دستور جلسه راجع به معرکهگیری است و من داشتم به این موضوع فکر میکردم که معرکهگیرترین فردی که میشناسم چه کسی است.
ابتدا ذهنم به سمت مسافرم رفت که هر بار بهانهای تازه برای توجیه عدم حضورش در کنگره میآورد. سپس به دخترم فکر کردم که همین رفتارها را هنگام درسخواندن و مدرسهرفتن اجرا میکند. در ادامه، افراد مختلف اطرافم شامل دوست، فامیل، آشنا و همسایه را از این نظر بررسی کردم.
ناگهان توجهم خیلی متواضعانه به این سمت جلب شد که آیا ممکن است خود من هم یکی از همان افراد باشم. بیشتر که فکر کردم، این بار حس نگرانی جای تواضع را گرفت. انگار درهای بستهی زیادی به سوی وجه پنهانم یا همان نفسم باز شد؛ چیزهایی که فقط خودم از آنها خبر داشتم و دیگران نه؛ زیرا من همیشه آنها را پنهان میکردم و میکنم و شاید باز هم پنهان کنم.
نفس مرا محک زد و گفت که اشتباه میکنی و من کجا معرکه گرفتهام. و من پاسخ دادم که بهتر است بپرسی کجا معرکه نگرفتهای.
همین هفته گذشته که قصد شرکت در گلریزان داشتم، این تو بودی که تمام مشکلات مالی و معیشتی را جلوی چشمانم میآوردی. در این دو ماه گذشته نیز، این تو بودی که در ذهنم رژه میرفتی و از من میخواستی جلو پای خواستگار دخترم سنگ بیندازم.
هر بار که میخواستم حسم را نسبت به مسافرم بهتر کنم و ناراحتیهایی را که به وجود آورده از دلم بیرون کنم، این تو بودی که آبروی رفته و خاطرات بد را به یادم میآوردی. وقتی مهمان دعوت میگرفتم و در حال تدارک یک پذیرایی ساده و آبرومندانه بودم، این تو بودی که ریختوپاش اضافه را یادآوری میکردی. هر زمان که خوشحال بودم و شکرگزاری میکردم، این تو بودی که کموکاستیهای زندگیام را به یادم میآوردی.
حتی زمانی که میخواستم برای نماز صبح بیدار شوم، به خوابم رحم نمیکردی و زمزمه میکردی که حالا چند دقیقه دیگر هم بخواب و وقت زیاد است و از خواب نازت بلند نشو و با آب سرد خواب را از سرت بپرانی و قضایش را بعد بخوان.
اصلاً چرا دور برویم. همین الان که درباره معرکهگیرها فکر میکردم، این تو بودی که بدون وقفه همه را در ذهنم به صف کشیدی و تنها خودت یا همان خود مرا کنار گذاشتی.
بله، این خود من یا همان نفس من است که او را معرکهگیرترین فرد میشناسم. تا از خود نگذری، به خود نرسی. در تلاش هستم که این مطلب را روزی یکبار به یاد بیاورم تا بر خودم کنترل داشته باشم. این تلاش، چکیدهای از آموزشهای ناب مهندس در بستر سالم کنگره۶۰ است.
برای این عمل عظیم شکر شکر شکر.
نویسنده: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
65