سیزدهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی راهنما همسفر سولماز، نگهبانی مسافر مرضیه و دبیری مسافر اعظم، با دستور جلسه «چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی کنیم؟» روز شنبه ۲۲ آذرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، سولماز هستم یک همسفر.
بسیار خوشحالم که روز دیگری رقم خورد و این توفیق نصیب من شد تا در نمایندگی ارکیده کرمان و در خدمت شما عزیزان باشم. آقای مهندس دستور جلسات را با هدفی مشخص طراحی کردهاند و حکمتی در آن نهفته است که پس از دستور جلسه بنیان، دستور جلسه «چگونه در کنگره۶۰ قدردانی میکنیم؟» را مطرح مینمایند.
موضوعی که همواره از آقای مهندس شنیدهام این بوده است که میفرمودند: «من خودم اگر تمام زندگیام را به کنگره ۶۰ ببخشم، باز هم دِینی که کنگره بر گردن من دارد را نمیتوانم جبران کنم.» در حالی که ایشان بنیان کنگره هستند و خود، کنگره را تأسیس کردهاند. وقتی شخصی که بنیان کنگره محسوب میشود چنین سخنی را بیان میکند، باید ببینیم حساب ما با کنگره چگونه باید باشد؟
به خاطر میآورم حدود پنج سال قبل، روز اولی که ما بهصورت یک گروه به شعبه گنجعلیخان کرمان آمدیم، در آن زمان هنوز آقای مهندس نام ارکیده را برای گروه خانمهای مسافر انتخاب نکرده بودند. نه لژیونی وجود داشت، نه راهنمایی و نه خدمتگزاری. سه نفر از تهران، دو نفر از اصفهان و دو نفر نیز از خانمهای مسافر کرمان که رها شده بودند، به ما ملحق شدند و با همین تعداد، فعالیت شعبه آغاز شد. در روزهای ابتدایی تا شش ماه کارگاه تشکیل نمیشد، زیرا اعضا به حد نصاب نمیرسیدند. کف سالن سیمانی بود و همواره هنگام نظافت و جارو کردن، خاک بلند میشد. اما امروز میبینیم شرایط به چه شکل تغییر کرده است؛ هفتهای دو روز کارگاه تشکیل میشود، نگهبان جلسه داریم، استاد داریم، چندین لژیون و راهنما داریم و خدمتگزاران فعال حضور دارند، بخش OT، گروه مرزبانی و لژیون تازهواردین، همگی فعال هستند.
حال این سؤال مطرح میشود که همه اینها چگونه اتفاق افتاد؟ چه چیزی باعث شد منِ سولماز که در دشت مغان بزرگ شدهام و اصلاً کرمان را نمیشناختم، در شهری غریب خدمت کنم؟ من اینجا چه میکنم؟ چه چیزی باعث شد که با جمعی از پیشگامان و سفیران همگام شوم و به این شهر و این شعبه بیایم و شماها بشوید خواهر، مادر، دختر یا حتی قوم و خویش من؟ چرا؟ زیرا زمانی فرد یا افرادی این کمک را به من کرده بودند. زمانی در جایگاه شما بودم؛ رنج کشیده، درد دیده، افسرده، بیمار و به آخر خط رسیده، بهگونهای که در شهر و بین اعضاء خانواده خودم نیز غریب بودم. به کنگره آمدم و احیا شدم؛ کنگره مرا زنده کرد.
در ادامه، من دیدم و این دیدن باعث قدردانی شد. اگر من آن محبت و لطفی که به من شده، تمام زحماتی که برایم کشیده شده و هزینههایی که برای حال خوب من پرداخت شده است را نبینم، طلبکار میشوم و نمیتوانم شکرگزار و قدردان باشم. هرگز یادم نمیرود که با وجود داشتن امکانات مالی زیاد در شهرمان، هیچکدام در اختیار من نبود و در آن زمان حتی توان مالی خرید یک سیدی را نداشتم و از طرف راهنمایم حمایت میشدم. من همان سولمازی هستم که امروز میلیاردها سرمایه دارم، اما پیش از این اجازه و اختیار استفاده از آنها را نداشتم. حال که احیا شدهام، آیا باید همه چیز را رها کنم و بروم؟ خیر؛ من هم باید دستی را بگیرم، من هم باید قدردان باشم، زیرا در صورتی که قدردان باشم، در واقع باز هم به خودم خدمت کردهام.
