English Version
This Site Is Available In English

قدردانی کار عجیب‌غریبی نیست تشکر از کسانی که به من خدمت کرده‌اند می‌باشد

قدردانی کار عجیب‌غریبی نیست تشکر از کسانی که به من خدمت کرده‌اند می‌باشد

نهمين جلسه از دور بیست و دوم کارگاه های خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره۶۰ شعبه باباطاهر همدان با استادی مسافر عمران، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه ( در کنگره۶۰ چگونه قدردانی کنیم ) یکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود. 

 

خلاصه سخنان استاد:

خدای خود خودم را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر توفیق پیدا کردم در این جایگاه قرار گرفته و خدمت کرده و آموزش بگیرم قبل از هر چیزی به رسم ادب از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بسیار بسیار سپاسگزارم که چنین بستری را فراهم نمودند که من با حال خراب راه آن را پیدا کرده و معرفی شوم و به کنگره آمده و تعادلی که امروز دارم در این جایگاه قرار بگیرم قبل از اینکه در مورد دستور جلسه بخواهم صحبت کنم این را بازگو می‌کنم دوستان وقتی به کنگره آمده بودم تا دو ماه پشت صندلی‌ها پنهان می‌شدم که استاد جلسه به من مشارکت ندهد ولی امروز این جسارت را پیدا کردم که در این جایگاه قرار گرفته تا آموزش بگیرم خدای خود را شکر می‌کنم و از تمامی اساتید و راهنمایان بزرگوار شعبه باباطاهر انرژی گرفتم لذا مدیون همه آنان بوده و دست بوس همگی می‌باشم.

روزی که من در سال ۱۴۰۲ وارد کنگره شدم دوره مرزبانی آقای نظری و مرزبانان ایشان بود که همین جا از تمام این عزیزان تشکر و قدردانی می‌نمایم و بعد از ایشان آقای صدیقی ایجنت شعبه و مرزبانان عزیزشان بودند که جا دارد از این بزرگواران نیز قدردانی نماییم بهار نیز در خدمت آقا صابر و مرزبانان عزیز می‌باشیم.

دوستان من برج هفتم۱۴۰۲ با حال خراب، ده گرم شیره و تریاک مصرف کرده بودم در صورتی که آبریزش بینی داشتم و از این حال خودم بیزار شده بودم و می‌گفتم: خدایا چکار کنم؟

با معرفی یکی از آشنایان به کنگره آمدم آقا داوود راهنمای تازه واردین بودند و سه جلسه مرا مشاوره دادند و همین مشاوره ایشان بود که مرا پاگیر کنگره و ماندگار کرد و اینجا خیلی از ایشان تشکر می‌کنم به دست ایشان را می‌بوسم و از راهنمای خودم که با آموزش‌های ناب ایشان به من کمک کردند که نه تنها از دام اعتیاد رها شده و درمان شوم بلکه راه زندگی کردن را آموختم، در صورتی که قبل از اینکه با کنگره آشنا شوم فکر می‌کردم من خیلی می‌دانم چون همیشه در خانواده من تصمیم گیرنده بودم به نظر آخر را من می‌دادم ولی وقتی به کنگره آمدم متوجه شدم که اینجوری که فکر می‌کردم نیست و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

دوستان عزیز آنطور که هر روز در حرمت‌ها خوانده می‌شود باید از نصیحت کردن دیگران پرهیز نماییم و این صحبت‌هایی که خدمت شما عرض می‌کنم نتیجه دو سال خدمت در کنگره می‌باشد خواهش می‌کنم کسی از شنیدن این حرف‌ها رنجور نگردد.

دستور جلسه در مورد قدردانی است و بقول آقای مهندس:

              شکر نعمت نعمتت افزون کند               کفر نعمت از کفت بیرون کند 

اگر شکرگذاری در کنگره داشته داشته باشیم، خود این موضوع قدردانی از اساتید و راهنمایان عزیزمان ، از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان و کل خدمتگزاران می‌باشد، من رهجو با رعایت قوانین کنگره و رفتار خود در داخل و خارج از کنگره می‌توانم قدردان کسانی که برای من زحمت کشیده‌اند باشم، کار خیلی سخت و عجیب‌غریبی نیست.

در سفر اول ۱۲ ماه و ۲۰ روز سفر کردم به استاد راهنمای من فرمودند که قبل از ساعت ۵ باید در شعبه حضور داشته باشم و دفتر حضور غیاب را امضا نمایم در این مدت شاید دو بار بعد از ساعت ۵ در شعبه حضور داشتم و مابقی قبل از ۵ در شعبه حضور داشتم الان که دو سال و اندی است که در شعبه حضور دارم یک بار پلاک ماشین مرا نخوانده‌اند که باعث سد معبر شده باشم چون راهنمای بزرگوارم فرمودند که اینجا نباید مزاحم مردم شویم چون اینجا مکانی استجاری است و اگر همسایگان شکایت کنند برای سال بعد شاید اینجا را به ما اجاره ندهد این نمونه‌ای از قدردانی من می‌باشد.

قدردانی از آقای امرایی، من روزی و پاکت سیگار مصرف می‌کردم و در سفر اول خود برای درمان سیگار ترسیدم که دو ماه از سفر اولم گذشته بود راهنما رمودند که می‌توانم سفر سیگارم را شروع کنم و خدمت آقای امرایی رسیدم و ایشان زحمت کشیدند و مرا پذیرش نمودند لذا توضیحات لازم و نوع مصرف را به من ارائه دادند ولی ترسیده و انجام ندادم ولی چون خواسته داشتم با کمک اساتید و راهنمایان عزیز و محترم زمانی که به رهایی رسیدم سفر نیکوتین خود را شروع کرده و دیگر سیگار نکشیدم و این عمل باعث شد در کنگره بعد از سفر اولم حضور داشته و خدمت کنم و سواد آنچنانی ندارم ولی هرگونه خدمتی که از دستم بیایدو بتوانم انجام دهم از جان‌ودل حاضرم.

بقول استادم که می‌فرمودند: شما شربت می‌خورید و من نعشه می‌شوم و در شعبه دوستان سفر اولی در لژیون ها وقتی آنها را می‌بینم من نعشه شده و از آنها انرژی می‌گیرم و همچنین استاد راهنماهای شعبه را می‌بینم نیز چنین است، کجا بروم از اینجا بهتر؟ نمی‌خواهم به گروه پزشکی و تخصص آنها توهینی کنم، در زمان مصرف همسفرم مرا به اجبار پیش دکتر روانشناس جهت ترک بردند تا من‌را درمان کرده و ترک کنم و ایشان گفتند: مواد یک زن زیبای لخت است، مقدار زیادی از من پول گرفت این چنین جمله‌هایی بیان کرد به تمام داروهایی که جهت درمان به من داده بود با بررسی آن‌ها متوجه شدم که تماماً از مواد مخدر تشکیل گردیده است به خاطر اینکه من فقط به ایشان مراجعه نموده و هزینه کنم و ایشان مرا با داروهای خود سرگردان کند.

همیشه دختر و پسرم در زمان مصرف یک چشم آنها اشک و چشم دیگر خون بود و زمانی که مجلسی همچو عروسی دعوت می‌شدیم آنها خجالت می‌کشیدند که با من به آنجا مراجعه نمایند یا قبل از من حرکت می‌کردند یا بعد از من که ديگران متوجه نسبت ما نشود الان هزاران بار خدا را شکر می‌کنم چون با توجه به مراتب فوق دخترم زمانی که جهت استخدام فرهنگیان آزمون داد و وقتی استعلام سوء پیشینه مرا از او خواسته بودند با توجه به زحمتی که جهت قبولی در آزمون کشیده بود لذا تن و بدن او لرزیده بود و وقتی سوء پیشینه مرا اخذ کرده بود و متوجه شد که سوء پیشینه‌ای ندارم خیلی از من تشکر نمود که در جواب دخترم گفتم دخترم از من تشکر نکن ولی سر نماز برای آقای مهندس و خانواده محترمشان دعا کن که انشالله سلامت باشند و سایه ایشان روی سر ما قرار داشته باشد که این نمونه‌ای از قدرانی است از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید متشکرم

عکس: مسافر سعید (لژیون مرزبانی) مرزبان خبری 

تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم)  نگهبان سایت 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .