جلسه دوازدهم از دوره هفدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به استادی اسیستانت همسفر صفیه، نگهبانی همسفر اعظم و دبیری همسفر معصومه با دستور جلسه «وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.» روز دوشنبه ۱٠ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا وادی دهم پیامی داریم، آنانی که مجذوب قدرت مطلق میشوند به ارتقاء میرسند و آنانی که به سورچرانی مشغول میشوند نصیبی ندارند. خداوند را شکر که ما شامل این رحمت الهی شدهایم و قطعاً به ارتقاء میرسیم؛ زیرا در اینجا حضور داریم. در ابتدای کتاب عشق چهارده وادی برای رسیدن به خود در بخش چکامهای بر کتاب عشق، استاد امین میفرمایند: وادیهای کتاب عشق پلهایی هستند، برای خروج انسان از جهل و نادانی. این وادیها را باید با قاطعیت بیان کنیم و آنها را بهعنوان چراغ راه خود قرار دهیم و آموزشها را مانند مشعلی در زندگی روزمره کاربردی کنیم.
این وادی با عنوان «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.» میگوید من باید تغییر صفت دهم و از صفتهای بد گذشته رها شوم. صفتهای بد و نیروهای منفی همیشه وجود دارند، از بین نمیروند و مانند اضداد عمل میکنند. آنها وجود دارند تا من رشد کنم و من باید آموزش بگیرم که چهطور آنها را کاربردی کنم و در کجا استفاده نمایم. یکی از صفتهای بد نبخشیدن است. بعضی اوقات نباید ببخشیم؛ زیرا ممکن است، شخصی در حق من بسیار بدی انجام داده باشد، عشق وجود دارد؛ اما گاهی، بعضی صفات را برای برخی از افراد نباید به کار ببریم. خانم شانی میفرمایند: بعضی از صفات بد را باید برای خود نگاه داریم؛ اما بدانیم که چهطور و در چه زمانی از آنها استفاده کنیم.
در سیدی تغییر حس آقای مهندس میفرمایند: زمانی که فرد گرفتار نیروهای منفی است، تحت حمایت نیروهای منفی نیز قرار میگیرد و زمانی که گرایش به سمت نیروهای مثبت پیدا کند، قطعاً نیروهای مثبت آن فرد را تحت حمایت خویش قرار میدهند و این عمل را بهتدریج انجام میدهند، تغییر ناگهانی در مدت کوتاه امکانپذیر نیست، همانطور که اکنون فصل پاییز میگذرد و وارد فصل زمستان میشویم این اتفاق بهطور نامحسوس صورت میگیرد؛ تغییر فصلها ناگهانی نیست، بهتدریج متوجه میشویم، پاییز، زمستان و بهار میآید؛ بنابراین تغییر در انسان نیز مانند هستی باید بهتدریج انجام شود.
برای این تغییرها ما نیاز به آموزشهای صحیح و تجربه مفید داریم و خدا را شکر که در کنگره۶٠ هستیم. منظور از آموزشهای صحیح و تجربههای مفید، راهنمایانی هستند که انتخاب کردهایم. برای مسافری که به این مکان میآید و در مدت ده ماه با متد دژاکام به درمان میرسد، سه ضلع: جسم، روان و جهانبینی را در نظر میگیرند و هر زمان که این سه ضلع به تعادل برسد فرد درمان میشود. افرادی هستند که درمان شدهاند؛ اما گریز میزنند؛ زیرا جهانبینی آنها به تعادل نرسیده است برای همسفران نیز همینطور است، من هم باید سه ضلع جسم، روان و جهانبینی را در نظر بگیرم. من مصرفکننده نیستم؛ اما افکار منفی بیشتر از مصرف مواد مخدر در من تخریب ایجاد کرده است.
برای تغییر حس و صفت من به مؤلفههایی که در وادی آمده است، نیاز دارم که یکی از آنها تغییر حس یا تغییر موج فرستنده و گیرنده است. اگر من آموزش درستی گرفته باشم، نیاز به معرکهگیری ندارم و میتوانم تغییر صفت را انجام دهم، اگر کسی به من گفت چرا تندخو، پرخاشگر، بددهن و پرخور هستی، نباید معرکهگیری کنم، همه دستور جلسات زنجیرهوار به هم وصل هستند و میتوانیم آموزشها را از آنها دریافت کنیم. برای تغییر صفت باید حس را تغییر دهیم و این به اختیار ما مربوط است. در تمام مخلوقاتی که خداوند خلق کرده است، تنها به انسان اختیار داده شده است. همه مخلوقات خداوند دارای عقل و نفس هستند؛ اما تنها انسان دارای اختیار میباشد که من بتوانم از این اختیارم بهطور صحیح استفاده کنم، اکنون اختیار از کجا میآید؟ از مثلث نفس واحده که شامل سه ضلع: روح، نفس و جن میباشد؛ بنابراین به این دلیل است که من اختیار دارم و میتوانم انتخاب کنم که از اختیارم چهطور استفاده کنم. این تغییرات و آموزشها زمانی امکانپذیر میشود که من به مرحله تزکیه و پالایش برسم. در انتهای وادی دهم آقای مهندس چرخهای برای تزکیه و پالایش مطرح کردهاند، چرخهای که استاد امین آن را بهترین و شاهکارترین چرخه میدانند، ایشان تاکید میکنند که اگر به همه نکات آن توجه کنید بدون تردید، میتوانید از این وادی آموزش بگیرید.
اگر میخواهید صفت گذشته را تغییر دهید، ابتدا باید حس را تغییر دهیم. برای تغییر حس، به تفکر سالم نیاز داریم؛ زیرا اگر فکر من مشغول و پریشان باشد و ذهن من به دنبال مطالب منفی و ناسازگار باشد، قطعاً خلق نیز نمیتوانم انجام دهم. وادی اول به تفکر تأکید دارد و بیان میکند که تفکر، آغاز خلق است؛ بنابراین من نیز میتوانم، با آغاز تزکیه، خلق صفتی جدید داشته باشم. تفکر سالم آغاز خلق تفکری سالم است که پس از آن به ایمان سالم میرسیم.
ایمان سالم یعنی باور داشتن به اینکه من اینجا، زیر سقف کنگره۶٠ آموزش میگیرم و اطمینان دارم، این مکان راه درمان برای مسافر، با هر نوع ماده مخدر و همسفر نیز است. من بهعنوان همسفری که مصرفکننده نیستم؛ اما میتوانم تخریبها و تاریکیهایی که از اعتیاد مسافر برای خود به وجود آوردهام را درمان کنم. ایمان دارم که جای من اینجا است و این یعنی داشتن ایمان سالم است. استادی میفرمودند: «اگر نگرانی، چرا دعا نمیکنی و اگر دعا میکنی، چرا نگرانی» و این جمله ایمان من را نشان میدهد.
اگر من دلم به آموزشهای کنگره۶٠ خوش است؛ باید سرم را به دست راهنما بسپارم، سرسپرده او باشم و اگر راهنما برخلاف میل من حرفی میزند سمعاً و طاعتاً، بگویم چشم و انجام دهم چه مسافر باشم و چه همسفر. هرگز نگویم چرا راهنما از من ایراد میگیرد؟ همچنین سیدیهایی که به من گفته میشود را بنویسم و غیبت نکردنها بسیار مهم است. حضور من در این مکان اهمیت دادن به خویش است و ایمان داشته باشم جایی که میآیم مکان درستی است، حضور من در اینجا نشان میدهد ایمان من، ایمان سالم است. پس از ایمان سالم، به عمل سالم میرسم. عمل سالم یعنی اینکه تابع قوانین الهی، حرمتهای کنگره۶٠ و آموزشها باشم. تمام ائمه آمدهاند تا به ما بگویند خوبی خوب است، بدی بد است و بدی نکنیم. این میشود عمل. من عملکننده به قوانین باشم و قدرت عمل را داشته باشم.
پس از عمل سالم به حس سالم میرسم، اگر بخواهم بدانم حسم سالم است، چهطور متوجه شوم؟ همین که تفکر سالم داشته باشم و اینکه در اینجا حضور دارم و به این سیستم، مکان و کاری که انجام دهند، ایمان دارم حس سالم و مرحله بعد عقل سالم است. اگر من حس، فکر و ایمانم سالم باشد قطعاً عقل من فرمان درستی صادر میکند. پس از عقل به شیرینترین مرحله که عشق سالم است، میرسیم. بسیاری از ما میگوییم که عاشق پدر، مادر و همسرم هستم؛ اما همسفران جدید در کنگره۶٠ میگویند یعنی چه که عاشق مسافرم باشم و عشق سالم داشته باشم، مسافری که این همه سال جوانی من را تباه کرده است، دوست داشتنها و تلاشهای من را ندیده است و زندگیام را سخت کرده است، چهطور دوستش داشته باشم.
