به نام قدرت مطلق الله
اولین جلسه از دور ششم جلسات لژیون سردار، نمایندگی ایمان به استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر روحالله و دبیری مسافر علی و خزانهداری مسافر علیرضا با دستور جلسه "در کنگره 60 چگونه قدردانی می کنیم؟" در تاریخ 24 آذر ماه 1404 ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
من اگر بخواهم به زمان مصرف خودم برگردم، مثلا یک سال و نیم پیش، هر کسی هر چیزی به من میداد فکر میکردم، وظیفهاش است و باید به من خدمت کند. بعد که آمدم در کنگره و تحت آموزش و آگاهی قرار گرفتم، متوجه شدم که هیچکس وظیفه ندارد که بخواهد به من خدمت کند، اگه کسی هم خدمت میکند، باید به هر طریقی قدردانی کنم.
.JPG)
حالا قدردانی هم که آقای مهندس به من یاد داده، هم قلبی میتونه باشه، هم کلامی و هم عملی. زمانیکه که گلریزان بود همینطوری به یکباره به همسرم گفتم میخواهم امسال برای پهلوانی شرکت کنم، هیچی هم پس انداز نداشتم و دقیقاً موقعی که به خودم گفتم: "حالا یه کار خوب بهم پیشنهاد میشه و مبلغ پیش پرداخت جور خواهد شد و شروع میکنیم به حرکت کردن". در همین زمان همسرم اومد کارتش رو داد گفت من ۶۰ میلیون پسانداز دارم برو این رو کارت بکش تا انشالله شروع بشه. اصلا من وقتی این چیزها رو میبینم خود به خود به یه چیزایی پی میبرم. از خود تعریف نباشه، معمولا آدم لارجی هستم و هراسی ندارم از اینکه بخواهم به کسی چیزی بدهم، خیلی راحت میرم جلو، تا الان هم خدا خیلی هوام رو داشته بچه پولدار هم نبودم.
.JPG)
زمانی که از شهرستان آمدم تهران با کارگری شروع کردم الان هم با افتخار دارم کار نصب انجام میدم و خدا را شکر جرأت اینو دارم، حرکت میکنم و الحمدالله خدا هم هوامو تا الان داشته. چیزی که من در کنگره یاد گرفتم قدردانی است. حالا قدردانی از چه کسی؟ همین که آمدم کنگره و درمان شدم از خداوند و از بنیان کنگره 60 قدردانی میکنم. از جسم سالمم یا هر کارسالمی که انجام میدم قدردانی میکنم و خدا رو شکر.
امروز با یکی از دوستان ساعت ۶ صبح جلسه داشتم و میخواستم زودتر به جلسه برسم و با خودم که فکر میکردم، گفتم من قبلاً ساعت ۶ صبح که از خواب بیدار میشدم باید دو ساعت میشستم نشعه میکردم، این روزها خدا شاهده یه جوری من نشعه هستم ساعت ۶ صبح که بیدار میشم دوست دارم پرواز کنم، این هم جای قدردانی داره، تشکر از خداوند.
و در ادامه از آقای مهندس که این بستر رو فراهم کردن و از راهنمای خوبم آقا مجید که خیلی به من کمک کرد تو این راه و از همه راهنماها ممنونم. من اگر بخواهم واقعیت را بگویم بنده از تک تک این اساتید مطلب یاد گرفتم،
.JPG)
من روزی که مرزبان شده بودم جلسه عمومی بود و رفتم یه چای ریختم و مشغول خوردن شدم. در همین حین آقا حامد ولیزاده آمدن و به من گفتن مهدی جان شما الان مرزبان هستی و الگو، چای خوردن در جلسه کار درستی نیست. این آموزش دیگه تا آخر عمر تو ذهن من حک شد. خدا را شاکرم که امروزه خیلی راحت و ساده بدون هیچگونه تنشی آموزش میگیرم و من آمدهام که از تک تک اساتید آموزش بگیرم. آقای مهندس گفتن یاد گرفتن فقط کلامی نباشه بلکه باید عمل کرد، در کنگره 60 من سعی میکنم تا جایی که بتوانم خدمت کنم به محض اینکه تعهد این پهلوانی تمام شود مجدد نیت کردم برای همسرم و فرزندان دوباره آغاز کنم و ایمان دارم که خواهد شد، و این حداقل کاری است که در قبال آرامشی که به زندگیام برگشته میتوانم انجام دهم.
از اینکه با سکوتتون به صحبتهام گوش دادید ممنونم.
تنظیم و ارسال : گروه خبری نمایندگی ایمان
مسئول خبری : مسافر ابولفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
245