جلسه ششم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی جواد به استادی راهنما همسفر مریم، نگهبانی راهنمای تازهواردین دنور همسفر حمیده و دبیری همسفر شهربانو با دستور جلسه «وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.» روز یکشنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
از همه شما تشکر میکنم که به من فرصت دادید تا در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم. از تمام عزیزانی که در جشن گلریزان خدمت کردند؛ همچنین از راهنماها و خدمتگزارانی که نهایت تلاش خود را انجام دادند تا بتوانیم جشن خوبی را برگزار کنیم، تشکر میکنم.
با دیدن صندلیهای خالی لژیون سردار واقعاً انسان دلگیر میشود؛ البته تنها دلیل خالی بودن صندلیها این است که هنوز به آن درک لازم نرسیدهایم. مهندس حسین دژاکام میفرمایند: «هر کجا آگاهی ما کامل نشده باشد، آنجا ضعف را احساس میکنیم».
شاید بعضی از ما فکر کنیم همین که در جشن گلریزان بخشیدیم یا عضو لژیون سردار شدیم، دیگر کافی است و نیازی به ادامه مسیر نیست؛ اما این چنین نیست. همانگونه که مراحل نفس، از نفس اماره تا نفس لوامه و از نفس لوامه تا نفس مطمئنه یک مسیر تکامل دارد، آموزشهای ما نیز همینگونه است. قرار نیست کاری را یکبار انجام دهیم و خیال کنیم که دیگر تمام شدهاست؛ بلکه باید پیگیر آموزشها و رشد خود باشیم تا بتوانیم به نفس مطمئنه و آن تکامل لازم برسیم.
دستور جلسه امروز راجعبه وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست. چرا صفت گذشته در انسان صادق نیست؟ زیرا انسان موجود انعطافپذیر و دائماً در حال تغییر است. همانطور که نمیتواند همیشه در یک نقطه ساکن بماند، صفات او نیز براساس شرایط، خلقوخو، محیط، فرهنگ و بسیاری عوامل دیگر تغییر میکند.
اگر من یک خصوصیت بد یا یک ویژگی ناپسند دارم، این وادی به من امید میدهد که میتوانم با حرکت درست ویژگیهای نادرست خود را تغییر دهم و به سمت ارزشها حرکت کنم. وقتی بیان میکند که انسان جاری است؛ یعنی انسان قرار نیست در یک حالت ثابت بماند؛ بلکه همیشه از حالتی به حالت دیگر در حال حرکت و تغییر است.
وقتی انسان این مطلب را به خودش میگوید که اگر دوباره دروغگو بشوم، به همین نوسانات خلقی باز میگردد؛ البته نوساناتی که باعث میشوند نتوانیم روی یک صفت یا یک اخلاق پایدار بمانیم و همین بیثباتی ما را دوباره به اعماق تاریکیها برمیگرداند.
در پیام وادی گفته میشود: کسانی که میدانند، آن میکنند که حق میکند؛ یعنی وقتی شخص دانا حقیقت را فهمید، همان را انجام میدهد. مهندس حسین دژاکام در سیدی «شتر» میفرمایند: «انسان دانا را یکبار که آگاه کنید، کافی است؛ درواقع خودش متوجه میشود که باید چهکار انجام دهد؛ اما انسان نادان اگر صدبار هم برایش توضیح بدهید، یاد نمیگیرد».
ما از انسان چه میخواهیم؟ جز اینکه حق را رعایت کند و در مسیر حق قرار بگیرد. حق چیست؟ حق همان فرمانهای الهی است؛ درحالیکه چیز عجیب و غریبی هم از ما خواسته نشده است. وقتی میگویند: در مسیر حق باشید؛ یعنی فرمانهای الهی را رعایت کنید.
در ادامه این وادی میگوید: برخی از انسانها فکر میکنند برای رسیدن به مرحلهای از تکامل یا رشد معنوی باید دست و پای بیشتری داشته باشند. کسی که علم و آگاهی داشته باشد و به آن شناخت و معرفت رسیده باشد، حتماً بدون دست و پا هم میتواند به یک مرحله از رشد و دانایی برسد؛ بنابراین تلاش بیهوده و افراط در انجام دادن کارها اشتباه است.
وقتی انسان به مرحله لازم از رشد و تکامل برسد، میفهمد که در مسیر آموزش نیازی ندارد که دست و پای اضافی پیدا کند. در متن وادی گفته میشود ما به جای تلاش افراطی و جستوجوی ابزارهای عجیب باید دانش و آگاهی خود را بالا ببریم.
انسانی که علم و معرفت داشته باشد؛ حتی بدون ابزارهای ظاهری هم میتواند به رشد و دانایی برسد؛ بنابراین افراط و تلاش بیهوده ما اشتباه است و ما احتیاج به زیادهروی نداریم، کافی است به همان اندازهای که از ما خواسته شده عمل کنیم.
این وادی میگوید: بدون دست و پا هم میتوانید به مرحلهای از آموزش برسید که شایسته انسان بودن شماست؛ البته در کلامالله نیز به این موضوع اشاره شده است. برخی از انسانها در جهان فیزیکی آنقدر بهدنبال رشد ظاهری و آموزشهای نمایشی هستند که اصل موضوع را فراموش میکنند.
اصل موضوع این است که ببینم چهکاری میتوانیم انجام دهیم تا به دانایی واقعی برسم؛ اما وقتی از آن جهان به اینجا میآیند و حقیقت آشکار میشود، متوجه میشوند نابینا هستند و هیچ ندارند. میگویند: من آنجا بینا و توانمند بودم، چرا اینجا چنین هستم؟
این بخش از وادی میخواهد به ما بگوید: خداوند وعده داده است که اگر تو بدهی، او در عوضش به تو میدهد. من امروز با وجود داشتن فرزند بیمار و هزار نگرانی دیگر زمان گذاشتم و آمدم تا خدمت کنم. اکنون به جای این نگرانیها چه میگیرم؟ همان لذت، حال خوب، آرامش و روشنایی که از بخشش و خدمت نصیب انسان میشود.
این وادی به ما تذکر میدهد که در زندگی اولویتبندی داشته باشیم. ما برای تغییر صفات نادرست خود نیازی به این همه دوندگی و سختگیری نداریم. همین وادی به ما میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. وقتی انسان جاری است، چرا باید بهدنبال چهل روز ریاضت، چهل روز روزه یا کارهای سخت و افراطی برود؟
تمامی این کارها همان دست و پاهای اضافی و تلاشهای بیهودهای هستند که ما را از اصل موضوع دور میکنند. همین که بتوانم تزکیه کنم و صفات بد را از خودم دور کنم، کافی است و نیازی به انجام دادن کارهای اضافی نیست. اتفاقاً همین کارهای اضافی انسان را وارد وادیهای دیگر میکند تا مسیرش را گم کند.
یکی از مهمترین چیزهایی که کمک میکند تا صفات درونیمان را تغییر دهیم و گذشتهمان را عوض کنیم، همین بخشیدن، شرکت در لژیون سردار و گلریزان است. بخشش حسی در درون انسان ایجاد میکند. نور، لذت و آرامشی که انسان با آن میتواند خودش را بالا بکشد.
آیه ۴۱ سوره طه داستان حضرت موسی را بیان میکند که چقدر ایشان سختش بود و مدام گلایه میکرد که من نمیتوانم بروم و این کار را انجام دهم؛ اما خداوند خطاب به او فرمود: «من میخواهم تو را برای خودم پرورش بدهم. چرا میگویی نمیتوانم؟ من تمام شرایط را برایت فراهم میکنم که تو را پرورش دهم». ناگفته نماند که حضرت موسی در همانجا رشد و پرورش الهی یافت.
من همیشه در دعاهایم میگفتم خدایا همانطور که حضرت موسی را برای خودت پرورش دادی، من را هم برای خودت پرورش بده؛ اما بعدها با نگاه کردن به رفتار و اوضاع و احوال خودم متوجه شدم که گاهیاوقات عصبانی میشوم و کاری را انجام میدهم که نباید انجام دهم.
با خودم میگفتم این پرورش باید از طرف من هم همراهی شود؛ یعنی من باید کاری کنم که خدا هم کمکم کند تا این رشد در من اتفاق بیفتد. سال اولی که در جشن گلریزان شرکت کردم، تازهوارد بودم؛ اما مدام همان جمله (پرورش برای خدا) مدام در ذهنم تکرار میشد، بدون اینکه معنایش را دقیق بدانم. بعدها فهمیدم پرورش؛ یعنی کاری را انجام بدهی که برایت سخت است.
سخت بودنش، موجب رشد تو میشود؛ بهعنوانمثال امروز پهلوان شعبه ما پانصد میلیون تومان بخشیده و این کار برای او آسان نبوده است؛ قطعاً خداوند در جایی خطاب به او فرموده که من تو را برای خودم پرورش میدهم. تو ببخش تا من پرورش تو را آغاز کنم و همین معنای رشد است.
ما که امروز در لژیون سردار شرکت کردیم، مخاطب همین پیام هستیم که خداوند میفرماید: «من میخواهم تو را برای خودم پرورش بدهم». چه چیزی از این بالاتر است؟ چرا باید بگوییم نه؟ بله! بخشیدن سخت است؛ اما وقتی انجامش میدهید، یعنی به همان رشدی نزدیک میشوید که خداوند برای شما میخواهد.
خداوند وعده داده است که اگر تو بدون نگاه کردن به دیگران بخشش را انجام دهی، پاداش تو را من میدهم. وقتی خداوند خطاب به شما میفرماید: «پاداش شما را خودم میدهم». آیا بهتر نیست از او بگیرید؟ یا اینکه بهدنبال پاداش از جای دیگری باشید یا اولویت را روی کارها و برنامههای دیگر بگذارید؟
معمولاً ما میگوییم کار و بچه مهم است، وقت ندارم؛ اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، الآن در لژیون سردار هستیم. خداوند به ما میگوید: «از خواب، استراحت و کارهایت؛ حتی از نگرانیهایت کم کن و به اینجا بیا که من از سمت خودم به تو میدهم».
هیچچیز یکطرفه نیست. اینجا باید چیزی بدهید تا چیزی بگیرید. این همان بده بستان الهی است. امروز من از وقتم دادم؛ درحالیکه بچهام مریض بود، با نگرانی و استرس آمدم. به جای این اضطرابها چه میگیرم؟ حال خوب، آرامش و روشنایی که فقط خدا میدهد.
این وادی به من یادآوری میکند که در زندگی اولویتبندی درست داشته باشم. هر کاری که فکر میکنیم خوب است، واقعاً خوب نیست؛ باید هوشیار باشیم که چهکاری انجام میدهیم. انسان هوشیار کاری را انجام میدهد که تا هستی پابرجاست، منفعتش باقی بماند.
خواب، استراحت و رسیدگی به بچه خوب است؛ اما گاهی بخشش و لژیون سردار چیزی فراتر از اینهاست، چیزی ماورایی که حتی در باور خود ما هم نمیگنجد. زمانی که پردهها کنار برود و حقیقت آشکار شود، خودمان نتیجه کارهایمان را میبینیم.
امیدوارم همه ما ندای خداوند را شنیده باشیم که میگوید: «من تو را برای خودم پرورش میدهم و چه حس زیبایی است که خالق ما، نگاه ویژهای به ما داشته باشد و ما را برای خودش تربیت کند.


تایپیست: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر آرزو (عضو لژیون سردار)
عکاس: مرزبان خبری همسفر نیره
ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
189