رهجوی من زمانی که با من صحبت میکرد میگفت: من منتظر هستم، مسافرم به درمان برسد، فقط تلافی کنم و انتقامم را بگیرم؛ اما در کنگره۶٠ به ما گفته میشود، عشق سالم داشته باش، عشقی که اگر مسافرم گریز زد ناراحت و نگران نباشم؛ زیرا به این مکان ایمان دارم و ایمانم سالم است که به عشق سالم رسیدهام، اگر گریز زد و عمل ضد ارزشی داشت، بدانم که از روی جهل و نادانی او است و اگر کسی به من بدی میکند، دوستش داشته باشم. این عشق سالم تنها به فرد و انسانهای دیگر نیست، بلکه عشق سالم به تمام مخلوقات خداوند است؛ حتی عشق من به صندلی که بر روی آن نشستهام، دفتر و قلمی که سیدیها را مینویسم تا آموزش بگیرم و خود را ارتقاء دهم.
بنابراین برای اینکه عشق سالم داشته باشم؛ باید همه مخلوقات خداوند را دوست داشته باشم و اگر کسی به من بدی کرد به حساب جهل و نادانی او بگذارم و این واقعاً سخت است که بتوانم برای شخصی که به من بدی کرده است دعا کنم؛ اما امتحان کنید تجربه خوبی است من امتحان کردهام نتیجه خوبی گرفتهام. در واقع اگر بتوانم دعا کنم انرژی آن دعایی که میکنم، میشود آن عشق سالم و بدانم که به ارتقاء رسیدهام و تزکیه و پالایش را انجام دادهام این چرخه تزکیه و پالایش تا زمانی که هستی و انسان میباشد، وجود دارد.
جسم انسان تنپوشی است، برای زندگی در جهان خاکی و این جان من است که میماند، در سیدی شتر آقای مهندس به زیبایی میفرمایند: جسم و جان انسان همنشین یکدیگر هستند، یعنی چه همنشین هستند؟ این جسم من با جان درون من که دارم صحبت میکنم. من زمانی که این سیدی را نوشتم؛ سپس با ذهن آرام به کلمات و جملات گفته شده در آن فکر کردم گریهام گرفت. آیا من میتوانم از این جسم مراقبت کنم؟ تغذیه سالمی دارم و ورزش میکنم. جسم من امانت است، در جان من تا زمانی که در این کره خاکی بخواهم این جسم را تحویل دهم و با جانم ادامه بعد هستی را بدهم. این چرخه ادامه دارد تا جایی که من برسم به نقطهای که از آنجا انشعاب یافتهام درست است که در دعا میخوانیم دست خالی به دنیا آمدهایم، دست خالی از آن نقطه انشعاب یافتهایم و پا به هستی گذاشتهایم؛ اما این چرخه میگردد تا زمانی که من دست پر و با تجربههای مفید مانند خداوند شوم و به سوی او بازگردم، آنجا است که این چرخه تمام میشود، در غیر این صورت هیچ پایانی ندارد. در وادی دهم گفته میشود که این رفتوآمدها، از آسمان به زمین، از آسمان به آسمان دیگر، از زمین به زمین دیگر و از جهانی به جهان دیگر اینقدر ادامه دارد تا اینکه من کامل شوم؛ زیرا خداوند من را خلق کرده است که آینه وجود خودش در روی کره زمین باشم.
من همیشه به رهجویانم گفتهام زمانی که در نقاطی ضعف دارید، نگویید من شرمندهام، من بنده خداوند هستم و ایشان من را بهعنوان جانشین خود در روی زمین آفریده است، من خلیفهاللّه خداوند در روی زمین هستم؛ بنابراین این حقیقت نشان میدهد که جسم و جان یکی هستند؛ زیرا تو خلیفه خداوند در روی زمین هستی. این چرخه ادامه دارد تا به خداوند برسی و این آموزشها، انجام دادن این چرخه و رسیدن به این تغییر صفت، تنها زمانی انجام میشود که من توانایی انجام کارهای کوچک را داشته باشم.
در سیدی ذرهذره آقای مهندس میفرمایند: من باید بتوانم کارها، وظایف روزانه و اجرای قوانین را ذرهذره انجام دهم و توانایی قدرت عمل را داشته باشم، به نظر من بزرگترین راز تغییر انسان، قدرت انجام عملهای کوچک است و باید برای رسیدن به آن برای خود پلی خلق کنم. در سیدی نقاش آقای مهندس میفرمایند: همانطور که خداوند خالق من است، من نیز باید خالق باشم. یعنی پلی بین خواستنها و ساختنهای خود ایجاد کنم و این با انجام عملها و تغییرهای کوچک صورت میگیرد. همانطور که در وادی نهم بیان میشود، با تکرار و تمرین میتوانیم، به نقطه تحمل برسیم، این تکرار و تمرین در این وادی نیز وجود دارد. تغییر صفت یکباره امکانپذیر نیست، بلکه بهتدریج انجام میگیرد و باید زمان را نیز در نظر داشته باشیم.

مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر مهدی
تایپیست، ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم) دبیر سایت
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
208