English Version
This Site Is Available In English

خدمت؛ کاری برای خود، نه دیگران

خدمت؛ کاری برای خود، نه دیگران

پنجمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره‌۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر احمد با دستور‌جلسه «رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» روز سه‌شنبه ۴ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دوستان، من یک موضوع را در حد یک دقیقه عرض می‌کنم و بعد وارد دستور جلسه می‌شویم. وقتی کسی مسئولیتی را می‌پذیرد، باید بداند که «مسئول بودن» یک مقوله جدی است. در کنگره ۶۰، تمام خدمات «بلاعوض» است؛ یعنی هر خدمتی که انجام می‌شود بدون هیچ چشم‌داشتی است. این موضوع دقیقاً با دستور جلسه امروز نیز ارتباط دارد. کسی که خدمتگزار می‌شود، یاد گرفته که برای خودش خدمت کند، نه برای دیگران. به قول آقای احمد حکیمی، یکی از دوستان به او گفته بود: «حقوق می‌گیری؟ بیمه می‌گیری؟» و ایشان جواب داده بود: «من از همان روز اولی که وارد کنگره شدم، حقوقم را گرفته‌ام.» یعنی همان آرامش، آموزش و رهایی.

باور کنید امروز از صبح نه استرس داشتم، بلکه شوق داشتم که ساعت چهار و نیم برسم اینجا و خدمت کنم؛ خدمتی که اول از همه به خود من است. هر کسی که اینجا مشارکت می‌کند، درواقع به خودش کمک می‌کند. دستور جلسه، «رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» است. در گذشته، خانه‌ ما نزدیک تکیه ابوالفضل ملایر بود. افرادی از کرمانشاه و همدان می‌آمدند و بساطی پهن می‌کردند؛ جعبه مار داشتند یا زنجیری به بازوهایشان می‌بستند. تا زمانی که آن سبد به نیت دوازده امام پر نمی‌شد، آن زنجیر هم پاره نمی‌شد. این همان ریشه‌های معرکه‌گیری بود. منِ رضا، روز اولی که وارد کنگره شدم، طبق فرمایش مهندس، باید «ندانستن را بدانی تا دانستن را بدانی». من نمی‌دانستم درمان می‌شوم یا نه، اما آمدم تا یاد بگیرم. وقتی وارد کنگره می‌شویم باید تسلیم یادگیری باشیم. اینکه بگوییم: «من مهندسم، من استادم، من ده تا شاگرد دارم، من فلان و بهمان.» این‌ها مانع یادگیری است. مهندس تعریف می‌کردند شخصی آمده بود و می‌گفت «می‌خواهم خودم را بکشم.» ایشان گفته بودند: «برو.» فردا برگشته بود و گفته بود: «یک دارو بده تا خلاص شوم.» همین فرد امروز یکی از بهترین راهنمایان کنگره است. اینجا برای هیچ‌کس نامه «فدایت شوم» نفرستاده‌ایم؛ هرکس می‌آید برای خودش می‌آید.

من از خدا شاکرم و از آقای سهراب سپاسگزارم که تماس گرفتند و گفتند استاد جلسه باشم. البته من خودم را استاد نمی‌دانم؛ آمده‌ام یاد بگیرم. در کنگره باید تسلیم باشیم. من بیرون کارمندم، اما اینجا یک مسافرم که برای آموزش آمده‌ام. هرزمان هم که بیایم، باز می‌دانم که اطلاعاتم کم است و باید آموزش بگیرم. هیچ‌کس از دیگری بالاتر نیست؛ فقط جایگاه‌ها متفاوت‌اند. منِ رضا شاید سی بار ترک کرده‌ام؛ سقوط آزاد، با قرص ب۲، با متادون، با روش‌های عجیب مثل دوش آب سرد و… اما موفق نشدم. مهندس در کتاب چهارده وادی می‌گوید: «صورت مسئله اعتیاد بسته شد و کشف شد.» ایشان نیامدند ترک کنند؛ آمدند مصرف را منظم کنند. در سی‌دی الهام از رمضان توضیح می‌دهند که روزه می‌گرفتند و روز پنج بار هم مصرف داشتند. آن زمان برای ما عجیب بود، اما امروز می‌دانیم چرا.

یادگیری یعنی چه؟ یعنی همان کاری که آقای ایمانی می‌گفت: در اداره‌ام اگر کسی بدون اجازه روی صندلی من می‌نشست، کارش را انجام نمی‌دادم، اما وقتی می‌گفت «ببخشید»، قبل از همه کار او را انجام می‌دادم. این یعنی فهمیدن و یادگرفتن. وقتی یاد بگیریم «چشم» بگوییم، فرمانبردار خوبی می‌شویم. وقتی فرمانبردار خوبی باشیم، فرمانده خوبی می‌شویم: معلم خوب، پدر خوب، راننده خوب. کار سختی نیست. حتی آقای بهرام، ایجنت بروجرد، می‌گفت: هنگام سخنرانی نگاه‌تان را روی یک نقطه قفل نکنید؛ نگاه‌تان را بین افراد بچرخانید. یادگیری کار سختی نیست؛ فقط باید بخواهیم. پس باید یاد بگیریم که چگونه سی‌دی بنویسیم و چگونه آموزش‌پذیر باشیم.

دریافت نشان رهایی مسافر فرامرز

عکاس و تایپ: مسافر ابراهیم لژیون چهارم
تنظیم و ارسال: راهنما مسافر بهمن
مسافران نمایندگی ملایر

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .