در هفته بنیان کنگره60، فرصتی طلایی فراهم آمده تا از تجربیات و دیدگاههای استاد گرامی امین دژاکام، استاد جهانبینی در این ساختار پرمحتوا و تاثیرگذار بهرهمند شویم. استاد امین با دانش و تجربهای عمیق در زمینه اعتیاد و جهانبینی توانستهاند جریانی نو در حوزه ارتقاء سطح آگاهیهای فردی و اجتماعی ایجاد کنند. در این مصاحبه به صحبتهایی ارزشمند از ایشان درباره مفاهیمی چون محبت بدون توقع، مسئولیتپذیری، بخشش و خودشناسی خواهیم پرداخت؛ مفاهیمی که نه تنها در مسیر درمان اعتیاد، بلکه در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها تأثیرگذار است. این گفتگو فرصتی است برای درک بهتر ساختار کنگره60 و بهرهبرداری از آموزههای آن در مسیر رشد و تعالی انسانی است.

آیا تجربهای از روزهای نخست شکلگیری کنگره۶۰ به یاد دارید برای ما بیان کنید؟
یک شور و نشاط بسیار زیاد، یک اتفاق جدید! اوایل کنگره۶۰ یک حرکت نو در زندگی ما بود، چیزی ناشناخته، جالب و شگفتانگیز. سؤالی که برایمان پیش آمده بود این بود که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چه تحولی ایجاد شود؟ البته من خیلی خوشبین بودم و حس خوبی داشتم. آقای مهندس را همیشه قبول داشتیم و میدانستم که اتفاق خیلی خوبی خواهد افتاد. پشت این علم و دانشی که ایشان داشتند و کارهایی که انجام میدادند همیشه یک تفکر عمیق و ژرفی نهفته بود. حس قوی و خوبی به ایشان داشتیم و پیشبینی خوبی از آینده داشتم؛ اما وقتی که کنگره شروع شد و آقای مهندس تمام وقتشان را متمرکز بر روی کنگره۶۰ گذاشتند احساس حسادت و رقابت به نوعی در من بروز پیدا کرد؛ مثلاً انگار که یک رقیب پیدا شده بود. این احساسها مدتی در من غالب بود؛ ولی بعد به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم وارد کنگره۶۰ شوم؛ وقتی وارد شدم به خودم گفتم که اگر نمیتوانم کنگره۶۰ را ببندم یا تغییر بدهم، پس خودم باید بروم و در کنگره۶۰ حضور پیدا کنم. وارد کنگره۶۰ شدم و شروع به ارتباط برقرار کردن با بچهها کردم. اوایل که رفتم نمیتوانستم آن ارتباط را به خوبی برقرار کنم و عبور از آن دوره سخت بود؛ ولی بعد از مدتی که ارتباطم با بچهها برقرار شد حس و حالم خیلی بهتر شد.
در ادامه مسیر با چالشهایی هم روبهرو شدم. اوایل کنگره۶۰ مثل الان نبود. بههرحال انسانهایی بودند که احساسات بههم ریختهای داشتند و از آنجا که ساختار کنگره۶۰ هنوز به تکامل امروز نرسیده بود بعضیها میتوانستند راحت اذیت و آزار دهند یا کارهای خودشان را پیش ببرند، درواقع برخی از این افراد میتوانستند ضربه بزنند، اذیت کنند یا دشمنی داشته باشند. در سالهای اول کنگره۶۰ ما از این افراد در پشت پرده آسیبهایی میدیدیم و این برای ما تجربیات بسیار سختی بود؛ اما همانطور که میگویند این مسائل باعث شد که ما بهتر شویم، بیشتر یاد بگیریم و قویتر شویم. این خلاصهای بود از اوایل کنگره۶۰؛ اما افراد خیلی خوبی هم در آن دوران بودند، قطبهای بسیار قوی و مثبت که با پیوند محبت و دوست داشتن، انرژی و انگیزه میدادند. اینها هم شیرینی و جذابیتهای خاص خودشان را داشتند. من در کنگره۶۰ شروع به صحبت کردن راجعبه جهانبینی کردم و بازخوردهایی که گرفتم، تأثیری که این صحبتها روی بچهها میگذاشت برای من خیلی قوت قلب، انرژی و امیدواری به همراه داشت.

