English Version
This Site Is Available In English

صفات قابلیت تغییر دارند

صفات قابلیت تغییر دارند

سومین جلسه از دوره‌ی چهاردهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنما مسافر محمد بهروز، نگهبانی مسافر مجتبی، و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه:"وادی دهم و تأثیر آن بر روی من و یکمین سال رهایی مسافر میلاد "، شنبه ۸ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
دستور جلسهٔ امروز در دو بخش ارائه می‌شود: بخش اول، مربوط به وادی دهم با عنوان:«صفت گذشته در انسان صادق نیست، زیرا جاری است» و بخش دوم، به مناسبت تولد یک‌سالگی رهایی آقای میلاد عزیز خواهد بود.
در رابطه با دستور جلسهٔ وادی دهم، همهٔ ما می‌دانیم که جهان هستی در چرخش و حرکت دایمی خود، همواره به سوی هدفی در حرکت است که از ازل برنامه‌ریزی شده و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت. این حرکت، گویای جریان دائمی هستی است.

زمان، از حرکت بین دو نقطه پدید آمد. در واقع، ما همگی در قالب پارامتر زمان قرار داریم و باید قدر آن را بدانیم. وقتی از زمان گذشته سخن می‌گوییم، اغلب به سال‌ها یا ماه‌های پیشین فکر می‌کنیم؛ اما واقعیت این است که انسان در هر لحظه که حال خود را رقم می‌زند، دنیای پیش از آن، گذشته و دنیای پس از آن، آینده محسوب می‌شود. بنابراین، همین لحظه‌ای که سپری می‌شود، به گذشته تبدیل می‌گردد.
حال، چرا این موضوع و این دستور جلسه در کنگره ۶۰ مطرح شده است؟ برای آنکه ما انسان‌ها همواره به این اندیشه باشیم که در جریانی قرار داریم که در آن، یا چیزی را به دست می‌آوریم یا از دست می‌دهیم. در واقع، محصول به‌دست‌آوردن یا از‌دست‌دادن هر چیز، ریشه در نگرش و انتخاب‌های ما در همان لحظه دارد. مجموعه تصمیماتی که من در این لحظه‌ که همان «حال» است اتخاذ می‌کنم، آیندهٔ مرا شکل می‌دهد و این دستور جلسه دقیقاً در پی بیان همین مفهوم است.
هنگامی که رویدادی برای انسانی رخ می‌دهد، دو رویکرد در پیش رو دارد: رویکرد مثبت یا رویکرد منفی. افراد باید همواره به خاطر داشته باشند که روزی در لحظه‌ای قرار می‌گیرند که باید انتخاب درست و مفیدی انجام دهند. اگر آن لحظه، اتفاق درستی را برایشان رقم بزند، مسیر زندگی‌شان دگرگون خواهد شد و مجموعه انتخاب‌های مثبت ما در زندگی، مسیری رو به رشد و تعالی برایمان فراهم می‌کند.
تجربهٔ شخصی من از این وادی این است که اگر می‌خواهم تصمیمی بگیرم، باید به گونه‌ای عمل کنم که رویدادهای پیش‌روی من، مجموعه‌ای از وقایع خوشایند زندگی‌ام باشند و اگر چنین نباشد، فردا با مسائلی روبرو خواهم شد که برایم ناخوشایند است.
به عنوان مثال، وقتی رهجو بین مصرف به‌موقع دارو و مصرف نکردن آن، یکی را انتخاب می‌کند، در واقع مسیری را برای خود تعیین می‌کند. همچنین، در هر جلسه از کنگره ۶۰، این انتخاب وجود دارد که خود را به جلسه برسانم یا خیر؛ هر یک از این انتخاب‌ها، مسیر متفاوتی را پیش پای من می‌گذارد و این به معنای تغییر مسیر زندگی انسان است.
اگر مجموعه تغییرات ما در جهتی باشد که کنگره را انتخاب کنیم، بی‌تردید فرایند درمان و رهایی برایمان محقق خواهد شد؛ اما اگر رفتارهای ما به گونه‌ای باشد که درمان را به همراه نداشته باشد، به نتیجهٔ مطلوب نخواهیم رسید. به طور مثال، انتخاب بین سیگار کشیدن و ورزش در پارک، آیندهٔ ما را تعیین می‌کند.
در واقع، این وادی به من یادآوری می‌کند که فردایی در پیش است که حال آن با امروز متفاوت خواهد بود. اگر امروز حال خوبی داری، همواره باید نگهدار و محافظ این حال خوب باشی و اگر حال بدی داری، اشکالی ندارد؛ چرا که می‌توانی با تغییر در روند زندگی و انتخاب‌های درست، فردایی خوب برای خودت بسازی.