قدردانی در کنگره انواع مختلفی دارد. آقای مهندس میفرمایند یکی از این قدردانیها قلبی است؛ یعنی ما قلباً شکرگزار و قدردان باشیم. نوع دیگر، قدردانی زبانی است؛ زمانی که شکرگزاری و قدردانی را بصورت زبانی بیان و ادا کنیم، ولی نوع اصلی قدردانی، بعد از آنکه بر زبان میآوریم باید بصورت عملی باشد یعنی عملاً کاری در جهت قدردانی انجام دهیم. قدردانی در عمل، میشود عضو لژیون سردار شدن، دنور شدن، پهلوان شدن. اگر توان مالی نداری، خدمت کن؛ از استراحتت بگذر، از خوابت بگذر، از کارت بگذر، از دانشگاه بگذر. چرا؟ زیرا همه اینها را کنگره به ما برگردانده، چگونه میشود که من پس از اینهمه دریافت کردن، بگذارم و بروم؟ من همه اینها را داشتم، اما در حقیقت هیچچیز نداشتم.
شعری هست که میگوید:
«شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند»
کفر یعنی ندیدن، ندیدن خوبیها، زحمتها، محبتها و لطفها، یعنی اگر قدر همان اندک چیزی را که داری ندانی، خداوند آن را از تو میگیرد، اما اگر قدرشناس باشی، باز هم برای خودت دریافت میکنی. در واقع، قدردانی یکی از مؤلفههای درمان در کنگره است که باعث میشود سیستم بیوشیمی بدن بهدرستی عمل کند، اعتمادبهنفس انسان افزایش یابد، عملکرد سیستم عصبی و پاراسمپاتیک بهتر شود و حال ما روز به روز بهتر و بهتر گردد.
امیدوارم همه ما با سیدی نوشتن، خدمت کردن، احترام به خدمتگزاران، منظم بودن و بهعبارتی یک رهجوی تمامعیار بودن، بتوانیم حداقل در انجام همین کارهای کوچک که بهعنوان وظیفه و مسئولیت به ما سپرده شده است، قدردانی را در عمل اجرا کنیم.
آقای مهندس در صحبتهای خود فرمودهاند: افراد در بارگاه الهی سه دستهاند؛ گروهی ناسپاس هستند، همواره شکایت میکنند، غر میزنند، از هیچ چیز راضی نیستند و جایگاهی ندارند. گروهی افراد صبور هستند. اینها در درجه دوم قرار دارند، در برابر مشکلات صبر و خویشتنداری پیشه میکنند و رشد مییابند، اما شاگرد اولهای درگاه خداوند، افراد سپاسگزار و شکرگزار هستند که حتی دردها و رنجها را برکت زندگی میدادند که باعث گشایش فهم و رشدشان میشود.
در کنگره در شعر شکرگزاری آمده است:
«خداوندا،
دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصندههای آسمانی است
و روح ناآرام من خواستار رهایی است؛
نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است.»
ما به کنگره نیامدهایم که فقط از اعتیاد رها شویم؛ ما با هدفی بزرگتر که شاید در ناخودآگاه ماست و خودمان نیز به آن واقف نیستیم، به کنگره آمدهایم. وقتی به این مکان مقدس میآییم و بند اعتیاد و ضدارزشها از دست و پای ما باز میشود، تازه بند عشق، محبت و ایمان به خداوند به دست و پای ما زده میشود و اینجاست که «نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است».
در ادامه، شکرگزاری میکنیم؛ شکرگزاری چنین جایگاهی دارد. امیدوارم همه ما بتوانیم در این مسیر، بهصورت مستمر شکرگزار تمام نعمتهایی باشیم که خداوند به ما عطا کرده است. به یاد دارم در جایی فردی میگفت: چه کسی این حق را به شما داده است که دست سالم داشته باشید؟ چه کسی این حق را به شما داده است که چشم سالم داشته باشید و جهان را ببینید؟ چه کسی این حق را به شما داده است که پای سالم داشته باشید و بتوانید راه بروید؟ اینها نعمتهایی هستند که در وجود ماست و ما اغلب آنها را نمیبینیم. دیدن این نعمتها میتواند ما را به قدردانی و شکرگزاری برساند. امیدوارم بتوانیم تمام نعمتهایی را که خداوند در زندگی به ما عطا کرده است، ببینیم.
تایپ: همسفر مهرناز ـ لژیون سوم ـ نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه ـ لژیون چهارم ـ نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
206