اولین جلسه از دور دوم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ویژه مسافران نمایندگی رزن با دستور جلسه:((رابطه یادگیری و معرکه گیری))با استادی راهنمای محترم مسافر عباس و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر اکبر در روز سهشنبه مورخ ۴ آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمودچهاردهمین جلسه

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم مسافر. خدای خودم را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگه توفیق شد در اینجا قرار بگیرم و آموزش بگیرم و خدا را شکر میکنم بابت اینکه خداوند کنگره را در مسیر راه من قرار داد تا بیایم اینجا ایرادهای خودم را ببینم و سعی کنم روی شان تفکر کنم و سعی کنم انها را اصلاح کنم. تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام دیدهبانان، ایجنت به تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ که دارند خدمت میکنند تا این بستر را فراهم باشد یا فراهم کردند که من بیایم به درمان برسم و بتوانم آموزش بگیرم.
از راهنمای سفر اولم آقای فریبرز و راهنمای سفر دومم آقا عبداله کمال تشکر دارم.
انشاءالله هر جا هستند صحت و سلامت باشند و حال خوب الانم را مدیون این عزیزان و عزیزان دیگری هستم که به من آموزش دادند. و تشکر میکنم از نگهبان و دبیر که این فرصت را در اختیار من قرار داد تا آموزش بگیرم و جایگاه جدید نگهبانی و دبیری را به این عزیزان تبریک میگویم. انشاءالله ۱۴ جلسه پربار و پرانرژی در کنار هم داشته باشیم.
اما در مورد دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری این دو مقوله کاملاً با هم متضاد و مخالف هم و هیچ رابطهای هم با هم ندارند و ضد هم هستند. در کنگره ۶۰ بحث و آموزش ما بر روی انسان هست.
وقتی انسان را میخواهیم بشناسیم در مورد صور پنهان انسان صحبت میکنند و با مدلهایی که ارائه میدهند در مورد نفس و تشبیه میکند به یک شهر و خواستههای معقول و نامعقول رو تشبیه میکند به نفرات و ساکنین این شهر که هر کدام یک خواستهای دارند و برای خواست هاشان تلاش میکنند با ان مدلی که ارائه میدهند من متوجه میشم نفس چی هست و چه عملکردی در وجود من دارد و خود من در چه مرحلهای از نفس میتوانم قرار بگیرم؟ اماره، لوامه، مطمئنه. تو ادامه از مدل عقل میگوید که جایگاهش کجاست؟ حاکم جایگاهش کجاست و چه تأثیری تو عملکرد من دارد؟ باید فرمانها را صادر کند تا تمام ساکنین این شهر این را اجرا کنند. بعد به یک نکتهای اشاره میکند که میگوید درون این قلعه یک نگهبانانی وجود دارند.
اون نگهبانان کارشان این هست که تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباسی را تشخیص دهند. هر خواستهای که میخواهد به هدفش به خواسته اش برسد باید برود پیش این حاکم خواسته اش را بگوید.

حاکم هم دستور بدهد که اجرا کنند. ولی کار نگهبانها این هست که تشخیص بدهند که این خواستهای که دارد میآید آیا منطقی هست؟ معقول هست؟ معقول نیست؟ این کارشان کار اون نگهبانهاست که این را بررسی کنند.
یعنی تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباس.
اهمیت دانایی اینجا پیدا میشود که این خواستههای نامعقول میخواهند چیکار کنند؟ این فرماندهی این عقل را تحت تأثیر قرار بدهند و اطلاعات غلط برایش بدهند گرگی تو لباس میش القا کنند و ان یک حکمی صادر کند که کل سیستم کل این شهر وجودی را در مسیری ببرد مسیر ضد ارزشی. دانایی اینجا اهمیت پیدا میکند. هر چقدر این دانایی نگهبانان بیشتر باشند اشتباهات و دستورات اشتباه عقل کمتر میشود. پس اینجا حالا خود دانایی چجوری به دست میآید؟ یک مثلث داریم به نام تفکر، تجربه، آموزش که هر چقدر این سه مورد را کار کنیم دانایی مان اضافه میشد. پس آموزش از اینجا اهمیتش پیدا میشد که من آموزش بگیرم دانایی ام را اضافه کنم و دانایی من باعث میشد اشتباهات روزمره زندگیم کم بشود. وقتی من آموزش میگیرم رو به جلو حرکت میکنم شروع میکنم به تغییر کردن، تبدیل شدن و در نهایت ترخیص شدن. اون رهجوی تازهواردی که وقتی وارد شعبه میشد وقتی وارد لژیون میشود و به او دارو داده می شود جسم اش راه اندازی بشود و پلههایی که کم میکند یعنی تغییر، تبدیل، ترخیص درش شکل میگیرد پله به پله همینطور ادامهدارد و ذره ذره میرساند به رهایی. در افکار و اندیشه هم به همین شکله. ما را به یک جایی میرساند که از نظر افکار و اندیشه هم به تعادل برسیم.
حالا یه نقطه مقابلی دارد.
پس اینجا آموزش باعث میشد که ما به حال خوش برسیم، به تعادل برسیم و لازمه ما هست. همه اعضای کنگره ۶۰ از تازهواردی که داخل شعبه میشوند و هر کسی تو هر جایگاهی هست از راهنمای تازهواردین، مرزبان، ایجنت، راهنما، دیدهبانان همه در حال آموزش گرفتن هستند. چون همه در ذهنشان در افکار و اندیشه ی شان هدفی دارند.
برای رسیدن به هدف باید تلاش کنند. باید آموزش بگیرند.
تازهوارد هم یک هدفی دارد رسیدن به رهایی.
در مسیر آموزش ها باید گوش بدهد آموزش بگیرد تا به نقطه مطلوب خودش را برساند. اتفاقاً حالا در ادامه هم هر کس در جایگاه خودش این کار را انجام میدهد ولی هدف شان و خواسته هاشان متنوع هست. در جهانبینی میگوید ما نمیتوانیم همه انسانها را در یک مسیری هدایت کنیم که یک هدف داشته باشند.
مرزبان کشیک مسافر ابوالقاسم

تایپ مسافر سعدالله
عکاس مسافر ابوالفضل
بازگزار مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
8