دومین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی پروین اعتصامی اراک، با استادی راهنما مسافر محسن، نگهبانی مسافر بهمن و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه "رابطه ی یادگیری و معرکه گیری" در روز پنجشنبه ۶ آذر ماه۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، محسن هستم، مسافر. به رسم کنگره، من هم خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم. شاکر و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و همینطور تشکر میکنم از راهنمای خوبم، آقای مهدی حسنی؛ که در چهار ـ پنج سال گذشته، هرچه درزندگیام دارم و هر گرهای که باز شده، مدیون آموزشهای این عزیز هستم. همیشه هم میگویم: «تا هستی هست، من مدیون ایشان هستم.»خدا را شکر میکنم که امروز توفیقی شد اینجا نشستهام و از شما آموزش میگیرم. حس خیلی خوبی است. شعبه پروین اعتصامی، شعبه مادر است و حس بسیار خوبی دارد. از آقای نگهبان و دبیر هم تشکر میکنم.در مورد دستور جلسه، در راه که میآمدم فکر میکردم و اتفاقی شد که این موضوعات کنار هم قرار گرفت. از پهلوان حامد هم تشکر میکنم که امروز اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم.وقتی در راه بودم به دستور جلسه فکر میکردم؛ هفته قبل دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» بود و این هفته «رابطه یادگیری و معرکهگیری». واقعاً این آموزشها مهندسی شده است.همانطور که مهندسی برق و مهندسی الکترونیک داریم، این هم یک نوع مهندسی آموزش است.به نظر من، وقتی هفته قبل نقش سیدی نوشتن در آموزش رامیگوید و هفته بعد درباره رابطه یادگیری ومعرکهگیری صحبت میکند، یعنی اگر میخواهی ازمعرکه دور باشی باید یادگیری را انجام بدهی. این ارتباط خیلی مهندسیشده و بههمپیوسته است. هفته آینده هم «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است».من چگونه میتوانم از معرکه بیرون بیایم؟ آن صفت را چگونه میتوانم تغییر بدهم؟ باید یادگیری را شروع کنم تا صفت معرکهگیری از من دور شود. واقعاً میبینم همه این دستور جلسات به زیبایی و نظم به هم وصل شدهاند. نمیشود هیچکدام را جدا دید. نقش سیدیها در آموزش، رابطه یادگیری و معرکهگیری و... همه کاملکننده هم هستند.اوایل سفر اولم که یک ماه گذشته بود، در شعبه گاوخانه بودیم.برای سیگار کشیدن میرفتیم حیاط، پشت پرده. راهنمایم میگفت: «معرکهگیری پشت همین در است. نیروی منفی نمیتواند وارد این محیط شود، اما پشت در همیشه در کمین است.»
یک روز با چند نفر از بچهها در حال سیگار کشیدن بودم، دیدم خیلی راحت بساط معرکه پهن است.عناصرمعرکهگیری آماده؛ یکی میگفت «چندسیسی میخوری؟»، یکی میگفت «به من اینقدر داده، چرا به تو اونقدر داده؟» و یکی دیگرمیگفت «راهنمای تو دارو را اینطور داده.» خیلی راحت دیدم واردمعرکهگیری و قضاوت راهنماشدهام.متوجه شدم برای یک سفر اولی، بدترین معرکه همینجاست که برای سیگار بیرون میرود. اگر حواسش نباشد، خیلی راحت وارد معرکه میشود و از آموزش دور میافتد. من خیلی زود به کمک راهنمایم متوجه شدم و تصمیم گرفتم حداقل آن سه ساعتی که در کنگره هستم، اصلاً برای سیگار بیرون نروم. بعد از دو ماه وارد لژیون سیگار شدم و این مسئله حل شد. اما واقعاً بهترین جای معرکهگیری، همانجا بود که سیگارمیکشیدیم.معرکهگیری عناصر خودش را دارد:غیبت، تجسس، قضاوت، منیت... همه ابزارهای معرکهگیری هستند. زمانی که من از آموزش دورمیشوم، معرکه خودش را نشان میدهد. وقتی آموزش باشد، معرکه از من دور میشود.زمانی واردمعرکه میشوم که آموزش نداشته باشم یا درموضوعی ضعف داشته باشم. مثلاً راهنما از من سیدی میخواهد، من ننوشتم؛ ضعفم است. همان لحظه واردمعرکه میشوم: «اینجوری شد، آن اتفاق افتاد،میخواستم بنویسم اما...» و بعد وارد قضاوت میشوم؛ راهنمایم را قضاوت میکنم، کنگره را قضاوت میکنم و از مسیر خارج میشوم.در کنگره یاد گرفتیم که بیشترین معرکه در ذهن انسان شکل میگیرد.
بدترین نوع معرکه همین معرکه ذهنی است. بیرونی باشدشاید قابل رد شدن باشد؛ اما وقتی در ذهن باشد،مداوم بالاوپایین میشود و ادامه پیدا میکند. با خودم میگویم: «نباید این اتفاق میافتاد، فلانی عمداً این کار را کرد...» و حتی آن را به بیرون انتقال نمیدهم، اما درذهنم ادامهدار میشود و همین معرکه ذهنی باعث میشود از مسیر خارج شوم و آسیب ببینم.بارها پیش آمده به بچهام میگویم «فلان کار را چرا انجام ندادی؟» و او بلافاصله میگوید «چرا خودت فلان کاررا نکردی؟» چون میخواهد معرکهگیری کند وبارمسئولیت را از دوش خودش بردارد. وقتی من هم میخواهم مسئولیت کارم را قبول نکنم، شروع میکنم به معرکهگیری.خدا را شکر که وارد کنگره شدیم وآموزش گرفتیم. تا وقتی آموزش هست، نقطه مقابلش معرکه است و وقتی آموزش باشد، انسان وارد معرکه نمیشود. من سعی میکنم خیلی از موضوعات را درون خودم حل کنم. با آموزشهایی که از کنگره میگیرم، با سیدیهایی که مینویسم و با کارهایی که راهنمایم از من میخواهد انجام میدهم، میتوانم از معرکه فاصله بگیرم.یکی از کارهایی که روی خودم انجام میدهم این است که «دوربین را روی خودم بیندازم» و کمتر وارد کار دیگران شوم. چون درگیر شدن با موضوعات دیگران، خیلی زود انسان را وارد معرکه میکند: اینکه دیگران چه میکنند؟ درست کار میکنند یا نه؟ و همین باعث میشود ناخودآگاه وارد معرکه شوم.درکارگاههای آموزشی میآیم و از شما آموزش میگیرم تا به خودم بپردازم؛ و زمانی که به خودم بپردازم قطعاً ازمعرکهگیری فاصله میگیرم. زمانی که حواسم به دیگران باشد، به این که چه کسی کارش را انجام داده یا نداده، ناخودآگاه وارد معرکه میشوم.امیدوارم این دستور جلسه کمکم کند تا از دام معرکهگیری سالم بیرون بیایم. امروز روز آخر این دستور جلسه است و باید برداشتی برای خودم داشته باشم. میدانم هر جا آموزش و یادگیری باشد، معرکه نیست.به نظر من لژیون فوقالعاده بار آموزشی دارد؛ اما کارگاه آموزشی بسیار پربار است، چون از نقطهنظر چندین راهنمامیتوانم آموزش بگیرم و از معرکهگیری دوربمانم. دوستانی که سر ساعت در کارگاه آموزشی شرکت میکنند، قطعاً میدانند که خیلی کمتر واردمعرکه میشوند. این موضوع برای من کار کرده وامیدوارم بتوانیم از این دستور جلسه نهایت بهره را ببریم.
ممنون که به صحبتهایم گوش کردید🌺
⌨️تایپ:مسافرعلی (لژیون دوازدهم)
📸⚙️عکس تنظیم وارسال:مسافر مجید(لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
98