English Version
This Site Is Available In English

با آموزش‌های کنگره، صفات گذشته‌ام آرام‌آرام تغییر کرد

با آموزش‌های کنگره، صفات گذشته‌ام آرام‌آرام تغییر کرد

هشتمین جلسه از دوره پنجاه و نهم از کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی مسافر جواد، نگهباني مسافر امیر و دبیری مسافر منصور با دستورجلسه:«وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است» روز سه‌‌شنبه ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، جواد هستم، مسافر.
خدا را شکر که تا این لحظه در کنگره هستم. از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان تشکر می‌کنم که این بستر را آماده کردند تا من، جواد، به آرامش برسم. همچنین از راهنمای خودم، آقای علی، تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.

من هنوز باورم نمی‌شود که استاد جلسه باشم و در این جایگاه صحبت کنم. روز اولی که وارد کنگره شدم، دوستی که مرا به کنگره آورد، در صورتی که همه راه‌ها را امتحان کرده بودیم، گفت جایی هست به نام کنگره ۶۰ که آنجا شربت اپیوم می‌دهند و زیاد سخت نیست. اوایل سفر، دنبال نشئگی آن بودم و بعد از مدتی که متوجه شدم، با این تفکر حرکت کردم که ساقی و مکان سر جای خودشان هستند و اگر نتیجه نگرفتیم، به مصرف و مکان خود برمی‌گردیم.

یواش یواش که سی‌دی‌ها را گوش می‌کردم، هر کدام از سی‌دی‌ها گره‌ای از مشکلات من را باز می‌کرد؛ همان چیزهایی که در تاریکی بود و این گره‌ها باز می‌شد. در مورد موضوعات دینی خیلی مشکل داشتم و مخالفت می‌کردم. آقای مهندس توضیح می‌دادند، اما چون حس من نسبت به دین و خدا ضعیف بود، خیلی متوجه نمی‌شدم و قضاوت و قیاس می‌کردم. ولی بعد از مدتی، در سی‌دی‌ها همه‌چیز خیلی ساده و قابل فهم شد و این تغییر حس شروع شد.

در مورد دستور جلسه «وادی دهم» و تأثیر آن روی من، این بود که زندگی من به دو بخش تقسیم می‌شود: «قبل از کنگره» و «بعد از کنگره».
قبل از کنگره که مادرم را از دست دادم و هم مال‌باخته بودم. روزی که مادرم را تشییع کردند، بعد از آن رفتم و مواد مصرف کردم چون آرامش و آگاهی، یا همان جهان‌بینی را نداشتم. وقتی مال‌باخته شدم، دنبال قیاس و حسادت بودم که چرا این بلا سر من آمد. ولی هر سی‌دی که در کنگره می‌نوشتم، گره‌ای از کار من باز می‌کرد. در حقیقت، این صفت گذشته من بود.

سر کار خیلی دیر می‌رفتیم، چون باید یک مقدار بیشتر مصرف می‌کردم. همیشه در سر کار تأخیر داشتم. با سی‌دی هفته گذشته که «نظم و احترام» بود، این موضوع برای من خیلی صادق بود. سر کار اصلاً به من مسئولیت نمی‌دادند؛ به‌خاطر مصرف مواد، ظاهر نرمالی نداشتم. در واقع، من مشکلی نداشتم، ولی به علت مصرف‌کننده بودن، نگاه دیگران نسبت به من منفی بود. اما با حضور در کنگره و آموزش گرفتن، این صفت تغییر کرد و جاری شد. یعنی در کارم به من اعتماد کردند و مسئولیت انبار را به من سپردند.

به سفر دوم که رسیدم، پدرم را از دست دادم، ولی آموزش‌هایی که از آقای مهندس و راهنمایان عزیز آموختم، آن تفکر قبل از کنگره را از من گرفت. فردای روزی که پدرم را از دست داده بودم، با پیراهن سفید به کنگره آمدم. همسفرم گفت با پیراهن سفید نرو، چون نگاه مردم به آن بی‌ادبی است. ولی من جایی که آرامش پیدا می‌کنم، کنگره است. این‌ها را مدیون آقای مهندس هستم و تا زمانی که اجازه بدهند، با تمام توان خدمت می‌کنم.

یکی از تغییرات صفات من این است که قبلاً سر کار یا خمار بودم یا می‌خوابیدم، ولی الان فعالیت من بیشتر شده و خوابم اندازه است. به دلیل نظمی که پیدا کرده‌ام، این برای من یک دنیا ارزش دارد.

در مورد وادی دهم، آقای مهندس می‌فرمایند: صفت بد انسان یک‌شبه و یا به روش سقوط آزاد تغییر نمی‌کند. مثلاً اگر دروغ‌گو باشیم، با برعکس چرخاندن زبان راست‌گو نمی‌شویم. این‌طور نیست. مثالی که می‌زنند: مانند ماشینی که با سرعت بالا حرکت می‌کند، نمی‌تواند در یک لحظه تغییر مسیر دهد یا ترمز بزند؛ چون اگر در یک آن بخواهد این کار را انجام دهد، آسیب شدید می‌بیند. باید آرام‌آرام سرعت کم کند و بعد تغییر مسیر دهد.

در مسیر قرار گرفتن در روشنایی نیز همین‌طور است؛ یک‌شبه نمی‌شود. جایی که تاریکی وجود دارد، باید کم‌کم روشنایی وارد شود، مانند طلوع و غروب خورشید. اگر انسان بخواهد صفات بد خود را تغییر دهد، باید شاخه‌به‌شاخه و آرام‌آرام حرکت کند.
برای کنار گذاشتن خشم، باید یواش یواش محبت و عشق جایگزین شود. باید نسبت به محبت و عشق آگاهی پیدا کند تا بتواند خشم را کنار بگذارد.


تایپ و ویراستاری:راهنما مسافر حامد(لژیون سوم)
ضبط و عکس: مسافر علی(لژیون دوازدهم)
تنظیم و ارسال: مسافر معین(لژیون یازدهم)

«مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک»

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .