English Version
This Site Is Available In English

اخبار لژیون ویلیام وایت (نمایندگی لاله کرج)

اخبار لژیون ویلیام وایت (نمایندگی لاله کرج)

سخنان استاد:
سلام دوستان خاطره هستم یک مسافر
دستور جلسه امروز وادی دهم است. ابتدا باید بدانیم هدف ما از سفر سیگار چیست؟ قطعا بازسازی تمام و کمال سیستم شبه افیونی بدن. ما تلاش می‌کنیم، انرژی و هزینه صرف می‌کنیم تا جسم خود را به بهترین شکل درمان نماییم، ولی با مصرف سیگار و وارد کردن بیش از پنج هزار نوع سم به بدن، قطعا این اتفاق نمی‌افتد. این روزها که آلودگی هوا بیش از حدمجاز شده، می‌بینیم چقدر هشدارها و بیماری‌ها زیاد شده است. و ما با مصرف سیگار چند صد برابر این آلودگی‌ها را با دستان خودمان وارد ریه‌هایمان می‌کنیم. پس مصرف سیگار اجازه بازسازی و ترمیم به سیستم بدن نمی‌دهد.
آنتی ایکس، یعنی ضد سیستم ایکس، هر آنچه از سد خونی مغز عبور کند و در عملکرد آن اختلال ایجاد نماید، مانند مواد مخدر، سیگار، الکل، قرص و حتی کافئین. با سیگار نمی‌شود بازی کرد. بدترین کاری که در سفر سیگار می‌توانید انجام دهید این است که دوگانه‌سوز شوید، هم آدامس بخورید و هم سیگار بکشید. این کار حتی می‌تواند خطر سکته قلبی داشته باشد.
وادی دهم می‌گوید؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. تغییر دادن صفات شاید ابتدا سخت به نظر برسد. من که 20 سال از عمرم را سیگار کشیدم، فکر می‌کنم نمی‌توانم بدون آن به زندگی ادامه دهم. مصرف سیگار بزرگ‌ترین اسارت است، و رهایی از سیگار شاید از رهایی مواد هم ارزشمندتر باشد، چون به ظاهر چندان کار ضدارزشی محسوب نمی‌شود و استفاده آن مجاز است، ولی تخریب بالایی دارد، و درمان آن تغییرات بسیار زیادی در انسان ایجاد می‌کند. ما در کنگره "نمی‌خواهم" داریم، ولی "نمی‌توانم" نداریم، زیرا در اینجا روش درمان و داروی درمان کاملاً درست است.
پیام ابتدای وادی دهم بسیار جذاب است؛ "شهر یکباره به طغیان دچار می‌گردد، اما نسیم آرام الله پس از چندی در تمام آبادی‌ها حاکم می‌شود و عظمت و سلامتی بازمی‌آید...". به خاطر دارم زمانی که کرونا شیوع پیدا کرد، جناب مهندس در یک ویس این پیام را ‌خواندند که باعث شد همه بسیار آرام شویم. این پیام مربوط به زمانی است که شرایط زندگی ما بحرانی می‌شود؛ زمانی که می‌خواهیم درمان اعتیاد انجام دهیم، کاری را شروع کنیم، از رابطه نامناسبی خارج شویم، در کل هرگاه می‌خواهیم تغییر جهت بدهیم، گویی آن آرامش و امنیت از بین می‌رود و همه چیز به هم می‌ریزد.
در ادامه می‌گوید؛ "آنانی که مجذوب رحمت قدرت مطلق می‌شوند به ارتقا می‌رسند، آنانی که فقط به سورچرانی مشغول‌اند نصیبی ندارند..." کنگره برای ما نمادی از رحمت قدرت و دریچه‌ای به سوی نور است. کسانی که خود را وصل نگه می‌دارند، به ارتقا می‌رسند، اما آنانی که به سورچرانی مشغول می‌مانند بهره‌ای نمی‌برند. سورچرانی یعنی دنبال خوشگذرانی و لذت‌های زودگذر بودن، مانند مصرف مواد، سیگار، الکل، قرص‌های آرامبخش و ... که تنها ساعاتی ما را از خود بی‌خود می‌کند تا چند لحظه مشکلاتمان را فراموش کنیم.
"چهارپایانی که دنبال پاهای اضافه می‌گردند تا خود را محکم به زمین نگاه دارند..." منظور کسانی است که زندگی را در مادیات خلاصه می‌کنند، کسانی که حاضر نیستند با خود واقعی‌شان مواجه شوند و به صدای درونشان گوش فرا دهند. من هم همینطور بودم، حاضر نبودم صدای درونم را بشنوم و آن را با مصرف مواد، سیگار، قرص و هر چیزی که دم دستم می‌آمد سرکوب می‌کردم.
"اما نمی‌دانند بدون دست و پا سر بر سجده الله بسیار آسان است، فقط تمنای دل می‌خواهد که با آن فاصله بسیار دارند..." بارهای اضافه یعنی همین ضدارزش هایی که خودمان را به آن وصل نگه می‌داریم. یک بالون را درنظر بگیرید، برای اینکه اوج بگیرد، باید کیسه‌های شن و بارهای اضافه را دور بریزد. ما هم اگر می‌خواهیم به رهایی و ارتقا دست یابیم، باید این قید و بندها را از خود دور و بندها را قطع کنیم. در غیر این صورت پایین می‌مانیم، به درخت‌ها یا به یک تپه یا ساختمان کوچک گیر می‌کنیم و درنهایت سقوط خواهیم کرد. پس تنها چیزی که برای رهایی و اوج گرفتن نیاز است، تمنای دل می‌باشد، یعنی خواست قلبی.
چرخه آخر وادی دهم نیز بسیار زیبا و مهم است، که با تفکر آغاز می‌شود. ما برای هر کاری باید از خودمان سوال کنیم چرا می‌خواهیم این کار را انجام بدهیم، و باید جواب قانع کننده‌ای داشته باشیم. باید آن خواست در وجودم باشد، وگرنه نمی‌توانم آن را به انجام برسانم. بعد از برداشتن قدم اول یعنی تفکر، وارد این چرخه می‌شوم، قدم بعدی ایمان است. وقتی وارد کنگره می‌شوم، کسانی را ببینم که رها شده‌اند و به درمان رسیده‌اند، درنتیجه ایمانم قوی می‌شود. می‌گویم وقتی دیگران توانستند، من هم می‌توانم. شاید از کاهش پله بترسیم، ولی وقتی اولین پله را کم ‌کردیم و دیدیم اتفاقی نیفتاد، اعتماد به نفسمان بالا می‌رود و ایمانمان قوی می‌شود، و آماده می‌شویم برای مرحله بعد، یعنی عمل سالم، شروع می‌کنیم به انجام کارهای درست، همان شعار کنگره 60؛ عدالت، معرفت و عمل سالم. آنگاه به این فکر می‌کنم که کدام کار می‌تواند مرا به فرمان عقل نزدیک کند.
با انجام عمل سالم، حس خوبی پیدا می‌کنم. حس‌های ما در طول سفر بیدار می‌شوند، و حس اولین نیروی به کاراندازی قوه عقل است. وقتی حس سالم باشد، نیروی عقل هم سالم می‌شود. چراکه خمر هرچه باشد، مواد مخدر، سیگار، الکل و... پرده یا حجابی روی اندیشه و تفکر من می‌کشد که باعث می‌شود نتوانم تصمیمات عاقلانه بگیرم. شاید تا زمانی که مواد یا سیگارم را مصرف کرده باشم، کمی توانایی تصمیم‌گیری داشته باشم، ولی تا خمار شوم، دیگر حالم دست خودم نیست و نمی‌فهمم چه کاری باید انجام دهم. پس تمام تصمیماتم مشروط می‌شود به این که خمار باشم یا نشئه، سیگارم را کشیده باشم یا نه...
هر عمل درستی که انجام می‌دهم، حسم خوب می‌شود، و حس سالم منجر می‌شود به عقل و تفکر سالم‌تر، وقتی عقل سالم می‌شود، به عشق سالم می‌رسم. ما یک عشق عام داریم و یک عشق خاص. عشق عام یعنی عشق من به همسرم، فرزندم، دوستم... ولی عشق خاص عشقی است که من به تمام هستی و کائنات پیدا می‌کنم. باید از عشق عام گذر کنم تا به آن مرحله برسم. وقتی این چرخه به تعادل می‌رسد، در زندگی کسانی را انتخاب می‌کنم که با من هم حس و هم فاز هستند و دیگر انتخاب‌هایم بر مبنای منافع شخصی نیست.
همه ما در هر مقطعی که باشیم، می‌توانیم تغییر کنیم. نمی‌گوید فقط کسانی که در جهنم هستند، بلکه اگر ما در بهشت برین هم باشیم و از آنچه به دست آورده‌ایم مراقبت نکنیم، از آن جایگاه سقوط خواهیم کرد. پس هرجا و در هر لحظه باید از خودمان مراقبت کنیم و خود را به فرمان عقل نزدیک نماییم.

تایپ و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .