استاد از انسانهایی میگوید که پس از یک دوره سقوط، ضعف و دوری از ارزشها، دوباره به مسیر نور و آرامش بازمیگردند. این بازگشت امری ساده و عادی نیست؛ بلکه نیازمند درکی عمیق از گذشته و تصمیمی راستین برای تغییر است. اغلب، ما گمان میکنیم تنها ظاهر افراد دگرگون میشود؛ اما این سیدی به ما میآموزد که تغییر واقعی، تحول در اندیشه و نگرش است.
استاد میفرمایند: «انسانها همانند مسافران یک جاده هستند. برخی در مسیری راست حرکت میکنند، برخی در پیچها گرفتار میآیند و برخی راه بازگشت را مییابند». نکته مهم اینجا است که بازگشت نشانه ضعف نیست؛ بلکه نشاندهنده شجاعت و بینش است؛ زیرا کسیکه بازمیگردد، خطای خود را دیده، آن را پذیرفته و بر آن شده است تا دوباره خود را بسازد.
در گذشته من نیز مانند بسیاری از انسانها میپنداشتم کسیکه اشتباه کرده، دیگر ارزشی ندارد یا تباه شده است؛ اما در کنگره۶۰ فهمیدم که هیچ انسانی تباه نیست، گاه تنها راهش را گم میکند. این سیدی به من آموخت که نگاهم باید از قضاوت بهسوی فهمیدن تغییر کند. انسانی که بازمیگردد، همانند دانهای است که فرصتی دوباره برای جوانه زدن یافته است.
در این سیدی اشاره شده که انسانها هنگامیکه از نور و آرامش دور میشوند، شاید در آغاز متوجه نشوند. تاریکی، آرام و خاموش، به ذهنشان راه مییابد. گفتار، احساسات و تصمیمهایشان دگرگون میشود؛ اما روزی فرا میرسد که انسان از درون خسته میشود و آغاز به پرسیدن میکند: من کجا بودم و اکنون کجا هستم؟ چرا آرامشم را از دست دادهام؟
همین پرسش لحظه آغاز بازگشت است. بازگشت یعنی این که بفهمم ارزشهای راستین چه بودهاند، اینکه دوباره برای خویش احترام قائل شوم، درک کنم که خدا هرگز قهر نکرده و همیشه در راه بازگشت ما چراغی روشن نگاه داشته است.
در این مسیر استاد میفرمایند: انسان نباید شتاب کند. کسیکه از چاه تاریکی بیرون میآید؛ باید گامهایی آرام و پیوسته بردارد؛ چرا که اگر شتابزده باشد، دوباره سقوط خواهد کرد. همانگونه که گیاهی که با آرامش میروید؛ اگر بخواهیم به زودی و با فشار بزرگش کنیم، خشک خواهد شد.
این سیدی برایم پیامی بزرگ داشت: بازگشت، تنها بازگشت بهسوی خدا یا کنگره۶۰ نیست؛ بازگشت به خویشتن راستین، عشق، آرامش و اخلاق است. گاه از خودمان نیز دور میشویم، گاه حتی خود را نمیشناسیم؛ اما وقتی در کنگره۶۰ با آموزشها روبهرو میشویم، بهتدریج آن «من راستین» دوباره بیدار میشود.
از این سیدی دریافتم که هیچ چیز در جهان گم نمیشود؛ حتی اگر سالها در تاریکی بماند. عشق، ایمان، انسانیت، تنها کمرنگ میشوند و اگر بخواهیم، دوباره زنده میگردند. آموختم؛ باید برای بازگشتی که خدا به ما هدیه کرده است، ارزش قائل شوم، بهجای سرزنش دیگران، همراهشان باشم تا شاید روزی آنان نیز راه بازگشت خود را بیابند و از همه مهمتر، یاد گرفتم که اگر کسی سقوط کرد، پایان کار نیست؛ شاید آغازی باشد برای بیداریای زیباتر.
در پایان پیام این سیدی برایم این بود: اگر روزی از آرامش دور شدم؛ اگر پنداشتم همه چیز به پایان رسیده است، بهخاطر بیاورم که خدا همیشه راه بازگشت را گشوده نگاه داشته و هرگز درها را نبسته است، فقط کافی است نخستین گام را خود بردارم.
منبع: سیدی بازگشتگان ۲
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
38