بخشش که آغاز شود ادامه جاده دیده میشود، جادهای که هنوز مسافرش هستیم و هنوز ادامه دارد. بخشش مال؛ یعنی کاشتن بذر مهربانی در دلها و بی انتظار برداشت کردن.
در خدمت زوج پهلوان همسفر لیلا و مسافر حمیدرضا در شعبه قائمشهر هستیم. که در ادامه مصاحبهای دلنشین با این زوج پهلوان ترتیب دادهایم و شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
پهلوان همسفر لیلا و مسافرشان حمیدرضا با بیش از بیست سال تخریب، آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ده ماه و بیست و هشت روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر علیرضا و همسفر ملیحه سفر کردند، در حال حاضر به مدت پنج سال و چهار ماه و بیست و دو روز است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر تنیسرویمیز و رشته ورزشی همسفر در کنگره شطرنج است. همسفر لیلا در جایگاههای خدمتی سایت، مسئول امتحانات، خدمت کردهاند و در حال حاضر در جایگاه راهنمایی و ایجنتی در حال خدمت هستند.
خدمت مالی خود را در کنگره چه زمانی آغاز کردید؟ و چه جایگاههایی در لژیون سردار تجربه کردید؟
پهلوان همسفر لیلا:
به لطف خداوند من مهر سال نود و هشت وارد کنگره شدم و در گلریزان همان سال که فکر میکنم دو ماه بعد از وررودم به کنگره بود، با اجازه راهنما همسفر ملیحه عضو لژیون سردار شدم. در ادامه نیز به ترتیب جایگاه دبیری و نگهبانی لژیون سردار، دنوری و پهلوانی را تجربه کردم.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
من چهار ماه سفر بودم که خدمت مالی را آغاز کردم؛ اما به دلایلی در استخر بهشهر حضور نداشتم و همان موقع کلی بلیط میخریدم و در اختیار اعضای شعبه قرار میدادم و آغاز خدمت مالی من از این نقطه بود؛ البته البته این کار را از راهنمای خودم آموختم تا این چرخه عشق و محبت ادامه داشته باشد.
آیا در سفر اولتان به خدمت در جایگاههای دنوری و پهلوانی فکر میکردید؟
پهلوان همسفر لیلا:
زمانی که سفر اول را طی کردم هنوز عنوان جایگاه پهلوانی تعریف نشده بود و جایگاه دنوری هم خیلی شناخته شده نبود؛ ولی در سفر دوم شدیداً دلم میخواست در جایگاه دنوری باشم و تجربه کنم و همچنین بتوانم بذر جایگاه پهلوانی را در وجودم بکارم که به لطف خداوند به آرزو و خواسته قلبی خودم رسیدم.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
ابتدا سرداری، سپس دنوری و در حال حاضر پهلوانی نصیبم شد؛ البته افتخار خدمت در لژیون سردار را هم داشتم.
به نظر شما چرا برای شخصی که پانصد میلیون پرداخت میکند لقب پهلوان داده شد؟ آیا علت خاصی دارد؟
پهلوان همسفر لیلا:
همه چیز در جهان هستی دو چهره دارد؛ صور ظاهر و صور پنهان. فکر میکنم این موضوع در مورد لقب پهلوانی در کنگره هم صدق میکند و شکل ظاهری این جایگاه خدمتی و لقب پهلوانی، پرداخت پانصد میلیون تومان است؛ اما صورت پنهان آن را شاید هنوز درک نکرده باشم فکر میکنم بیارتباط با سیدی آهن و اشعث دو نباشد.
دکتر امین در سیدی علم یک و دو فرمودند: منظور از هفتطبقه آسمان در کتاب آسمانی درجهبندی میزان عشق و محبت ساکنین آن است؛ یعنی هر چه انسانها از عشق و محبت بالاتری برخوردار باشند، ساکن طبقات بالاتری میشوند. شاید بتوان این موضوع را در مورد مادیات هم به کاربرد؛ که عبور از مادیات درجه و سقف دارد و اگر کسی به طور مثال شش میلیون تومان از پولو داراییاش میگذرد لقب سرداری میگیرد، یا کسی که از پنجاه میلیون تومان از مال خود میگذرد؛ دنور نامیده میشود. همینطور شخصی که از پانصد میلیون تومان پول خود میگذرد؛ لقب پهلوانی میگیرد؛ اگر انسانی از یک میلیارد پول خود بگذرد؛ لقب نشان در بینشانی میگیرد؛ یعنی وابستگی مادیات میزان و درجهبندی دارد، هر چه انسان بتواند از میزان این وابستگیها کم کند، وارد سرزمین جدیدی از نور، عشق و محبت میشود.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
لطف آقای مهندس بود، هست و خواهد بود. به نظر من پهلوان واقعی افرادی هستند که از جان خود مایه میگذارند و با تمام وجود در خدمت همنوعان خود هستند و میخواهند خدمات ارزندهای را ببخشند و قلبی را سرشار از عشق و شادی بنمایند.
لحظه اجازه شما برای پهلوان شدن را بهخاطر دارید؟ زمان دریافت شال و کتاب الهی چه احساسی داشتید؟
پهلوان همسفر لیلا:
لحظه گرفتن اجازه پهلوانی از آقای مهندس شیرینترین و به یاد ماندنیترین لحظات زندگیام است، که هرگز فراموش نخواهم کرد. دقیقا مثل لحظه پیروزی در نبردی طولانی و جانفرسا است. لحظه دریافت شال و قرآن هم قابل وصف نیست، فقط دوست دارم به این نکته اشاره کنم که در کتاب آسمانی آمده «اللّهُ سَریعُ الحِساب» آقای مهندس هم همیشه به این موضوع اشاره میکنند که، خداوند سریع به حسابها رسیدگی میکند.برای من هم موقع مشارکت قبل از دریافت شال و قرآن پهلوانی اینگونه بود که برای سلامتی و طول عمر پدر و مادرم دعا کردم، دوست داشتم انرژی آن لحظه و حس خوب به این دو بزرگوار منتقل شود و بعداً متوجه شدم همان لحظه در جاده بودند و از یک اتفاق و حادثه ناگوار نجات پیدا کردند.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
بله خودم و همسفرم چشمانمان پر از اشک شده بود. حس خیلی خوب و سرشار از خوشحالی داشتم و از طرفی هم بسیار مضطرب و حس سنگینی داشتم؛ احساسم بر این بود که مسئولیت این شال خیلی سنگین است و بار مسئولیتم سختتر شد؛ شاید نتوانم آن حس واقعی را به خوبی ببان کنم؛ باید این جایگاه را تجربه کرد تا به مطالب5 من پی ببرید.
اگر بخواهیم گلریزان خوبی داشته باشیم چه صحبتی با اعضای شعبه قائمشهر دارید؟
پهلوان همسفر لیلا:
برای این که گلریزان خوبی داشته باشیم دانستن یک نکته خیلی ضروری است که، نسبت به مکانی که در حال گرفتن آموزش هستم احساس مسئولیت کنم و دلسوز کنگره باشم باور داشته باشم که هر چیزی در جهان هستی بهایی دارد. همانطور که در مدرسه و دانشگاه برای تغییر سطح آموزشی و گرفتن مدرکهای مختلف هزینه و بهایی باید بپردازم، در کنگره و جهان هستی برای تغییر جایگاه؛ باید پرداخت بها داشته باشم.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بهگزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
خلاصه؛ باید پرچم کنگره را برافراشته نگه داشت. هر کسی با آن درک و فهم که از کنگره برداشت نموده؛ باید شرکت کند در همه روزها در شعبه گلریزان است.
.jpg)
سخن پایانی:
پهلوان همسفر لیلا:
در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان و استادان بزرگوار ایشان که پایههای کنگره را بر افراشتند و باعث خروج انسانهای زیادی از سرزمین ظلمات شدند بینهایت سپاسگزارم امیدوارم گلریزان هزار چهارصد و چهار نمایندگی قائمشهر، منجر به تولد یک شعبه جدید شود.
پهلوان مسافر حمیدرضا:
من حمیدرضا در همهجا گفتم و اینجا هم مطرح میکنم در ابتدای ورود به کنگره بعد از معرفی تازهوارد نگهبان پیام سفر اول را قرائت میکند و در انتهای پیام آمده وقتی این سفر تمام شد آنجا تو را پاداشی نیکو خواهد بود و آن پاداش بند عشقی است بین تو و قدرت مطلق الله برقرار خواهد گردید و آن بند عشق در لژیون سردار ایجاد میگردد.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل(لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
70