English Version
This Site Is Available In English

آنچه کنگره به من داده است را هیچ‌وقت نمی توانم جبران کنم.

آنچه کنگره به من داده است را هیچ‌وقت نمی توانم جبران کنم.

به نام قدرت مطلق الله

هشتمین جلسه از دوره چهارم لژیون سردار کنگره ۶۰، نمایندگی قائم‌شهر، با استادی راهنما محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر احسان، دبیری مسافر بهمن و خزانه‌داری مسافر محمد، با دستور جلسه " از کنگره 60 چگونه قدردانی کنیم " یکشنبه 23 آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت 15:30 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

امیدوارم حال همگی خوب باشد. ابتدا صمیمانه از آقایان احسان، بهمن و محمد عزیز که امروز این فرصت را به من دادند تا بتوانم خدمت کنم، تشکر می‌کنم. همچنین رهایی آقا علیرضا، آقا جعفر را به خودشان و به راهنمای محترمشان آقا مهران تبریک می‌گویم.
می‌خواهم بسیار خلاصه بگویم که ما در کنگره چگونه قدردانی می‌کنیم. برای اینکه بتوانم درباره این دستور جلسه صحبت کنم، باید روز اولی را که وارد کنگره شدم، خوب به یاد بیاورم. اگر بتوانم آن روز را یادآوری کنم، راحت‌تر می‌توانم درباره قدردانی از کنگره صحبت کنم. من در آن زمان، با مصرف شیشه و هروئین وارد کنگره شدم. اوضاع من اصلاً خوب نبود. شرایطی داشتم که همه‌چیز به‌هم‌ریخته بود؛ آرامشم را ازدست‌داده بودم، ازنظر مالی در تنگنا بودم و اعتبار خودم را نیز ازدست‌داده بودم. وضعیت واقعاً خوب نبود و به‌جایی رسیده بود که برای مدتی بسیار طولانی، تنها شده و تنها زندگی می‌کردم. قبلاً این‌گونه نبود. شاید ده سال قبل، یک فرد ورزشکار بودم. زمانی بود که ً در یک استادیوم دو سه هزار نفری می‌آمدند فقط برای تشویق من.

ازنظر مالی بسیار قوی بودم و ازنظر اجتماعی، هر جا می‌رفتم، اطرافم پر از آدم بود. همه‌چیز خوب بود و اصلاً فکرش را نمی‌کردم که روزی همه این‌ها را از دست بدهم. دقیقاً زمانی که وارد کنگره شدم، چندین ماه بود در یک خرابه، تنهایی زندگی می‌کردم خوب است که الآن جمعیت این‌جوری است و راحت‌تر می‌توانم صحبت کنم اوضاع واقعاً خوب نبود. سپس برادرم صابر به همراه پدرم آمدند و گفتند جایی به نام کنگره ۶۰ هست. من هم آمدم و خداییش، اصلاً فکرش را نمی‌کردم که اتفاق خاصی برایم بیفتد؛ اما خدا خواست و این اتفاق افتاد. من به اینجا آمدم و تلاشم را کردم.

 

اگر بخواهم در پرانتز بگویم، به نظر من بهترین قدردانی برای دوستان سفر اولی این است که بتوانند سفرشان را دقیقاً طبق دفترچه‌ای که راهنما برایشان می‌نویسد، گوش‌به‌فرمان راهنما باشند و دقیقاً مطابق آن پیش بروند. این به نظر من بهترین نوع قدردانی برای یک سفر اولی است. به‌هرحال، من به کمک آقا حسن رهایی ام را گرفتم و به کمک آقا مهرداد ، سیگارم را ترک کردم و وارد سفر دوم شدم. درجایی که نیاز بود، بزرگان به من گفتند و من هم شروع به خدمت کردم؛ مرزبان شدم و حالا در هرجایی که نیاز باشد، خدمت کرده‌ام و اکنون راهنما شده‌ام. امکان ندارد روزی از زبان من بشنوید که بگویم: من با خدمت‌هایی که در کنگره کردم یا پولی که به کنگره دادم... امکان ندارد این حرف را از من بشنوید. چون آنچه کنگره به من داد، من هیچ‌وقت... نتوانستم جبران کنم. من عاشق آقای مهندس هستم و به کنگره ۶۰ ایمان‌دارم.

 

اگر وقت داشته باشم، یک مثال کوچک می‌زنم: سال‌های قبل، ماده‌ای به نام کراک آمد. در کل ایران به این بزرگی، در مدت پنج یا ده روز، این ماده جمع شد. همه گفتند: این چه اتفاقی بود؟ شانسی بود؟ درصورتی‌که اصلاً این‌طور نبود. پشت این قضیه، یک سری آدم بسیار باهوش، قوی، پزشک و زرنگ و یک باند تبهکار بودند. آنها گفتند: ما ماده‌ای می‌دهیم که جوانان بکشند و چهارماهه بمیرند. چون مصرف‌کننده کراک، چهارپنج‌ماهه می‌میرد. این چه سودی برای ما دارد؟ ما می‌خواهیم ماده‌ای بدهیم که آنها ۱۰، ۲۰، ۳۰ سال جیب ما را پر کنند. برای همین آمدند آن ماده را جمع کردند و به‌جایش چیزهای دیگری مثل هروئین را آوردند. تا زمانی که پایم به کنگره بسته است، امکان ندارد برایم مشکلی پیش بیاید. اگر بخواهم درباره این دستور جلسه جمع‌بندی کنم، آخر حرفم این است: قدردانی من چگونه است؟ قدردانی من این است که بتوانم در کنگره بمانم، بتوانم در گوشه‌ای خدمتی بگیرم و به‌هرحال، کمک کوچکی بکنم. امیدوارم همه دست‌به‌دست هم بدهیم تا بسیاری از جوانان هم‌سن‌وسال من، به کنگره بیایند و رهایی پیدا کنند. این نیاز دارد که همه ما با همدیگر کمک کنیم تا بسیاری از خانواده‌ها بتوانند به رهایی برسند. از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، ممنونم.

عکس و صوت: مسافر محمد لژیون پنجم
تایپ و ویرایش: مسافر علی‌رضا لژیون یکم
ویراستاری و ارسال: مسافر جعفر لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .