English Version
This Site Is Available In English

روشن شدن چراغ امید

روشن شدن چراغ امید

جلسه سیزدهم از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی آبیک به استادی همسفر مهری، نگهبانی همسفر شکوفه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه: «در کنگره 60 چگونه قدردانی می کنیم؟» در روز دوشنبه 24 آذرماه۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا از ایجنت، مرزبانان و راهنماهای عزیز تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه اولین مشارکت را داشته باشم. دوست دارم این جلسه را با یادی از تمام مادران سرزمینم، علی‌الخصوص مادران آسمانی و مادر خودم که سرشار از عشق، محبت و استقامت بود شروع کنم؛ مادرم همیشه یک چیز را خیلی خوب به ما یاد داد: بدون اجازه و در زدن وارد مکانی نشوید و اولین جایی که بدون اجازه و در زدن وارد شدم«جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰» بود. اولین روز ورودم به کنگره را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، مادر من باآن‌همه تجربه و خوبی‌هایی که داشت برای من در مورد اعتیاد هیچ‌گونه کمکی نتوانست بکند و من مهری که در دنیایی از تاریکی‌ها غرق شده بودم، همه چیز را باخته و زندگی‌ام به زلزله‌ای که همه چیز را نابود کرده بود، شباهت داشت. همه چیز را در زندگی‌ام ازدست‌داده بودم و آخرین خنده‌ام یادم نمی‌آمد، ناامید بودم؛ اما روزی که وارد کنگره شدم، همه چیز برایم مهیا بود و آغوش گرم دوستان و مرزبانان بود که مرا جذب کنگره کرد.

قبل از کنگره همیشه این شعر را با خود مرور می‌کردم:
«در این دنیا که مردانش، عصا از کور می‌دزدند/ من از خوش‌باوری، محبت جستجو می‌کردم»

جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ همان جایی بود که من سال‌ها دنبالش بودم؛ همان عشق، محبت و صمیمیت را پیدا کردم. در کنگره مرا به راهنما معرفی کردند و همسفر پروانه که سرشار از عشق و محبت بود توانست مرا که سالیان دراز با کوله باری از غم در وجودم نتوانسته بودم با کسی صحبت یا درد و دلی بکنم، پذیرفت و سنگ صبورم شد؛ مانند فرشته نجاتی بود که از خوبی‌هایش هرچه بگویم باز کم است و زبانم قاصر!

من با آمدن مداوم به کنگره و آموزش‌های نابی که از راهنمام گرفتم با گوش‌دادن به سی‌دی‌ها و کاربردی‌کردن آنها توانستم تغییراتی را در وجود خودم ایجاد کنم، این تغییرات باعث شد که چراغ امیدی در دل من روشن شود. آن سختی‌ها و تاریکی‌ها تبدیل به روشنایی‌ها شود؛ هر روز من بهتر از روز قبل شود و امروز من حال خوب خود را مدیون آموزش‌های راهنمام و کنگره می‌دانم. در تصوراتم، خود، مسافر و زندگی‌ام را ازدست‌رفته می‌دیدم و تبدیل به یک‌مرده متحرک شده بودم، در کنگره همه آنها را به دست آوردم و روزی هزار بار خداوند را شکر می‌کنم. با اینکه هیچ امیدی به درمان و احیای دوباره زندگی نداشتم؛ اما کنگره آغاز جدیدی برایم رقم زد.

اکنون که کنگره این‌همه چیز را به من داده آن همه لطف و محبت که من سالیان دراز به دنبال آن بودم و به دست آورده‌ام، من در مقابل کنگره چه وظیفه‌ای دارم؟ آقای مهندس دژاکام خیلی خوب دراین‌رابطه فرموده‌اند: ما می‌توانیم زبانی، دلی و با دادن پاکت تشکر کنیم. من به‌عنوان رهجو با گوش‌دادن به حرف‌های راهنمایم، خدمت‌کردن، حالا چه مادی چه معنوی و احترام‌گذاشتن به تک‌تک اعضای کنگره و پیش‌کسوتان که زحمت زیادی برای تأسیس کنگره کشیده‌اند می‌توانم سهم کوچکی داشته باشم و قطره‌ای در اقیانوس بیکران باشم، حمایت‌کردن از سبد، شرکت‌کردن در لژیون سردار که پرداخت زکات رهایی است، آموزش گرفتن و کاربردی‌کردن آنها بتوانم تبدیل به یک راهنما شوم تا بتوانم قطره‌ای از این محبت را جبران کنم.

از آقای مهندس حسین دژاکام و خانم آنی بزرگ که نشستن خود بر روی این صندلی را مدیون گذشت و فداکاری این عزیزان هستیم شاکر و قدردانم و از تک‌تک شما اعضا تشکر می‌کنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادید و در آخر اینکه «دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما می‌کاریم که دیگران بخورند»

مرزبانان کشیک: همسفر زهرا – مسافر فتح الله
تایپیست: راهنمای تازه واردین همسفر محبوبه
عکاس: راهنمای تازه واردین همسفر طاهره
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .