی عجیب بود، واقعاً از راهنمای خودم ممنونم که این خدمت را به من دادند؛ چون من سفر اولی بودم وقتی دیدم داخل گروه اعلام کردند که کسی را بهعنوان رابط خبری میخواهند، گفتم من که سفر دومی نیستم، ایکاش این خدمت به من میرسید و در کمال ناباوری وقتی روز بعد از خواب بیدار شدم دیدم راهنما من را انتخاب کردند. فکر میکنم راز آن در فرمانبرداریکردنم بود. این مسئله خیلی مهم است که یک همسفر، ناامید نشود و در اوج تاریکیها امید و باور داشته باشد. به همسفرها باتوجهبه تجربه خودم توصیه میکنم در زندگی قدردان باشند؛ حتی قدردان مسافرشان. در سفر اول زمانی که ناسپاسی کردم و قدردان وجود مسافرم نبودم متوجه شدم به مشکل برخوردم، آن شرایط برایم خیلی سخت بود و فهمیدم اگر قدردان چیزی نباشم از من گرفته میشود. باید سعی کنم با حرکت بهطرف ارزشها حسهای خودم را تقویت کنم تا بتوانم چیزهایی که در زندگی دارم را ببینم و قدردانشان باشم.
انجام مصاحبه، طراح سؤالات و تایپ: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
229