جلسه دهم از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر بیات، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر امید با دستور جلسه « هفتهی بنیان » پنجشنبه ٢٠آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کارکرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. دستور جلسه در مورد بنیان کنگره است باید بگویم که من هر چه نگاه میکنم به اینکه این خدمتی که آقای مهندس و خانواده بزرگش برای من انجام داده است اصلاً قادر به توصیف آن نیستم و نه میتوانم قدردان و سپاسگزار این لطف باشم و هر چقدر که جلوتر میروم بیشتر آن را درک میکنم که چه امر بزرگی اتفاق افتاده است و هر چقدر که نگاه میکنم، آن حال و روز من که وارد کنگره شدم و با آن شرایطی که داشتم و فکر می کردم چیزی است که شدنی نیست، چون همه راهها را رفته بودم و همیشه از وابستگی به مواد بدم میآمد و دنبال راهی بودم که بتوانم خودم را نجات بدهم، ولی هر چه تلاش کردم، بیشتر فرو رفتم.
وقتی وارد کنگره شدم و راهنمای تازه واردین برای من توضیح دادند، متوجه شدم و من را به ایمان رساند و هیچ موقع آن لحظه را یادم نمیرود و وقتی تمام شد یک آرامش قلبی پیدا کردم.
بابت این لطف و رحمتی که خداوند شامل حالم کرده بود از همان ماههای اول که در کنگره آمدم شروع به خدمت کردم.
رفتم پیش آقای مهندس و گفتم که میخواهم انشاالله اگر سفرم تمام شد به خوزستان بروم و خدمت کنم و آقای مهندس فرمودند که امروز به گونهای آموزش بگیر که فردا بتوانی به دیگران انتقال بدهی.
و در این مدت سعی میکردم هر کجا که کارگاه آموزشی برگزار میشد با تمام توانم شرکت کنم تا بتوانم آموزش ها را خوب یاد بگیرم.
من در سال ۸۹ در ابتدا در اهواز حدود سه ماه میدان راه آهن با قطار میآمدم و زیرانداز داشتم که پهن میکردم و استند و بنر کنگره و کتاب ۶۰ درجه هم می گذاشتم و بعدش چند ساعتی میماندم و بعد با اولین قطار به تهران برمیگشتم.
موقعی که تهران میرفتم خدمت آقای مهندس و خانم آنی میرفتم و گزارش را به آقای مهندس میدادم، و اوایل سال ۹۰ اجازه خدمت در آبادان را گرفتم و در پارک خیابان دبستان مینشستم و بعد از ۴۰ روز یک نفر برای پسرش که مصرف کننده بود پیش من آمد و من ایشان را مشاوره کردم، رفت و دیگر نیامد.
بعد از آن تعداد نفرات اهواز زیاد شد و با اجازه آقای مهندس در روزهای یکشنبه و سه شنبه اهواز میرفتم و در روزهای زوج، دو شنبه ها و چهار شنبه ها در آبادان تشکیل لژیون دادم، ودر آبادان در مدت یک سال، ۵ تا مکان را عوض کردیم و تا زمانی که به این مکان فعلی نیامدیم، هیچ چیزی شکل نگرفت و مدت یک سال و نیم دنبال مکان مناسب گشتم تا اینجا را پیدا کردم و کسی حاضر نمیشد مکانی به ما مصرف کنندگان بدهد و توان مالی خوبی نداشتیم.
بدون اغراق میگویم یک سال هر روز به سازمان منطقه آزاد میرفتم تا توانستم این مکان را برای کنگره بگیرم چون هم مشکل شهرداری و هم مشکل سازمان منطقه آزاد داشت.
کارمند منطقه آزاد میگفت که من چون پیر هستم یک ماه میآیم و خسته میشوم و اصلاً فکر نمیکردند که من یک سال و نیم پیگیری کنم. و همه این کارها که انجام میپذیرد، اوّل لطف خداوند متعال و دوّم کلام و آموزشهای آقای مهندس است.
اگر کنگره ۶۰ و آموزشهای آقای مهندس نبود، خدا میداند که چه سرنوشتی داشتم و همه اینها اراده خداوند است.
گروه سایت نمایندگی اروند آبادان
تایپ: مسافر حسین لژیون یازدهم
ارسال مطلب: مسافر امین لژیون یازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
139