جلسه دوازدهم از دوره چهلودوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان به استادی راهنما همسفر خندان، نگهبانی همسفر مژگان و دبیری همسفر مرجان با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز سهشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از اسیستانت، ایجنت و مرزبانهای نمایندگی ابوریحان، نگهبان و دبیر جلسه و تکتک شما عزیزان که به من فرصت آموزش دادید که در این جایگاه خدمت کنم سپاسگزارم و بسیار خوشحالم که در جمع شما یاران نمایندگی ابوریحان قرار دارم و امیدوارم که این جلسه تاثیر خوبی روی ما بگذارد و وقتی از این در خارج میشویم آموزش جدیدی دریافت کنیم و چیزی به ما اضافه شود. عزیزانی که ممکن است برای اولینبار با این دستور جلسه در نمایندگی حضور دارند، شاید از خودشان این سوال را بپرسند که من برای درمان اعتیاد مسافرم اینجا هستم و در این دستور جلسه هیچ صحبتی از اعتیاد نیست؛ یادگیری و معرکهگیری چه ربطی به اعتیاد دارد؟ باید گفت که همه ما پیرو یک هدف مشترک هستیم و برای یک خواسته مشترک دور هم جمع شدهایم؛ حالا این هدف و خواسته چیزی نیست جز رسیدن به حال خوش. مسیر رسیدن به حال خوش از سرزمین اعتیاد میگذرد؛ تاریکی که به فرمایش بنیان کنگره۶۰ شاید تاریکی بشریت روی زمین باشد. آقای مهندس میفرمایند برای درمان اعتیاد مثلثی وجود دارد به نام جسم، روان و جهانبینی؛ جسم با داروی اپیوم در طول حداقل ۱۰ ماه به سلامتی و تعادل نسبی میرسد؛ اما جهانبینی با سیدیها و آموزش درمان میشود تا در ادامه فرد تغییر کند.
در جایگاه مسافر، هم داروی اپیوم را استفاده میکنم و هم از سیدیها بهرهمند میشوم؛ اما من خندان در جایگاه همسفر داروی اپیوم را ندارم؛ چون با سیم به خودم ضربه نزدهام و تنها درمان من برای بهبودی جسم و جهانبینی آموزشهای کنگره۶۰ است که مهمترین آن بهواسطه سیدیها و منابع مشهود کنگره در اختیار من قرار میگیرد. دستور جلسات کنگره۶۰ با تفکر و درایت بینظیر پشتسر هم قرار گرفتهاند؛ هفته گذشته نقش سیدی و آموزش بود که پیشنیاز و زمینهساز این دستور جلسه است؛ چون باعث میشود من همیشه در مسیر آموزش باقی بمانم. چگونه؟ اگر سیدی هفته که روز شنبه ساعت ۸ صبح در آپ دژاکام بارگذاری میشود را به فرمایش دیدهبان محترم مسافر احمد قبل از ساعت ۸ صبح خرید کنم، پاسخ سوالات هفته قبل را به بهترین شکل دریافت میکنم و از گذرگاههایی که در طول هفته با آن مواجه هستم در زندگی به بهترین شکل از آنها عبور میکنم. کسی میتواند نسبت به آن اظهام داشته باشد که سیدیها را واو به واو بنویسد تا بهصورت DST و به شکلی که مسافر داروی دارویاش را مصرف میکند؛ وقتی واو به واو نوشته شد و شنبه شروع به نوشتن شد، آنموقع است که اثر خودش را به مرور زمان روی جسم و جهانبینی من میگذارد و بعد از ۶ ماه، 1 سال، 2 سال، ۵ سال من متوجه تغییراتی در صفات خودم میشوم.
چیزیکه زمینهساز دستور جلسه هفته میشود و باعث تغییر صفت من میشود این است که وقتی تغییر صفت اتفاق افتاد اعتیاد دیگر من را نمیخواهد، مسافر من را نمیخواهد. چرا؟ چون نور وارد وجود من شده است؛ جای تاریکی را نور گرفته است و نور باید بیاید تا تاریکی برود. جنس وجودی خندان باید تغییر کند تا اعتیاد از وجودش رخت ببندد. بعضی از پیشکسوتان میفرمایند رهایی مانند پروانهای است خودش انتخاب میکند که روی کدام گل بشیند. حالا اگر خندان آموزش بگیرد، سیدیها را واو به واو بنویسد؛ اما فقط تماشاچی باشد وارد زمین خدمت نشود، سیدیها را روی خودش کاربردی و پیاده نکند چه اتفاقی میافتد؟ بازی ذهن شروع میشود؛ چرا راهنما با فلان رهجو اینطور و با من طور دیگری؟ چرا مرزبان با فلان رهجو اینطوری با من طور دیگری؟ چرا ایجنت با ایشان اینطوری و به من طور دیگری؟ وقتی بازی ذهن شروع شد و دائماً شعاع اضافه کرد این افکار منفی در رفتار خندان نمود پیدا میکند و خندان را از راه به بیراه میکشد.
دو واژهای که در این دو دستور جلسه به کار برده شده اگر هر کدام باشد برای آن یکی جایی وجود ندارد؛ اگر یادگیری کامل باشد معرکهگیری اتفاق نمیافتد و اگر در یادگیری نقصانی باشد معرکهگیری هر روز بیشتر و بیشتر میشود. معرکهگیری آنجایی اتفاق میافتد که من دوربین را از روی خودم برمیدارم و دوربین را روی بقیه میاندازم؛ خب واضح است که ایرادات، مشکلات و مسائل دیگران را بیشتر و بهتر میبینم. چیزیکه به خود من بسیار کمک کرد خدمت مالی بود تا ۵ سال من تنها سفر کردم، اجازه ورود مسافرم به کنگره صادر شد، چون بسیار تا بسیار من در تاریکی بودم. فقط خدمت مالی توانست به من قدرت پذیرش بدهد، اجازه بدهد خودم تاریکیهای خودم را ببینم و متوجه شوم که تنها تاریکی مسافرم مصرف ماده مخدر است، در صورتیکه خندان ۱۰۰۱ تاریکی دارد. خدمت دومی که بسیار به من کمک کرد خدمت سایت بود و خدمتی چراغ خاموش و پنهان؛ آنچه که دیده نمیشود، ولی انجام میدهی بسیار تا بسیار در دیدن گرهها و کمک به باز کردن گرهها تو را یاری و همراهی میکند. کلاً معرکهگیری زمانی اتفاق میافتد که پذیرش وجود نداشته باشد و فکر میکنم سختترین کار و اصلیترین کار برای یک همسفر رسیدن به قدرت پذیرش است؛ پذیرش اتفاق نمیافتد مگر با مثلث دانایی که هر سه ضلعش به یک اندازه رشد کرده باشند، چرا که به فرمایش استاد باید ساخته شویم و برای ساخته شدن باید بیاموزیم تا درجهای که ممکن است برسیم.
تجلیل راهنما همسفر راضیه

اهداء لوح تقدیر اعضاء لژیون سردار

رهایی ۴۰ سی دی همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر راضیه

مرحله ۳۰ سیدی همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر معصومه


مرزبانان کشیک: همسفر سعیده و مسافر حمید
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
275