خوابها به چند دسته تقسیم میشوند؟ چه عواملی باعث دیدن یا ندیدن خواب میشود؟ چهطور میتوان فهمید یک خواب هشداردهنده است، پیشنمایش است یا فقط ناشی از عوامل جسمی مثل پرخوری؟ برداشت درست از یک خواب راحت چیست؟
خوابها بهطور کلی به سه دسته اصلی تقسیم میشوند:
خوابهای سفر به جهانهای دیگر: این نوع خوابها مربوط به سفر به جهانهای غیر مادی یا غیبی است. بسیاری از افرادی که به غیب اعتقاد دارند این نوع خوابها را بهعنوان تجربهای از ورود به دنیای دیگری میبینند. این نوع خوابها ممکن است شبیه به سفرهای فیزیکی باشند، مانند سفر به شهرهای مختلف یا مکانهایی که در دنیای واقعی وجود دارند؛ اما در خواب این مکانها بهگونهای دیگر دیده میشوند.
خوابهای آرشیو اطلاعات هستی: طبق برخی باورها، اطلاعات و وقایع هستی در جایی ثبت میشوند که به آن «لوح محفوظ» یا «آرشیو کائنات» گفته میشود. خوابهایی که در این دسته قرار میگیرند، بهنوعی نشاندهنده دسترسی فرد به این اطلاعات ثبتشده هستند. فرد ممکن است در خواب خود رویدادهای گذشته را ببیند یا حتی پیشنمایشهایی از آینده را مشاهده کند.
خوابهای ذهنی: این نوع خوابها ناشی از فعالیتهای ذهنی فرد در طول روز یا حتی احساسات و افکار ناخودآگاه او هستند. برخی از خوابها بهطور کامل توسط ذهن انسان ساخته میشوند و ممکن است شامل افکار و نیازهای فرد باشند که به صورت یک داستان یا تصویر در خواب نمایان میشوند.
برای تشخیص اینکه یک خواب هشداردهنده است یا فقط یک خواب عادی، باید به ویژگیهای خاص خواب توجه کرد. خوابهایی که پیامهایی خاص یا هشداردهنده دارند، معمولاً با یک حس قوی همراه هستند. این حس میتواند شامل ترس شدید، تعجب، شادی یا حتی هیجان غیرعادی باشد که در حالت معمول در زندگی روزمره تجربه نمیشود؛ بنابراین اگر یک خواب حسی قوی به شما منتقل کند و احساس کنید که این خواب برای شما یک پیام خاص دارد ممکن است آن خواب حاوی اطلاعات یا هشدارهایی باشد. با اینحال باید به این نکته توجه کرد که نه تمام خوابها و نه تمام حسها باید بهعنوان حقیقت محض پذیرفته شوند. برخی از خوابها ممکن است بر اساس ترسهای درونی یا احساسات ناخودآگاه فرد ساخته شده باشند و نتایج منفی برای فرد به همراه داشته باشند؛ مثلاً در خواب میبینید که کسی به شما آسیب میزند یا خیانت میکند، این خوابها ممکن است تنها ساختههای ذهنی شما باشند و نباید آنها را بهعنوان حقیقت در نظر گرفت. نکته دیگری که در رابطه با خوابها باید به آن توجه کرد این است که نیازی نیست به دنبال تعبیر و تفسیر تمام خوابها باشیم. خوابها میتوانند مانند یک سفر ذهنی یا حتی گشتوگذار در دنیای ذهن و احساسات انسان باشند. در بسیاری از موارد خوابها صرفاً نشانهای از وضعیت روحی یا ذهنی فرد هستند و نه بیشتر. برای اینکه خوابهای خود را درست تفسیر کنیم؛ باید به ویژگیهای خاص آنها توجه کنیم. اگر خواب حس خاص و برجستهای داشته باشد ممکن است معنای عمیقتری داشته باشد که بهتر است به آن توجه کنیم؛ اما خوابهایی که حس معمولی و روزمره دارند لزومی به تفسیر ندارند. در نهایت توصیه میشود که خوابها را بهعنوان یک بخش از زندگی خود بپذیریم و سعی نکنیم بهطور مداوم برای هر خواب تفسیر خاصی پیدا کنیم. برخی خوابها تنها برای تفریح و سرگرمی هستند و برخی دیگر ممکن است پیامی برای ما داشته باشند؛ اما مهم این است که آنها را با دید باز و بدون وسواس تفسیر کنیم.

محبت بدون توقع یعنی چه؟ همسفر چگونه میتواند یاد بگیرد بدون چشمداشت محبت کند؟
محبت بدون توقع موضوعی است که میتوان آن را در سیدی «وادی سوم» دنبال کرد. وادی سوم میگوید: «هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش نمیاندیشد.» اگر انسان یاد بگیرد که در وهله اول باید خودش برنامهریزی کند و مسئولیت کارها، وقایع و اتفاقات زندگیاش چه خوشایند و چه ناخوشایند را بپذیرد مفهوم عمیق وادی سوم را درک کرده است؛ یعنی وقتی باور کند که خودش باید بیشتر از هر چیز به مسائل زندگیاش بها بدهد و توجه کند، درواقع خودش را در جایگاه نفر اول قرار میدهد و دیگران در مرحله دوم قرار میگیرند. در این حالت توقع انسان از دیگران بسیار کاهش پیدا میکند و حتی از میان میرود. برعکس اگر کسی فکر کند: «هیچکس به اندازه پدر و مادر یا استاد یا دوست به انسان نمیاندیشد.»، آنگاه طبیعی است از دیگران انتظار داشته باشد که به فکرش باشند، برایش برنامهریزی کنند، مراقبش باشند و نیازهایش را در نظر بگیرند، اگر این کارها انجام نشود یا کوتاهی کنند، او دچار رنج و دلخوری خواهد شد؛ اما طبق تعریف آقای مهندس در وادی سوم، وقتی انسان خودش را نفر اول قرار میدهد، مسئولیت موفقیتها و شکستها را نیز بر عهده میگیرد. در اینجا انسان از خودش توقع دارد نه از دیگران و این نقطه آغاز بسیاری از تغییرات مهم است. از نظر من وادی سوم کلید اصلی درمان است. هرکسی که این وادی را درک نکند و نپذیرد در این مسیر موفق نمیشود. وقتی بپذیری که فکر غلط خودت باعث بسیاری از شکستها بوده و مسئولیت خرابیها را قبول کنی آنوقت میگویی: «خودم درست کردم، خودم خراب کردم، خودم هم میتوانم آن را درست کنم.»؛ اما اگر بگویی دیگران وظیفه داشتند درست فکر کنند و نکردند یا آنها زندگیات را خراب کردند، ناخودآگاه میگویی «آنها خراب کردند و آنها هم باید درستش کنند.» اینجاست که فاجعه آغاز میشود؛ چون نقش اصلی و محوریت زندگیات را از دست میدهی و دیگران، پدر، مادر و ... میشوند مسبب مشکلات و کمبودهای تو. همین تفکر است که نسل طلبکار مادرزاد را به وجود میآورد؛ همان نسلی که آقای مهندس به آن اشاره میکنند. وادی سوم میتواند تمام اینها را از بین ببرد.
از طرف دیگر در سیدی «موانع محبت» گفته میشود: مالکیت و محبت نسبت عکس دارند هر چه محبت بیشتر شود، مالکیت کمتر میشود و برعکس. انسان باید یاد بگیرد محبت خود را خالص کند؛ یعنی مالکیت درونیاش را کم کند. وقتی مالکیت کم شود توقع هم کم میشود؛ چون وقتی چیزی را تمام و کمال متعلق به خودت میدانی انتظار داری تحت فرمان تو باشد و مطابق خواست تو رفتار کند؛ اما در سیدی موانع محبت بیان میشود که مالک حقیقی خداوند است، ما تنها بر چیزی مالک هستیم که خودمان خلق کرده باشیم و چون ما چیزی نیافریدیم مالک حقیقی هیچ چیز نیستیم. ما فقط امانتدار هستیم، نعمتها به ما داده شدهاند تا مدتی از آنها بهره ببریم؛ وقتی انسان این را درک کند نسبت به نعمتها محبت پیدا میکند نه مالکیت. اینگونه محبت، محبتی خالص است: نسبت به فرزند، نسبت به نعمت بینایی، سلامتی، سرپناه، غذا و دیگر داشتهها. وقتی انسان بداند همه اینها امانت هستند، احساسش نسبت به آنها از جنس محبت خواهد بود نه تملک؛ پس اگر بخواهم جمعبندی کنم: برای محبت بدون توقع باید موانع محبت را درک کنیم، مالکیت را از خودمان برداریم و به خداوند بسپاریم؛ بفهمیم که ما امانتدار هستیم؛ همچنین باید وادی سوم را درک کنیم: هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش نمیاندیشد؛ باید بدانیم توقع، ریشهاش ناتوانی انسان است. هرچه انسان از خودش شروع کند قویتر شود و به مسائل خودش بپردازد، نقاط ضعفش برطرف میشود و در نتیجه توقعش کم میشود. افراد معمولاً دوست دارند دیگری بیاید کمبودهایشان را جبران کند؛ اما وادی سوم میگوید: آنکه باید بیاید و کمبود را پر کند خودت هستی. دیگران کمک خواهند کرد؛ اما مسئولیت با خودت است. در نهایت در وادی چهاردهم هم آمده است که محبت باید خالی از کینه، خالی از نفرت و خالی از طلبکاری باشد. اگر محبتی میکنیم نباید معاملهگرانه یا حسابگرانه باشد. نکته آخر اینکه وقتی محبت میکنی، مزدش را همان لحظه دریافت میکنی. وقتی غذایی به انسان گرسنهای میدهی، شادی و شعفی که در او به وجود میآید همان انرژی مثبتی است که خودت در همان لحظه دریافت میکنی. اگر به دنبال پاداش بعدی باشی آنوقت محبت از حالت خالص خارج میشود.
موانع اصلی بخشش در میان همسفران کنگره۶۰ میتواند شامل چه مواردی باشد؟
این آبی است که ریخته شده، این مشکلی است که به وجود آمده، عمری است که تباه شده، زندگی که خراب شده و قابل برگشت نیست! جبرانناپذیر است و اینها غیرقابلبخشیدن است و … وقتی این مسائل در ذهن انسان مرور میشود، کار را دشوارتر میکند. بله یک چیزهایی وجود دارد که قابل جبران است و برخی دیگر قابل جبران نیست، این یک واقعیت است. اگر به مسئله اینگونه نگاه کنیم که اتفاقاتی افتاده است و شرایطی گذشته که نمیتوان آنها را برگرداند، ممکن است نتیجهگیری کنیم که هیچ راهی برای جبران نیست؛ ولی در حقیقت بسیاری از مسائل قابل برگشت هستند، چرا که ممکن است شرایط یا رفتارهایی وجود داشته باشد که قابل اصلاح باشند. ما میخواهیم بدترین حالت را بررسی کنیم؛ زیرا انسانها معمولاً در شرایط بحرانی بدترین حالت را در نظر میگیرند. میگویند این موضوع قابل برگشت نیست و طرف مقابل مقصر مطلق است. مسئله بعدی اینکه اگر من ببخشم طرف مقابل ممکن است متحول نشود؛ بلکه طلبکار شده و بدتر هم بشود. این نگرانیها ذهن انسان را مشغول میکنند و همینطور است که بخشیدن دشوار میشود؛ اما باید بدانیم که در برخی مواقع این افکار نادرست هستند. ممکن است ما اصلاً صاحب حق نباشیم یا ممکن است طرف مقابل مقصر نباشد یا حتی ممکن است مشکل قابل جبران باشد، تمام اینها قابل تغییر هستند.
در دیدگاه کنگره۶۰ بیان میشود که بزرگترین دشمن انسان جهل و ناآگاهی خودش است؛ اگر مشکلی پیش آمده ریشه اصلی آن در جهل خود انسان است. پذیرش این حقیقت به وادی سوم مربوط میشود که میگوید: هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خود نمیاندیشد؛ پس این من بودم که درب را باز کردم. یک مثال برای خانم شانی زدم که جهل ما پیشنماز تاریکیهای زندگی ما است، پیشنماز مشکلات است. این جهل من است که باعث میشود افرادی که به من آسیب میزنند پشت سر من ایستاده باشند. همان جهل من است که به آنها خط میدهد؛ پس اگر من این را بپذیرم که مسئول اصلی من هستم و خودم دقت نکردهام، موضوع به شکل دیگری خواهد بود. همانطور که در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر آقای مهندس آمده است و ایشان بیان میکنند که من مصرفکننده بودم به دلیل بیماری و ناآگاهی برخی دربها را باز گذاشتم و افراد به من آسیب زدند. حالا آیا مقصر اصلی آنها هستند یا من؟ درواقع من هستم که درب را باز گذاشتم! پذیرش این حقیقت در فرآیند بخشش تأثیر زیادی دارد؛ پس موضوعی که مطرح میشود این است که ممکن است ما صاحب حق نباشیم. زمانی که مقصر اصلی را جهل خودمان بدانیم از بسیاری از مسائل درس میگیریم و میتوانیم آنها را پشت سر بگذاریم و ببخشیم. در اینجا است که رحمت الهی وارد میشود و جبران میکند. درست است که ممکن است برخی چیزها را از دست دادهایم؛ اما در عوض چیزهای بهتری به دست میآوریم. اگر انسان بتواند این مطالب را یاد بگیرد، بخشش برای او قابل اجرا میشود؛ اما اگر این مسائل را نیاموزد، نمیتواند از افکار منفی رها شود و حتی یک لحظه آرامش نخواهد داشت.
کنگره۶۰ چه راهکارهایی برای سوق دادن جوانان به سمت زندگی سالم و دوری از مواد مخدر دارد؟ پیام شما به جوانانی که در معرض خطر اعتیاد هستند چیست؟
اساس کار کنگره۶۰ آموزش، پیشگیری، مهار و درمان اعتیاد است. ما در کنگره۶۰ برای مسائل و مشکلات بنیادی راهحلهای منطقی، قابل فهم و علمی داریم. در کنگره۶۰ اهل توصیه کردن نیستیم؛ بیشتر معتقدیم که انسان باید با چشم باز تصمیم بگیرد؛ حتی اگر میخواهد مصرفکننده بشود. آقای مهندس میگویند: «اگر میخواهید مصرفکننده باشید لااقل با اطلاعات کافی این کار را انجام بدهید.» در کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» ایشان بیان میکنند: «یک نفر وجود دارد که با ۰/۰۱ میلیگرم نشئه میشود، یکی دیگر نیز با ۱۰ گرم، هر دو نفر نشئه میشوند؛ اما کدام عاقلترند؟ فردی که با ۰/۰۱ میلیگرم مصرف دارد، زیرا تخریب خیلی کمتری دارد و آن یک نفر تخریب خیلی بیشتر و هزینه بسیار بالاتری خواهد داشت.» ما در کنگره۶۰ اعتقاد داریم که اگر انسان در مسائل، به دانایی لازم برسد، این دانایی به او کمک میکند تا ماهیت خواستههایش را تشخیص دهد و خودبهخود درست عمل کند؛ زیرا وقتی فرد تشخیص پیدا کرده باشد، بسیاری از انتخابهایش دیگر انتخابهای درستی خواهد بود. اگر بخواهم درباره این موضوع صحبت کنم میگویم که دانش کنگره۶۰ از بوته آزمایش عبور کرده است و سربلند بوده و نتیجه آن را امروز میبینیم؛ در زمینههای مختلف مانند درمان سیگار، درمان اضافه وزن (روش دژاکام)، بیماریهای لاعلاج و ...؛ بنابراین خیلی عاقلانه است که از این منابع استفاده کنیم، از این دانش بهرهمند شویم و خودمان را به این دانش مجهز کنیم. یک زمانی صرف کنید که ممکن است خیلی هم وقتگیر نباشد؛ مثلاً 20 دقیقه یا 50 دقیقه مطالعه در مورد کنگره۶۰، دانش اعتیاد و کتابهای آقای مهندس و بعد با شناخت انتخاب کنیم؛ یعنی بدانیم و سپس انتخاب کنیم. اگر من بودم و میدیدم جایی وجود دارد که برای مشکل من راه حل دارد و بیماران در حال درمان شدن هستند، کنجکاو میشدم که از مطالب و آن دانش بهرهمند شوم، استفاده کنم و بعد براساس آن شناخت تصمیم بگیرم.
مسئولیت ما بهعنوان کسانی که در سایه بنیان قرار داریم، برای حفظ و انتقال صحیح میراث کنگره۶۰ به نسلهای آینده چیست؟
ما در هر قسمتی که هستیم باید کار خود را بهنحو مطلوب انجام دهیم؛ وقتی در هر جایگاهی قرار داریم؛ باید سعی کنیم تابع عمل سالم باشیم و بهدنبال انتقام، دشمنی، کینه، دروغ و منیت نباشیم. بله انسان باید در بعضی مواقع محکم عمل کند و از حق پیروی کند؛ ولی اعتقاد من این است که اگر در جایگاه خود خیرخواه و خوشدل باشیم؛ یعنی خوبی بخواهیم هم برای خودمان و هم برای دیگران، همه چیز به خوبی پیش میرود؛ زیرا وقتی شما خیرخواه کسی باشید، به این فکر میکنید که چه بخورد که مریض نشود یا مثلاً چه راهنمایی به او بدهید که در زندگی آسیب نبیند؛ وقتی که شما بهدنبال خیر رساندن و خوبی برای دیگران باشید، بهطور طبیعی بهدنبال مطالب خوب خواهید رفت و از آنها استفاده خواهید کرد؛ مثلاً اینکه چه خوراکی بخورم تا سالم بمانم، چه لباسی بپوشم، درس بخوانم یا نه؟ چگونه زندگی کنم؟ چگونه در خانه با دیگر اعضاء خانواده ارتباط برقرار کنم؟ شروع به یاد گرفتن میکنید؛ چون به دنبال هدفهای خوب هستید و مطالب خوب را جذب میکنید. بهتدریج از اینها بهرهمند و غنی میشوید. وقتی هم غنی شدید یعنی با مطالب خوب مجهز شدهاید، یک انسان پر از چیزهای خوب خواهید شد؛ چرا پر شدهاید از چیزهای خوب؟ زیرا دنبال خوبی بودهاید. کسی که بدی میخواهد درونش پر میشود از چیزهای بد. اگر بخواهید بدی کنید باید بدی داشته باشید تا بتوانید بدی کنید؛ پس آدم خوب، چیزهای خوب جمع میکند و آدم بد، چیزهای بد. این است که از مسیر درست خارج میشود. شما چهطور ممکن است برای دیگران بدی بخواهید و بعد بتوانید در جمعیت احیاء انسانی کنگره۶۰ که میخواهد انسانها را احیاء کند، نقش مثبتی داشته باشید؟ این تناقض است؛ پس باید چهکار کنید؟ بایستی انسان خواسته و نیت خود را تا حد امکان خالص کند؛ حالا نمیگویم ایدهآل باشد یا فرشته باشد نه؛ اما باید بدی برای کسی نخواهید، بهدنبال تلافی نباشید و این حس را نداشته باشید که چون حالتان گرفته است دیگران هم باید به خاک سیاه بنشینند. این حسها درست نیستند. آنوقت شما میتوانید وظیفه خود را در مقابل کنگره۶۰ یا هر جایی مانند دانشگاه، مدرسه و ... بهدرستی ایفا کنید.

