مناسبتها در کنگره ۶۰ دارای اهمیت و اثرگذاری زیادی میباشند زیرا انسانها همیشه نیاز به یادآوری دارند؛ فراموشی یکی از ابزار مثلث تاریکی است و این مناسبتها باعث میشوند، انسان دچار فراموشی نشود؛ اینکه انسان به یاد بیاورد که به چه دلیل باید از دیگران قدردانی کند، اگر این را بداند شروع به یادآوری بیشتری میکند و این کار باعث میشود انسان از پنهانکاری و کفر خارج شود.
دیدهشدن یکی از مسائل مهم زندگی است و انسانهایی که به درجهای از آگاهی و پختگی میرسند، خصلتی که پیدا میکنند این است که همه را خوب میبینند؛ تفاوت یک معلم خوب با بد در این است که معلم خوب شاگردانش را خوب میبیند و آقای مهندس که معلم همه ما هستند، این ویژگی را دارند؛ ایشان طوری رفتار میکنند که اعضای کنگره۶۰ بالاترین استعداد در وجودشان را کشف و آزاد کنند.
شرط اصلی دیدن ویژگیهای خوب و آزاد کردن آن، این است که ما یکدیگر را دوست داشته باشیم و اولین فایده این موضوع برای شخص من است، زیرا شما وقتی خوبی کسی را میبینی، خوبیهایش است که منتقل میشود، رفتار انسانها با ما، تابع رفتار ما با آنهاست و مهمترین دلیل اصلی حال بد ما فراموشی محبت است و مشکل آدمها از آنجا شروع میشود که فکر میکنند خیلی آدمهای خوب و بینقصی هستند.
بنیان کنگره یعنی در واقع بذر کنگره، چیزی که از داخلش، آن درخت به وجود آمده و شکلگرفته است؛ آقای مهندس میفرمایند: این تولد من نیست، تولد تمام اعضای کنگره است زیرا فقط ایشان احیا نشدند بلکه تمامی افرادی که به این مکان آمدند و به درمان رسیدند، احیا شدهاند؛ برای اینکه درک جهانبینی را در وجودمان احساس کنیم باید آن را در اعمال و رفتارمان جستجو کنیم اما شرطهای دیگری هم وجود دارد که باید نسبت به یکدیگر داشته باشیم و آن هم گذشت و بخشش است.
برای حفظ یک ساختار باید از خودگذشتگی وجود داشته باشد و از خودگذشتگی یعنی دیگران را با تمام تفاوتها در عقاید یا رفتار بتوانیم بپذیریم، دوست بداریم و عشق بورزیم و همچنین از عقایدی که با نگرشهای ما مغایرت دارد، چشمپوشی کنیم.
هر انسان به یک دلیل در این جهان هستی زندگی میکند؛ پس یعنی هر یک از ما برای یک نقشی حضور داریم، باید آن را پیدا کرده و ایفا کنیم؛ آن نقش باید رویت شود؛ یکی از ابزارهای نیروهای بازدارنده این است که انسانها همدیگر را نبینند و طوری باهم برخورد کنند که انگار نامرئی هستند؛ دیده شدن یکی از بخشهای حیاتی زندگی است.
وقتی انسان به درجه پختگی و آگاهی میرسد، یکی از خصلتهایی که پیدا میکند این است که همه را خوب میبیند؛ ما هر کاری که میکنیم در نهایت به آموزش و آموختن بر میگردد؛ شرط اصلی دیدن یکدیگر و آزاد کردن آن ویژگیها، این است که یکدیگر را دوست داشته باشیم.
مشکل اصلی انسانها از آن جایی شروع میشود که فکر میکنند به واسطه کارهای خوبی که انجام میدهند آدم خوبی هستند و میگویند؛ این سفر دوم دقیقاً آن نقطهای است که من فکر میکنم آدم خوبی هستم، به خودم میبالم و مرکز عالم میشوم، هر فردی طبق اصول من رفتار کرد، آدم خوبی است و در غیر این صورت آدم بدی خواهد بود.
کجا متوجه میشوم که جهانبینی را خوب فرا گرفتهام؟ اگر شما به نقطهای رسیدید که احساس میکنید از موفقیت و پیشرفت انسانها خوشحال میشوید، آنجاست که جهانبینی را خوب فرا گرفتهاید.
بنیان یعنی بذر؛ کنگره مانند چیزی است که از داخلش درخت شکل گرفته و بیرون آمده است یعنی ریشه و اصل؛ به این خاطر که آقای مهندس در آن اتفاق و آن مرحلهای که ما به عنوان فرضیه X و متد DST میشناسیم، خودشان را از نو ساختند و روی خودشان آنها را آزمایش کردهاند، کسانی که وارد کنگره میشوند هم باید این مراحل را طی کنند.
برداشت مهمی که من از این سیدی داشتهام این بوده است که آقای مهندس هم درد هستند و هم درمان؛ چرا که خود ایشان این دوره را طی کردهاند و بعد، آن را در اختیار بقیه انسانها گذاشتهاند.
منبع: سیدی (بنیان)
نویسنده: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر مولود(لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مولود(لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سما رهجوی راهنما همسفر مولود(لژیون یازدهم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
30