نهمین جلسه از دوره ششم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نیلوفر قزوین با استادی مسافر سما، نگهبانی مسافر ندا و دبیری مسافر حمیده با دستور جلسه «وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» در تاریخ چهارشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۳۰ شروع به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، سما هستم، یک مسافر.
خیلی ممنونم که به من فرصت خدمت دادید. دستور جلسهٔ امروز ما وادی دهم است: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.» در ابتدای وادی، صحبت از این است که همهٔ دوستان سلام میرسانند و از خداوند و نگهبان شکرگزار هستند. وصلها را انجام میدهند تا همه چیز در کائنات به رحمت الهی سیراب گردد. واقعاً جملهٔ زیبایی است. وقتی از نگهبان صحبت میکنیم، باید بدانیم که نگهبان مأموریتی دارد؛ چه در زمین و چه در جهانهای دیگر، و به او مسئولیتی داده شده است. جناب مهندس نیز از همین قانون تبعیت میکنند و خدا را شکر که ما توانستیم در کنار این دانشمند بزرگ، جاری و در حرکت باشیم. هر چقدر که خودمان تلاش کنیم، میتوانیم در این مسیر، یعنی مسیر سیر نور، حرکت کنیم تا این وصل قویتر شود و رحمت ماوراء قطعاً بیشتر شامل حال ما گردد.
در این وادی آمده است: «آنانی که مجذوب رحمت قدرت مطلق میشوند، به ارتقا میرسند.» ارتقایی که در این وادی مطرح میشود، شاید ما فکر کنیم که فقط در سفر آشکار باشد؛ یعنی من سعی کنم تحصیلاتم را عالی کنم، از نظر مالی شرایط خوبی داشته باشم و هر چیزی که در سفر آشکار دوست داریم، به دست آوریم. اما آن ارتقایی که در این وادی مد نظر است، درست است که اینها مهم و مکمل راه اصلی هستند، اما اصل موضوع، ارتقاء درونی و رسیدن به حال خوش است.
شاید ما بیاییم به کنگره، شروع به درمان کنیم و احساس کنیم که حال خوبی به دست آوردهایم. این طبیعی است؛ ما در سفر هستیم و آموزش میبینیم. نیروهایی در اینجا به ما کمک میکنند تا رشد کنیم، چه در سفر آشکار و چه در سفر پنهان. اما باید ببینیم آیا واقعاً ارتقایی در درون خودم ایجاد شده است یا نه؟ وقتی از کنگره بیرون میروم یا در اجتماع هر کاری انجام میدهم، رفتارم با انسانها، فرزندان، پدر و مادرم و آرامش درونیام، همهٔ آن چیزی است که به دنبال آن هستم. وقتی آن آرامش را احساس کنم، یعنی به ارتقا رسیدهام.
در ادامه آمده است: «آنانی که به سورچرانی مشغولند، به دنبال پاهای اضافی میگردند تا خود را در زمین نگه دارند.» این افراد، کسانی هستند که به دنبال لذت بیرونی هستند. لذت باید درونی باشد و حال خوش ایجاد کند. ما این را در کنگره آموزش دیدیم. آقای مهندس در یکی از سیدیها بیان میکنند که شخصی هر روز آستینهایش را بالا میزد و از جلوی مغازهها عبور میکرد تا همه ببینند او وضو میگیرد و نماز میخواند. اما تمنای دل کجا میرود؟ اگر واقعاً بخواهیم با خدای خود خلوت کنیم، نیازی نیست کسی ببیند. در کنگره میتوانیم این را تمرین کنیم، به ویژه با خدمتی که انجام میدهیم؛ البته خدمتی که انجام میدهیم باید از روی عشق باشد.
وقتی خودم سعی کنم درست حرکت کنم، قطعاً روی اطرافیانم تأثیر خواهد گذاشت و القاء اتفاق میافتد. آقای مهندس میگویند:
«گلی خوشبوی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که تو مشکی یا عبیری؟
که از بوی دلآویز تو مستم
بگفتا: من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشینی در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم.»
در این وادی همچنین از شمشیر برنده صحبت میشود که برای من بسیار جالب بود و کمککننده است. گفته شده که این شمشیر هم هشدار است، هم امید، هم سقوط و هم سکوت؛ یعنی فرد میتواند از صفت خوب به بد یا از صفت بد به خوب تغییر کند. ما تلاش میکنیم، میآییم کنگره و میتوانیم صفت اعتیاد خود را تغییر دهیم، حرکت درست انجام دهیم و حرمتها را رعایت کنیم. حتی وقتی وارد سفر دوم میشویم، باید مراقب باشیم؛ زیرا در سفر دوم ممکن است از نقطهٔ اوج دوباره به نقطهٔ سقوط برسیم. چون صفت گذشته در انسان صادق نیست و انسان جاری است، باید مراقب رهایی و حال خوبمان باشیم. حتی دیدن یک فیلم یا شنیدن موسیقی میتواند حال ما را تغییر دهد. باید دقت کنیم که حس ما مدام در تزکیه و پالایش باشد، سیدی بنویسیم و توجه داشته باشیم که چه میبینیم و چه میشنویم تا حس ما همیشه قوی و پرانرژی باقی بماند. خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
گردآوری و تایپ: مسافر لیلا – لژیون سوم – نمایندگی نیلوفر قزوین
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
11