با توجه به زمانبر بودن درمان مسافر، چرا برخی همسفران توقع دارند مسائل زناشویی فوراً اصلاح شود؟ از دیدگاه شما همسفر چگونه میتواند با آموزشهای کنگره۶۰ به بهبود رابطه کمک کند؟
بر اساس جهانبینی، خانواده یک تیم است. زن و شوهر بهعنوان هسته اصلی خانواده و مسائل زناشویی بهعنوان بخش مهمی از مسائل خانواده باید بهعنوان یک کار تیمی به آن نگاه شود. من فکر میکنم اگر طرفین از خودگذشتگی داشته باشند و کمی صبوری به خرج دهند، حوصله داشته باشند و سیدیهایی که آقای مهندس در مورد غریزه جنسی صحبت کردهاند را گوش دهند و آنها را در ارتباط خود به کار بگیرند میتوانند تأثیرات مثبتی ببینند. وقتی انسانها با یکدیگر حس خوبی دارند، حالا این حس خوب در چه شرایطی به وجود میآید؟ وقتی محبت وجود داشته باشد. چه موقع محبت به وجود میآید؟ زمانی که شما خواسته خودتان را همیشه در اولویت قرار ندهید؛ زیرا وقتی فکر کنید که باید خواسته من زودتر از همه اجابت شود، آن وقت با محبت فاصله میگیرید. محبت، درون خود بخشش، از خودگذشتگی و بسیاری از ویژگیهای دیگر را دارد؛ پس اگر حس خوب ایجاد شود، قطعاً روی رابطه تأثیرگذار است. برای پاسخ به سؤال شما نیاز به بخشش و گذشت داریم تا بتوانیم مثل یک تیم عمل کنیم. بله ممکن است که یک مسافر در مقطعی بیمار باشد و در چنین شرایطی شما باید به او فرصت بدهید. او ممکن است بگوید: «من تب دارم و نمیتوانم روی پا بایستم»؛ اما شما نمیتوانید به او بگویید: «نه من باید به جایی که میخواهم برسم». این نوع رفتار با محبت فاصله دارد؛ مثلاً شما نمیتوانید یک نفر بیمار را مجبور کنید که در خیابان پا به پای شما راه برود، اینطور برخورد کردن با محبت فاصله دارد؛ پس درک شرایط طرف مقابل و گذشت از خواستههای خود بسیار مهم است. وقتی شما به این نتیجه میرسید که به آنچه که میخواهید دیرتر برسید اتفاق خاصی نمیافتد. اجازه دهید حال طرف مقابل اول خوب شود و شرایط تغییر کند؛ وقتی با این نگاه وارد میشوید، وارد فاز محبت میشوید و کمکم ساختارهای صحیح رابطه شکل میگیرد. مسئله زناشویی فقط مسئله فیزیکی نیست. این مسئله عاطفی، مسئله دوست داشتن و قبول داشتن است. همه اینها باید در کنار هم وجود داشته باشد تا شرایط درستی برقرار شود؛ پس این رابطه با درک متقابل از خودگذشتگی و محبت پایهگذاری میشود و بعد به سمت خوبی و درستی پیش میرود.
طراح سؤال، مصاحبه کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون ششم)
عکاس خبری: مسافر ایمان رهجوی استاد امین (نمایندگی آکادمی)
ویرایش و ارسال: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2997