دستور جلسه دوم
امیدوارم میلاد عزیز دربارهٔ پیام تولدش تأمل کند. او فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است. با توجه به این که میلاد مانند بسیاری از دوستان در سه شیفت کاری چرخشی فعالیت می‌کند، اما گزینه‌ای که انتخاب کرد، عمدتاً کنگره بود؛ هرچند که مسیر را به‌درستی طی نکرد. چرا که انتظاری که از او می‌رفت، بسیار فراتر از این بود. او پستی و بلندی‌های بزرگی را تجربه کرد و واقعاً باید با توجه به دستور جلسه‌ای که برایش انتخاب شده و با این یقین که هیچ‌یک از این‌ها تصادفی نیست و از سوی سیستم انتخاب شده بداند که صفت گذشته در او جاری نیست و با انتخاب‌های درست می‌تواند به جایگاه و رسالتی که در کنگره و زندگی بیرونی دارد، دست یابد.
همهٔ ما باید این فرایند را درک کنیم که وادی دهم برایمان هم ترس دارد و هم امید: ترس از این که مبادا جایگاه خوب کنونی‌ام این بهشت مثالی که در آن هستم را از دست بدهم و امید به این که اگر اکنون در جایگاه مطلوبی نیستم، می‌توانم با انتخاب‌های درست، مسیر خوبی را در پیش بگیرم.
تنها ویژگی مثال‌زدنی در میلاد، ادب اوست. این ادب باعث شد که آن کج‌روی که می‌توانست او را از کنگره دور کند، به وقوع نپیوندد و او به کنگره بازگردد. اما به نظر می‌رسد انتخاب او بین کنگره و شغلش با آن سه شیفت کاری چرخشی به نفع شغلش تمام شده است. مسلماً سختی کار باعث می‌شود که در مسیر آینده‌اش چه در کنگره و چه در زندگی شخصی کمی کمرنگ‌تر ظاهر شود.
آرزو می‌کنم که او بیشتر به این دستور جلسه و پیامی که برایش داریم، بیندیشد و روزهای بهتری را برای خود رقم بزند. ان‌شاءالله سال آینده در همین زمان، به پاس زحمات تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰، شال نارنجی را برای همهٔ ما به ارمغان آورد.
اعلام سفر مسافر میلاد 
اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس قرص، روش درمان DST، داروی درمان اوتی، مدت ۱۲ ماه و ۱۴ روز سفر کردم در لژیون سوم با راهنمایی آقا بهروز، رهایی ۱۶ ماه. در ادامه وارد لژیون ویلیام آقا محمد شدم، ۱۲ ماه و ۷ روز سفر کردم، رهایی ۱۴ ماه. ورزش در کنگره فوتبال.
آرزوی مسافر میلاد 
آرزوی مسافر:
آرزو می‌کنم نمایندگی دلیجان آنقدر بزرگ شود که از دل آن نمایندگی محلات راه‌اندازی شود و من نیز یکی از خدمتگزاران آنجا باشم.
مشارکت مسافر میلاد:
خدا را شکر می‌کنم که امروز در این جایگاه هستم و توانستم از آموزش‌ها و مشارکت‌های ارزشمند تمامی دوستان، چه راهنما و چه مسافر، استفاده کنم. یک تشکر ویژه از راهنمایان محترم آقابهروز و آقامحمد، راهنماهای عزیزم دارم که اگر همراهی و هدایت آن‌ها نبود، من امروز اینجا حضور نداشتم.
در زمان برگزاری کارگاه، به این فکر می‌کردم که چند سال از اولین باری که مواد مخدر مصرف کردم، می‌گذرد. حدود بیست سال از آن روز گذشته است و بیست‌وپنج سال از زمانی که اولین سیگار را کشیدم. سال‌هایی بود که اصلاً یادم نمی‌آمد حال خوب و زندگی سالم بدون مواد چگونه بود.
همان‌طور که آقای مهنددس در سیستم درمانیdst اشاره کرده‌اند، بیماری اعتیاد من و تخریب‌های ناشی از آن، به‌تدریج و ذره‌ذره آغاز شد. اولین جرقه، همان سیگار در دوران دبیرستان بود. سال‌ها بعد، مصرف الکل را تجربه کردم و پس از مدتی وقفه، دوباره ادامه دادم. این‌ها همگی مقدمه‌ای بود تا حدود پانزده سال پیش که مصرف مواد به‌صورت مستمر و جدی شروع شد. در این سال‌ها، تنها خودم را فریب می‌دادم و با تغییر نوع ماده (از تریاک به شیره یا هروئین) تصور می‌کردم مشکلی ندارد.
دوره طولانی مصرف متادون را نیز پشت سر گذاشتم. با تلاش و پیگیری، به کاهش مصرف تا حد یک عدد در روز رسیدم و این اتفاق، مدیون سخت‌گیری و دلسوزی خواهرم بود. وقتی به تخریب‌های جسمی و روانی آن دوران فکر می‌کنم، می‌بینم که بسیار عمیق و فرساینده بود؛ تا جایی که گاه سر کار، بر روی موتور خوابم می‌برد. خودم را توجیه می‌کردم که متادون "دارو" است و مشکل سابق را ندارد، در حالی که تخریب آن حتی از مواد قبلی نیز شدیدتر بود.
خدا را شکر که درنهایت، پس از یک تجربه ناموفق قبلی در کنگره، این بار با اصرار و لطف آقا عباد، پا به کنگره ۶۰ گذاشتم. همان‌طور که برای بسیاری از ما اتفاق می‌افتد، اعتیاد ما را به انکار و کتمان می‌کشاند. اولین و مهم‌ترین گام برای من، پذیرش این واقعیت بود: «من یک معتادم و خودم به تنهایی راه نجات را بلد نیستم.»
این نکته را به سفراولی‌های عزیز تاکید می‌کنم: حتماً و قطعاً سی‌دی اول آقای مهندس را به طور کامل گوش دهید. باید بپذیرید که در مورد درمان و بیماری اعتیاد، چیزی نمی‌دانید. اگر می‌دانستیم، خودمان را مدتها پیش درمان کرده بودیم. کلید آغاز راه، کنار گذاشتن "منیت" است. هرچه بیشتر منیت و قضاوت را کنار گذاشتم، دریافت‌هایم بیشتر و حال بهتری پیدا کردم.
همان‌طور که آقا بهروز نیز اشاره کردند، من هم زمانی جرأت تغییر شغل را برای حضور بهتر در کنگره و انجام خدمت نداشتم. همچنین، گاهی حرف‌های راهنمایم را مثلاً در مورد ذهنی بودن حال خوب نمی‌پذیرفتم. اما با گذر زمان فهمیدم که راهنماها هرگز اشتباه نمی‌کنند. پشت هر حرف آن‌ها، دانش و دانایی عمیقی نهفته است.
طی شانزده ماه گذشته، به این درک رسیده‌ام که رهایی به معنای پایان همه چالش‌ها و همیشه حال خوب داشتن نیست. مشکلات زندگی ادامه دارند و حتی ممکن است چالش‌های جدیدی نیز پدیدار شوند. مهم این است که بیاموزیم چگونه با مشکلات کنار بیاییم، راه حل آن‌ها را پیدا کنیم و خود را قوی کنیم. همان‌طور که راهنمای محترمم گفتند، تنها تصفیه و پالایش درونی است که می‌تواند حالمان را بهتر کند.
برای من به‌طور تجربی ثابت شده که کوچک‌ترین درگیری با منیت و قضاوت، مانع از درک حال خوب و دریافت‌های واقعی از سیستم کنگره می‌شود. به نظر من، هرکس در دام منیت و قضاوت بیفتد، نمی‌تواند به حال خوب و درمان واقعی دست یابد.
تهیه و ارسال خبر: همسفر مسعود
نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .